آوای باران (۴)
…قسمت قبل
گوشیمو به حالت سایلنت گذاشتم و بازش کردم میخواستم موقعیت مکانیشون رو بدونم . دو دختر هات و حشری لخت روی تخت آرزو دراز کشیده بودن و باهم شوخی میکردن و بدنهای همو میمالیدن.
آروم کلید انداختم و در رو باز کردم . آروم و بیصدا نزدیک اتاق شدم از اتاق صدای موزیک و گاهی حرف زدنشون می اومد
؛ در باز بود ولی نگاه نکردم و کنار در ایستادم
: گفتم زر نزن باید چشمات بسته باشن
_ آخه آرزو…
: آخه نداره دیروز قول دادی بهم
_ حالا چرا چشم بسته؟ دستامو بستی بس نبود؟
: باید وقتی میکنمت حس کنی داداشم داره میکنتت
_ خب با دست و چشم باز هم میتونم تصورش کنم .دیشب حشریش کردی بیچاره رو.
: امروزم نوبت حشری کردن تو هس
_ از دست تو واقعا نمیدونم چی توی سرته . باشه فقط اولش رو آروم بکن
: کوسمو نخور ، جنده برام افه میاد، آروم بکن !!!ده بار کرده شدی با این هنوز عادت نکردی؟
_ نه بخدا خودت که میبینی تنگم
: وازلین و ژل رو زیاد می کنم قمبل کن
_ آرزو یواشتر ها قول دادی
کیرم داشت سیخ میشد ، هنوز جرات نداشتم داخل اتاق رو ببینم
لباس و شلوارمو دراوردم و متعاقب اون رکابی و شورت و جوراب
با یک کیر سیخ بغل در بودم، نشستم و از بغل در نگاه کردم ، بدن زیبا و حشری کننده آرزو کاملا لخت دیده میشد که کنار تخت ایستاده بود ، ی بدن کشیده ، یه کمر باریک قوس دار و یا باسن خوش فرم دخترونه.یه دیلدو کمری صورتی بسته بود و داشت روش لوبریکانت میریخت و روی تخت یک کون سفید واقعا محشر به حالت قمبل تا نیمه دیده می شد.پاهای خوش تراش و کشیده ای که دو طرف بدن آرزو بود، یه دست آرزو دیلدو رو به کون باران میمالید و دست دیگه اش سمت عسلی رفت ، گوشیش رو برداشت و چیزی نوشت و بست و کنار گزاشت
حدس زدم برای من پیام نوشت ، گوشی رو از جیب شلوارم در اوردم ، کجایی داداش بیا دیگه .
نوشتم پشت در اتاقم
مسیج رسید و آرزو بازش کرد و سمت در چرخید تا منو دید لبخندی زد و با اشاره سر فهموند که جلو برم.
_ کی بود پیام داد
: به تو چه مگه فضولی ، الان حالیت میکنم
_ آخخخخخخخخ یواششششششش
سر دیلدو وارد کون باران شد
_ آییییییی دختر آروم تر مگه قراره فرار کنم؟
: کیر داداشم دو برابر اینه باید بازت کنم تا آماده گاییدن شی
_ داداشت ما رو تحویل نمیگیره آخخخخخخ یواش بکن خب دردم اومد
: درد کیر داداشیم بیشتره ، میخوای بگم بیاد بکنتت؟؟؟
_ مگه کردتت که میدونی ؟ تو که گفتی فقط لباس منو پوشیدی و حشریش کردی؟ آاااااای فعلا اینو نمیتونم تحمل کنم اوووووووف کونم سوخت. آروم تر بزن تا عادت کنم.
آرزو داشت دیلدو رو کم کم توی کون تنگ باران فرو میکرد و من با هیجان داشتم نگاه میکردم، از پشت آرزو رو بغل کردم
آرزو یه لحظه بی حرکت ایستاد و بدنش مور مور شد ، چقدر داغ بود این دختر. کیرمو لای پاهاش قرار دادم و با هر تلمبه ریزی که به باران میزد کیرم بیشتر لمسش میکرد . لزجی کوسش به روی کیرم رسید.گردن آرزو سمت من چرخید چشاش خمار شهوت بودن . لبشو آروم مکیدم . دستهاش روی زیباترین کونی بود که توی عمرم دیدم و یه دیلدوی چرب که وارد سوراخ اون کون می شد ، به صراحت کونش از کون آرزو هم زیباتر و خوش فرم تر بود ، بدنش کشیده تر و کمی باریک تر از آرزو بود ولی فرم پهلوهاش کمر باریک و کونش برجسته تر نشون میداد.
از روی عسلی لوبریکانت رو برداشتم و کمی روی دیلدو ریختم و روی کیرمم مالیدم واز روی سوراخ آرزو تا کوسش کشیدم . چند باری تکرار کردم تا کوس آرزو آب افتاد و لزج تر شد.
آرزو روی باران خم شد و دستهاش رو روی شونه های باران گذاشت و دیلدو رو تا ته فرو کرد و ایستاد.
: آااااااخ . لعنتییییی . چی شدددد چرا نگه داشتی؟؟ خسته شدی آرزووووو،؟ بزن داره کم کم حال میده بزن سگ حشر بزنننن.
_ جرت میدم کونییییی اوووووف . از پس تویکی فقط داداشیم برمیاد. میگم گشادت کنههههه
: خب بیاد بکنه مگه من گفتم نکنه خخخخ از خدامه الان کیر واقعی بره ته کونم اونم کیررررر امییییید اوووووووی.
_ فعلا اینو تا ته بگیر جا باز کنه واسه ورود کیر داداشیم
: آخ نگو که دلم واسه کیرش له له میزنه بخصوص با تعریفهایی که از کیرش کردی. دیشب انقدر حشریش کردی چرا نکردت ؟؟؟
_ چرت نگو کسووووو . میگم پاره ات کنه صبر کن فقط . باید بهت درسی بدم که تا عمر داری فراموش نکنی
: منتظرم خانووووووم معلم هههه بزن دیگه .
سر کیرمو با فشار داخل کون آرزو کردم ، انگار قبل از من با دیلدو حسابشو رسیده بودن چون فشار زیادی لازم نبود ، گرمای بدن آرزو به شدت بالا بود
: آاااااخخخخخخ
_ چی شد؟
: دارم کون تو رو میکنم انگار دارن کون خودم رو میکنن
_ دستامو باز کن تا دوباره بکنمت. چه کونییییی هستی تازه گاییدمت بازم میخوایییی؟
: آره میخوام . کلفت تر و درازتر و گوشتی شو
_ منم میخواممممممم
آرزو دوباره دیلدو رو درآورد و مجدد تا آخر توی کون باران جا داد و شروع به تلمبه زدن کرد
با هر تلمبه که میزد کیرم منم داخل کونش تکون میخورد و جلو عقب میرفت
صدای ناله هر دو بلند شده بود
_ انگار واقعا دارن میکننت این چه صداهاییه در میارییییی؟
: نمیدونی چه کیفی میدههههههه اوووووووووخ واییییییی …باران کیررررر امیییید و میخوایییی؟؟؟
_ آرهههههه میخوااااااام .میخواااااام . امییییید بیا کون تنگموووو بکنننن . اوووووف … بزن بزنننننن تندتر دارم میامممممم
:غلط میکنی بیایییییی
صبرررر کن یه چیز دیگه رو بکنم کونت . این جدیده خوشت میاد ازشششششش
_ چیییییی؟
: زر نزن صبر کننن گفتم حال میکنی باهاششششش
_ میدونی که من به بهداشت حساسم . چیز بدی نباشه هاااا.
آرزو دیلدو رو بیرون کشید.منم کیرمو از کونش در اوردم لوبریکانت رو روی کیرم ریخت و کنار رفت مقابلم یه بدن سفید و کشیده بصورت قمبل کرده روی تخت بود دستهاش از پشت با کراوات بسته شده بود و چشمهاش با چشم بند .
کیرمو نزدیک سوراخ کونش کردم.آرزو دست ژلیشو روی سوراخ باران کشید و انگشتاشو داخلش کرد…
: اویییی چه سرد بود. بکن ببینم چی میخوای بکنی. انگشتتو میخواستی بکنی جندهههه؟
_ الان گرم میشی توله ی حشرییییی میفهمی چی میره توی کونت.
آرزو انگشتاشو بیرون کشید بدون معطلی کیرمو با سوراخ کونش تنظیم کردم و سرشو به داخل هل دادم با فشار نسبتا کمی سرش وارد شد و باران به جلو رفت ولی دیر شده بود و کیرم داخل کونش جا خوش کرده بود.
: اااااااای این چیهههههه دربیارررررر خیلیییییی کلفتهههههه اوووووووف… ژامبونهههه؟؟؟
_ خفه شو تحمل کن جنده خانووووووم مگه کیر داداشیمو نمیخواستی یه چی پیدا کردم اندازه کیرشه فکر کن امید داره میکنتت و صداش کن.
باران ناله میکرد
: آرزوووووو تووورووووخداااااا کلفتههههه پارههههه میشممممم
_ تحمل کن الان جا باز میکنهههههه به امید بگو من چیکاره ام؟
کون باران واقعا تنگ و گرم بود مجدد کمی ژل زدم و فشار رو بیشتر کردم حدود ۵ سانتی از کیرم وارد کونش شده بود که به پهلو چرخید
: ااااای ااااای اااااای جر خوردممممم در بیار ااااااای
آرزوووو غلط کردم دربیارررررر جر خوردممممم.
_ توله سگ مگه نگفتم بگو امید؟.
: نخواستممممم بخدا اگه کیر امیییید اینهههههه پاره میشمممم. اوووووووووییییییی کونمممم . وایییییی.
_ هیشششش چیزی نگو فقط شل کن و لذت ببر
آرزو از پشت منو بغل کرده بود و با سینه هام بازی میکرد.
کیرمو چند ثانیه ثابت نگه داشتم و بعد تا جایی که کرده بودم جلو عقب کردم در آوردم و مجدد تا جای قبلی فرو کردم صداهای حشری کننده باران مستم کرده بود
: آخخخخ آخخخخخ امیییید .چه کلفته اااااااخ یواشتر وااااای به معنای واقعی گاییده شدممممم .
گاییدیییی منو گاییدی بارانوووو . عوض باربدو از خواهرش دراوردییییی. آاااای کونم کامل پر شده بیشتر تو نکنی هاااااا اااااااایییییی جر خوردم.
دستهای بسته شده اش رو مشت میکرد و باز میکرد.
میدونستم درد داره.
کم کم سانت به سانت بیشتر فرو میکردم تا جاییکه بدنم لمبرهای کونشو لمس کرد. واقعا گرم و هات بود.حس میکردم اگه تا ته فرو کنم واقعا از وسط جر میخوره.
_ خوبه؟ داری حال میکنی؟؟؟
: خیلیییی کلفت و درازههههه کل کونم پر شدههههه احساس میکنم تا شکمم میاد اااااییییی
_ حست به کیر امید چیه؟؟؟
: خیلیییی کلفتههههه اوووووووف فففف پاره ام میکنه قربونننننن کیرششش برمممممم…
_ بدنت حال اومد با کیرش؟؟؟
: قربونش برممممم .آرهههه .کاش واقعا بیادددددد و کونمو بگاددد .تو هم اینقدرررر الکی کوس نگووووو بگوووو بیاددددد بدنمممم کیررر واقعیییشووووو میخوادددد بگوووووو بیادددددد اووووووف
نفس های باران بریده بریده شده بود. تلمبه هامو کم کم سنگین تر کردم
با هر تلمبه بدنش به جلو پرت میشد و سینه های بلورینش بالا میپریدن.
_ داره میگادت جنده خانووووم . توله سگ حشرییی امیده داره میکنتت . من عقب ترم . کیر امید تو کونته.
تحملم طاق شد،با دستم سینه شو گرفتم که باران جیغ زد
: این کیههههه دستاش پهنهههه آرزوووووو!!! آرزووووو!
نزاشتم تکون بخوره و تلمبه هامو سریعتر زدم
یه دستم روی سینه اش بود و فشار میدادم و با دست دیگه ام پهلوشو گرفتم و محکم تر کوبیدم.
_ ای ای ای تو رو خدا جرم دادییییی ااااااای سوختم . آااااای کونم اااااای ماماننننن اااااااییییی .
آرزو منو ول کرد و رفت جلوی باران و چشم بند رو برداشت. چشمهای باران باز شد چند ثانیه طول کشید تا چشمهاش به روشنایی عادت کنه وقتی آرزو رو مقابل خودش دید شوکه شد و به عقب برگشت و چشمهاش به من افتاد. یک آن حالت چهره اش کاملا عوض شد انگار از خجالت ذوب شده باشه صورتش برافروخته و سرخ شد
: آرزوووووو لعنتییییی… امیددددد به خدااااا
_ هیشششش فقط میخوام لذت ببری
: امید به خدا منننننن
و گریه کرد
کیرمو ثابت توی کونش نگه داشتم . و دستهاشو باز کردم . فوری دستاشو روی صورتش گرفت. آرزو که مقابل صورتش ایستاده بود گفت
: مگه همینو نمیخواستی جنده ی لاشی
_ آرزوووو غلط نکن امییییید تو رو قرآنننن منننن دخترههههه … و نتونست ادامه بده
آرزو سعی کرد دستای بارانو کنار بکشه ولی باران مقاومت میکرد.
کیرم رو از کونش در آوردم نمیخواستم اجباری توی کار باشه احساس میکردم خودش دلش میخواد ولی الان می دیدم واقعا شرمنده شده و خجالت سرتاپاشو گرفته
بعد از بیرون آوردن کیرم بدون هیچ حرفی اتاق رو ترک کردم
صدای هق هق باران می اومد.
: داداش صبر کن
آرزو صدام کرد ولی بدون توجه بیرون رفتم و مستقیم وارد حمام شدم و دوش گرفتم. حالت معصوم چشمهاش از ذهنم پاک نمیشد.از طرفی هم فرم بدنش و کون بی نقصش عنان از عقلم ربوده بود.بدن بلورین و کشیده اش.
بعد از دوش گرفتن کیرم نمی خوابید و باید تخلیه میشدم . اول خواستم جلق بزنم ولی نزدم . گور باباش . اگه باران رفته بود آرزو حتما می اومد حموم پس هنوز اینجاست . حوله مو پوشیدم و بیرون اومدم درب اتاق آرزو بسته بود. به اتاق خودم که وارد شدم چشمهام چهارتا شد…
باران لباس خواب بنفشش رو به تن کرده بود وبا آرزو که توی لباس سفیدش خودنمایی میکرد در حال لب گرفتن بودن که با ورود من از هم جدا شدن . من که خشکم زده بود باران به سمتم اومد هنوز خجالت توی چشمهاش موج میزد ، بدون حرفی سرمو گرفت و خم کرد و لبهام روی لبهاش نشست ، لبهای باریک و کوچیک و خوشمزه . دستمو به کمرش رسوندم و به خودم فشردمش، دستش از بغل حوله روی کیرم جا خوش کرد و آروم جلو عقب کرد
آرزو از پشت بغلم کرده و گره حوله رو باز کرد.باران کمی بدنشو عقب کشید و من دستمو برداشتم تا آرزو حوله رو از تنم در بیاره.دستهای داغ باران و بدن گرمش ، دستهای گرم آرزو و بدن داغش . مدهوش زمین و زمان بودم.لبهام روی لبهای نرم باران و لبهای نرم ارزو روی شونه هام نقش بسته بود.
آرزو ما رو روی تخت هدایت کرد، باران به پشت خوابید و من روی باران و آرزو بغل دستم کنار باران.
دستمو روی سینه آرزو گذاشتم. از چشمای هر سه نفرمون شهوت می بارید. کیرم لای پاهای باران بود و از شیار کوسش تا تخت رو تلمبه میزد.از لبهاش جدا شدم و بند لباس رو پایین کشیدم، و مشغول مکیدن و لیسیدن سینه های خوش فرم و دخترونه اش شدم . هر دو دستم رو روی سینه هاش گزاشتن و زبونم روی نوکشون حرکت کرد.چمباتمه زدم .ارزو از پشت نزدیکم شد و با دستش کیرمو گرفت، سرشو لای پاهام جاکرد و سر کیرم با دهنش لیز شد . انگشتهامو خیس کردم و روی شیار کوس باران کشیدم . آه و ناله هاش شروع شد.
: اوووووووووم اووووووه امییییید
_ جانم
: امیییید خیلییییی دوستت دارم
_ منم همینطور عزیزم
: امیییید بلیسسس بخورشونننن
و سرمو به ممه های بی نظیرش فشرد.
_ دوست داری کیرمو توی وجودت حس کنی؟؟
: عاشقشمممم اووووف بخورررر.
آرزو از زیر کیرمو تا نصف داخل دهنش می کرد و در می آورد . خواهر حشریم باران رو برای کون دادن راضی کرده بود هرچند خود باران هم بی میل نبود و مشتاق کیرم بود.
_ امیییید عاشقتمممممم
: منم عاشقتم باران
و توی دهن آرزو شروع به تلمبه زدن کردم . کیرم یه سکس جانانه ازم طلب میکرد و داشت به وصالش می رسید.عوق زدنهای آرزو شروع شد. حس میکردم کیرم به ته حلقش میخوره با ناخن هاش رون پامو چنگ زد کمرمو بالا اوردم و کیرم از دهنش خارج شد.
: چته توووو؟ عوووووق … عووووق … نفسش بالا نمی اومد. خفم کردیییی . بده جنده ات اینطوری بخوره آوردمت اینو جرش بدی نه دهن منو .
_ خودت خوردیش
: غلط کردم . بیجا کردم . باید منو به گوه خوردن بندازی
صدای خنده های مستانه باران از حرفای آرزو بلند شد.
آرزو خودشو از زیرم بیرون کشید: به من میخندی جنده خانوم ؟؟؟توله سگ الان دهنتو با کوسم پاره میکنم و خودشو روی باران انداخت و کوسشو جلوی دهن باران گرفت : بخورش جنده کوچولو بخورررررشششش لاشییییی بخوررررر . کون سفید ارزو جلوی چشمام می رقصید و منو کور کرده بود.جای عقل و کیر باهم عوض شده بود.خودمو بالاتر کشیدم و پهلوهای آرزو رو گرفتم کیرلیزم روی چاک سوراخ کوس باران بود و از پایین به بالا کشیده می شد.پاهای باران کامل از هم باز شده بود و دو طرفم رو احاطه کرده بود و کوسش لیز و روان شده بود. با فشار کمی سر کیرم وارد سوراخ تنگ کوسش شد باران خواست خودشو عقب بکشه ولی چون آرزو روی دهنش خیمه زده بود نتونست و من فشار دادم. کیرم وارد تنگ ترین سوراخ دنیا شد.صدای ناله و ضجه ی باران از زیر کوس و کون آرزو بلند شد.خواست پاهاشو جمع کنه که فشار رو بیشتر کردم تا نصف کیرم داخل کوسش شد. احساس خیسی و گرمای شدیدی دور کیرم میکردم انگار توی کوره آهنگری بود.شروع به تلمبه زدن کردم.
پهلوهای آرزو رو ول کردم و با خیسی دستم انگشتمو توی کونش فرو کردم آرزو آخی از سر لذت کرد.با دست دیگم پهلوی باران رو گرفتم . هر لحظه کیرم بیشتر اعماق کوسش رو فتح می کرد دستهای باران بخاطر فشار پاهای آرزو بالا نمیومد . با دستاش تشک رو چنگ میزد . سعی کردم انتهای کیرم رو به ورودی کوسش برسونم و تلمبه هام سنگینتر شد تا جایی که کل کیرم توی کوسش جا گرفت و تخم هام به زیر کوسش برخورد کرد. کیرم از گرما و لزجی کوسش داغ شده بود . به همین زودی نزدیک انزالم بود و آب کیرم برای بیرون پریدن له له میزد.
بدن باران به یکباره به لرزش افتاد ، شدیدا می لرزید. انگار غش کرده باشه ، آرزو فوری از روش بلند شد.
دخترک بیهوش شده بود، از یکطرف فشار آرزو روی دهنش باعث شده بود هوای کمتری بهش برسه و از طرف دیگه کیر کلفت من کوس تنگش رو تا انتها فتح کرده بود
: چیکار کردی داداششششش؟؟؟ امییییید
امیییید؟؟؟ پاشو جرش دادی چرا کوسشووووو… وایییی خاک به سرم شد.
تازه به خودم اومدم و پایین رو نگاه کردم .خونی که از کوس باران می اومد و از اطراف کیرم بیرون می ریخت. تا کیرمو بیرون کشیدم دستمو روش گذاشتم و با اولین حرکت دستم آبم بیرون پاشید و قطراتش از صورت و سینه باران تا نافش رو پوشش داد. روی کوسش آخرین قطرات رو خالی کردم . به شدت عرق کرده بودم.دستم خونی شده بود . واقعا من کوس باران رو گاییده بودم!!!
: داداش پاشو تو رو خدا . وایییی چرا کوسشو؟؟؟
_ آرزو آروم باش فعلا بدو آب بیار اینو به هوش بیاریم
تا آرزو رفت باران رو بغل کرده و بلندش کردم و به حال آوردم .
: زود چند تا دستمال کاغذی بده
_ چشم
گرفتم و باهاش دور کوس خونی باران رو تمیز کردم
: بدو یه نوار بهداشتی بیار
آرزو از اتاقش آورد کمی آب روی نوار بهداشتی ریختم و اطراف کوسش رو کامل پاک کردم و دور کیرمو تمیز کردم.
_داداش روی تختت خونی شده من چیکار میتونم براش بکنم
دیدی چه خاکی به سرم شد ؟ آخرش منو به گوه خوردن انداختی
: آروم باش ببینم چه غلطی میکنم .کمی آب روی دستمال بریز بده من
دستمال تر رو به بدن عرق کرده باران کشیدم . و تا صورتش آوردم تری دستمال رو بیشتر کردم و به صورت و گردنش کشیدم.
: آب قند درست کن بیار یا ببین شربت داریم ؟
آرزو مشغول آب قند بود. باران کمی به خودش اومد . لیوان رو روی لبهاش گذاشتم
: بخور کمی حالت جا بیاد
_ چی شد؟ چرا اینجاییم؟؟؟ آاااااخ کوسم داره میسوزهههه اااااای امییییید بخداااا پارم کردیییی.
: باران نگران نباش درست میشه
اشکهاش سرازیر شدن
_ چی درست میشهههه باکره گیمو گرفتیی. قرارمون این نبود…
: تو مال خودمی . خودم میام خواستگاریت ازین ببعدتو زن خودمی !!!
باران اشک میریخت و آرزو با چشمها و دهن باز منو نگاه میکرد و حرفی نمیزد.
ادامه دارد…
نوشته: 2F@N