آشنایی با یه شماره

من رضا ۲۴سالمه تو‌زندگیم‌زیاد سکس‌کردم جوری نبوده ک تاحالا باکسی سکس نداشته باشم. خلاصه سرتون ب درد نیارم. یه روز‌ مثل همیشه. لباس هامو پوشیدم رفتم سرکار یه چند ساعتی کار کردم نشستم واسه استراحت ک یکی از همکارام. اومد پیشم سر صحبت باز شد راجب سکس‌گفت یه زن هست ۳۸ سالشه ولی. هرکا میکنم پا نمیده دختر تا حالا ازدواج نکرده بود مثبت بود دنبال. عشقو حال نبود میخواست یکی باشه ک باهاش ازدواج کنه همکارم گفت هر کاری کردم نشد مخشو‌بزنم‌ گفتم شمارشو بده ب من گفت میدونم نمیشه. گفتم بده. شمارشو گرفتم. بهش زنگ زدم گفتم. خانوم فلانی گفت ن اشتباه گرفتی. خلاصه شمارشو‌ذخیره کردم دیدم واتساپ داره رفتم شروع کردم چت کردن اونم جوابمو داد گفت من. دنبال ازدواج هستم میخوای یکی باشه منو بگیره خلاصه هرروشی تو‌زندگیم بلد بودم ب‌کار بردم تا مخشو بزنم ک یه قرار بزاریم قرارمون شد بود ۴روز دیگه شد روزی ک‌میخواستم ببینمش‌ عکسشو واسم فرستاد بود. تو عکس‌اندامش‌لاغر بود خوش عکس نبود منم اون روزی میخواستیم همو ببینیم از سرکار اومدم‌خونه دوش‌گرفتم رفتم آرایشگاه بعد سوار ماشین شدم ک برم سمت پارکی‌ک باهم قرار گذاشته بودیم رسیدم تو‌پارک ‌دختر با ‌ زن‌داداشش. توی پارک نشسته بود منم رفتم جلو منو دید اومد سمتم باورتون نمیشه یه لباس. صورتی پوشیده بود وای چه باسن بزرگی داشت می خواست شلوارشو پاره کنه اومد پیشم گفت بریم یه گوشه حرف بزنیم گفتم من اینجا. ممکنه یکی از اشناهامون ببینه منو واسم بد بشه بیا بریم صندلی عقب ماشین باهم‌حرف بزنیم گفت ن نمیشه با هزار خواهش راضیش کردم اومد عقب ماشین لای پاهاشو میدیم اوف عجب کوصی بود خودمو بهش نزدیک کردم لب بگیرم نزاشت دستمو‌کشیدم لای پاش. دستمو پس زد اومدم بخوابونمش بخوابم روش‌نزاشت گفت داد میزنم دختر گفت من بهت گفتم. قصد من ازدواج دنبال رابطه نیستم‌منم‌ک‌ه راست کرده بودم بدجور‌‌گفتم‌از‌ماشین‌من پیاده شو‌پیادش کردم رفتم دختر ک از من خوشش اومده بود. خب تا حالا معلوم بود. ب کسی نداده بود و خواستگاره. هم سن من نداشت منم باشگاه بدنسازی میرم هیکلم خوب بود قدم ۱۸۴ خوشتپ‌ ام رفتم خونه کلا بیخیال شدم. گفتم. این جوری رابطه رو میخوام تو سرم بزنم نشه بکنی خلاصه رفتم خونه. گرفتم خوابیدم گوشیم زدم رو بی صدا. صبح بلند شدم دیدم ۲۰بار زنگ زده جواب دادم‌گفتم‌چیه‌‌ گفت چرا رفتی چرا این کارو کردی صحبت کردم باهاش خلاصه که بهش فهموندم میخوام بکنم شروع کرد حرف زدن من تاحالا این کارو نکردم‌نمیشه میترسم مخشو زدم این بار دیگه قرار بود بهم بده. ۴روز بعد روزکار شدم شب رفتم دنبالش این بار دوستشم‌همراهش بود. رفتیم بیرون یه چیزی خوردیم‌ عصبی شده بودم‌گفتم‌این بار هم‌سرکارم گذاشت با چهره عصبانی بهش نگاه کردم یعنی دوستت رو بپرون دیدم ۱۰ دقیقه بعد گفت من برم. با رضا چند تا کار دارم انجام بدم تو‌رو‌میرسونم دم پاساژ خلاصه. رفتیم تنها شدیم باهم ماشین زدم یه. جای خلوت اومدیم‌عقب ماشین هی میگفت میترسم دیگه کیرم‌چسپیده‌بود کنار گلوم بست راست شده بود خوابوندمش لباسشو‌دراودم‌وای چ‌کونی‌چ‌کوصی‌سفید برجسته اوف توی شب بدنش می درخشید افتادم روش شروع کردم لب گرفتن بعد اومدم سمت سینه هاشو بایه دست یکی از سینه هاشو‌میمالوندم با اون یکی هم‌میخوردم اه ناله میکرد کنار گوشم شهوتم‌ زده بود بالا داشتم میردم‌ با ناخونم شروع کردم با کسش بازی کردن چون دختر بود نمیشد از جلو بکنی بهش گفتم بشین منم نشستم‌جفتمون لخت بودیم شیشه های ماشینم ۱۰۰درصد دودی بود پرده ام‌زده بودم. از بیرون داخل دیده نمیشده خلاصه‌سرشو اوردم پاین سمت کیرم کیرمو‌کردم‌تو‌دهنش. گفتم. فرض کن داری بستنی لیس میزنی کیرمو فشار میدادم ته حلقش گرمیه گلوش رو حس میکردم بعد چند دقیقه ساک زدم برش گردوندم. کونشو ب سمت بالا اوردم پوزیشن داگی. از داشبور یه ژل روان‌کنند برداشتم ‌ریختم دم‌سوراخ کونش با انگشت جاشو باز‌کردم بعد کیرمو گذاشتم دم‌سوراخش یه هول دادم رفت تا ته وای منی ک‌ه اینقدر با دخترای. جورواجور سکس کرده بودم یه یه چیز دیگه بود. داغیه کونش‌ کیرمو اتیش میزد. منم ک قرص تاخیری خورده بودم هی تلمبه میزدم بایه دستم میزدم‌رو‌کونش. چ‌ه حالی میداد‌ کونش سرخ شده بود گردنشو برگردوند ازش لب میگرفتم‌. تلمبه میزدم‌‌ چه سکس‌ی بود کسشو با دست مالوندم ارضا شد منم. ۴۰ دقیقه فیکس تلمبه زدم آبم داشت میومد. همشو خالی کردم تو‌کونش روش دراز کشیدم. انگار بود ۱۰۰روز‌کار کردم انقدر خسته بودم دیگه از اون روز به بعد باهاش. سه هفته ای یک بار ماهی. یک بار سکس میکنم چون خانوادش خیلی گیر میدن. زیاد نمیتونه بیاد بیرون

نوشته: رضا

دکمه بازگشت به بالا