آیدین بانی خیر

سلام من اسمم صبا(مستعار) ازوقتی دوباره آیدین رو دیدم اتفاقائی برام افتاد که برام خیلی جالب بود.من یک بسرم وحدود 26 سالمه به خاطر اینکه از مردا متنفرم دوست دارم همه منو صبا صدا کنن.الان میخوام یکی از اون اتفاقای جالب رو تعریف کنم.

یک شب داشتم چندتا کلیپ سکسی دانلود میکردم(لزبود؛چون من عاشق هات لزم)که از یاهو مسنجر متوجه شدم یک میل اومد اول زیاد توجه نکردم؛بعد که دانلود تموم شد ایمیلم بازکردم دیدم دوستم آیدین!نوشته بود سلام؛خوبی شمارتو گم کردم با من تماس بگیر خیلی دوست دارم ببینمت!بعد شماره خودشم گذاشته بود.راستش اول نمیخواستم تماس بگیرم چون آیدین از وقتی که دانشگاه قبول شد؛دیگه دور دوست موستای قدیمی رو خط کشیده بود؛ولی چون از سیستم آیدین خوشم میومد تصمیم گرفتم صبح بزنگم. صبح حدود ساعت 10ونیم بود که تماس گرفتم؛اولش آیدین نشناخت بعد که گفتم منم…یجوری گفت کجائی که انگار از شنیدن صدای من بال در آورده بود!همون روز با هم قرار گذاشتیم وساعت 2ونیم رفتیم رستوران؛آیدین از وقتی رفته بود دانشگاه خیلی خوشگل تر شده بود؛من چون به چهره زنها حساسم این چیزا رو زود متوجه میشم.همینطور که غذا میخوردیم آیدین گفت راستش از همون اولین روزای دانشگاه با یک خانم آشنا شدم که خیلی با حاله وخلاصه کلی تعریف کرد؛که خانم تنهاست ومن همیشه با اونم؛خیلی دوستش دارم دیگه بهش عادت کردم؛گفتم خب خوش بحالت کاش من جای تو بودم و حسابی باهاش حال میکردم.همین و که گفتم آیدین گفت یک فکرائی برات دارم؛حالا راه بیفت بریم برات میگم؛منم تو دلم خیلی خوشحال شدم گفتم دمش گرم حتما الان میخواد دو نفری بریم پیش زیدش؛از رستوران اومدیم بیرون آیدین گفت میخوام تو رو با یک نفرآشنا کنم؛یک خانم با کلاس که دوست عشقم نسرینه واسمش ثریاست خیلی خوشگله و کلی تعریف کرد؛منم دیگه از زور خوشخالی داشتم منفجر میشدم ودوست داشتم الان پیش ثریا خانم بودم وحسابی میخوردمش واونم منو میخورد.چون عاشق لزم از بوی زن وتو بغل زن بودن خیلی خیلی حال میکنم. همیشه دوست داشتم تو این فیلمای هات لز؛یک زن حسابی منو بکنه ومنم سینه هاش بخورم دیگه طاقت نداشتم؛به آیدین گفتم یک قرار بذار با هم آشنا بشیم.

خلاصه تو راه کلی صحبت کردیم وآیدین گفت برای اولین جلسه قرار میذارم حضوری همدیگرو ببینید وبعدش دیگه خودت میدونی؛گفتم باشه فقط قرار زود بذار که خیلی دوست دارم ثریا رو ببینم؛رسیدیم نزدیک خونه ومن سرکوچمون پیاده شدم وآیدین گفت شب خبرش بهت میدم.اون شب تا دیروقت بیدار بودم حدود ساعت یک بود که یک اس اومد دیدم آیدینه نوشته بیداری منم سریع جواب دادم وزنگ زدم گفتم چی شد؟ آیدین گفت برای پس فردا که میشد جمعه قرار گذاشتم؛ولی چون ثریا شبش میاد خونه نسرین باید بیای اونجا بعد با هم بریم بیرون؛بعد من به آیدین گفتم تو کجائی؟گفت من شبش خونه نسرینم میخوام تا صبح با عشقم باشم فرداشم با آیدین رفتیم بیرون ویک دوری با هم زدیم وکلی صحبت از گذشته وآیدین گفت فردا تیریپ کن که ثریا خوشش بیاد و…! جمعه حدود ساعت 11 بود که من حسابی به خودم رسیدم ورفتم سمت خونه نسرین خانم تقریبا با ماشین یک ربع راه بود تو راه که داشتم میرفتم شانس گه من کم کم داشت بارون میگرفت؛رسیدم دم خونه نسرین خانم یکی دو بار زنگ زدم کسی جواب نداد؛میخواستم با موبایل آیدین بگیرم که از پشت آیفون آیدین گفت توئی…بیا تو؛منم سریع رفتم تو رسیدم جلوی در زنگ که زدم یدفعه یک خانم میانسال ولی خیلی خوشگل وخوش هیکل بود در رو باز کرد وسلام واحوالبرسی کردیم ورفتم تو؛رفت نشست بغل آیدین وگفت دوستت ومعرفی نمیکنی؟ آیدین هم دمش گرم کلی ازم تعریف کرد وتعارف کرد ونشستم رو مبل روبروی آیدین گفتم داره بارون میاد حالا چجوری بریم بیرون؟نسرین خانم گفت هرکی خربزه میخواد پای لرزشم میشینه؛تو همین حین شوخی کردن بودیم که یک نفر سلام کرد واز تواتاق اومد بیرون فهمیدم ثریاست.یک تیشرت صورتی؛سینه های بزرگ از 75 بیشتربود شلوارک کوتاه وتنگ موهاشم بلند بود خیلی حال کردم یعنی دقیقا همون چیزی بود که دوست داشتم اصلا باورم نمیشد که من میخوام ثزیا رو بکنم؛کیرم راست شده بود وفقط هواسم به پستونای ثریا بود؛سلام احوالپرسی کردیم ونشست کنارمن؛همون موقع نسرین خانم رفت تو آشپزخونه آیدین به من اشاره کرد خوبه؟گفتم عالیه.بعداز اینکه نسرین خانم ازمون پذیرائی کرد رفت نشست پیش آیدین ودم گوش آیدین یه چیزی گفت وآیدین گفت باشه! با هم رفتن تو اتاق ونسرین خانم؛ ثریاخانم رو صدا زد وثریاخانم هم رفت تو اتاق بعد آیدین اومد بیرون گفت چون بارون میاد بیرون رفتن کنسله همین جا دور همیم .بعد نسرین خانم وآیدین اومدن بیرون وبه من گفتن برو تواتاق منم دیگه تو کونم عروسی بود که یک کس حسابی افتادیم؛رفتم تو اتاق ودرو بستم ثریاخانم گفت از من خوشت اومده گفتم خیلی! نشستم رو تخت کنارش گفت زود بیا شروع کنیم من دیگه طاقت ندارم؛از این حرفش تعجب کردم وتو دلم گفتم حتما خیلی سکس دوست داره ! گفت نمیخوای لباسم در بیاری منم از خدا خواسته گفتم چشم عزیزم.تیشرتش درآوردم دیدم یه سوتین قرمز همونطور که حدس میزدم سایزش از 75بیشتر بود؛دیگه طاقت نداشتم سریع سوتینش بازکردم وشروع به مالوندن سینه هاش اونم دستش و آورده بود وازجلو کیرم میمالید؛شروع کردم خوردن سینه هاش مثل فیلمای لز آب دهن میریختم رو سینه هاش ومیخوردم کم کم شلوارمو در آورد یه دستی به پاهام کشید وگفت برگرد پشتت وببینم منم برگشتم ویه دست به کونم کشید وگفت چه باسن خوش فرم وسفیدی داری؛گفتم قابل نداره همین که گفتم با انگشت فاکش کرد تو کونم ویکمی تکون داد؛خیلی میسوخت واولش ناراحت شدم بعد خوشم اومد دوست داشتم بازم بکنه تو همین حین که باز رفته بودم سراغ پستوناش گفت کیرت یکم کوچیکه ولی خوبه دوست دارم این اندازه ی؛آخه کیرمن 15 سانته نه کوچیکه نه بزرگ! شروع کرد به خوردن کیرم یه 5شیش دقیقه ای طول کشید دیدم داره آبم میاد گفتم ثریاجون داره آبم میاد گفت باشه اومد بریز رو سینه هام گفتم آخه من هنوز نکردم گفت عیبی نداره اگه آبت اومد نیم ساعت بعد بکن.یدفعه با دستش کیرم گرفت مالید مثل فواره پاشید بیرون؛بی حال شده بودم اصلا بدنم جون نداشت دوست داشتم بخوابم؛یکمی لباش خوردم بعد گفت تو نمیخوای مال منو بخوری؟گفتم چرا میخورم من عاشق خوردن ولیسیدن کسم اونم اگه کس عشقم باشه؛یک لبخند زد وگفت پس پاشو میخوام خودت شلوارکم ودر بیاری,بلند شدم شلوارکش در آوردم پشتش به من بود گفت: یک لحظه صبر کن دیدم خودش شرتش ودر آورد وقتی برگشت یک صحنه ای دیدم که اصلا باورم نمیشد؛خشکم زده بود با دستش کیرش مالید وگفت تو از این به بعد مال منی,کیرش دوبرابر کیرمن بود کلفت وخوشگل,خیلی کیرش ناز بود از یک طرف اصلا نمیتونستم حرف بزنم از طرف دیگه چون عاشق هات لز بودم انگار چیزی که قلبا دوست داشتم بهش رسیده بودم ناخوداگاه دستم رفت سمت کیرش شروع کردم به خوردن کیرش یه جوری میخوردم که خیلی خوشش اومده بود مثل فیلما؛اونم دستش گذاشته بود رو سرم ومیگفت بخورعزیزم بخور تو دیگه مال خودمی.ثریا یک 2جنسه خوشگله که میتونه همه نیازای منو براورده کنه و براحتی ارضام کنه,حسابی واسش میخوردم تخماشم لیس زدم خیلی حال کرده بود بعد منو برگردوند وگفت میخوام کونت پاره کنم منم دیگه از خداخواسته سریع برگشتم اونم اول با انگشتش یکمی کونم باز کرد آروم نوک کیرش گذاشت دم سوراخم وانگشتش آب دهن مالید و مالید در کونم بعد همه کیرش کرد توکونم خیلی درد داشت دلم درد گرفته بود ولبای کونم خیلی میسوخت بعد شروع کرد به تلمبه زدن بازم درد داشت ولی یکم بهتر شده بود بعد گفت بشین زمین میخوام سگی بکنم منم به حالت سگی نشستم واز دوباره کرد تو کونم این بار دردش کم بود وخیلی بیشتر بهم حال میداد یه 10 دقیقه ی گذشته بود حسابی داشتم حال میکردم که ثریا گفت باید آبم بخوری من دوست ندارم آبم بریزم دور,یه دفعه یک آهی کشیدوهمینطور که با دستش نوک کیرش گرفته بود گفت زودباش داره میاد بعد همش رو خالی کرد تودهن من؛آبش شور بود ولی خیلی دوست داشتم بخورم ثریا هم دیگه بیحال شده بود یکمی ازهم لب گرفتیم ومن باز یک دل سیر پستوناش خوردم اونم خیلی خوشش اومده بود؛بعدتو همین حال که پستوناش میخوردم ثریا گفت تو کارت چیه؟ منم بهش گفتم بیکارم؛گفت ازت خوشم اومده وباید بیای پیش من زندگی کنی,میخوام مثل زن توخونم باشی وهمیشه بهت نزدیک باشم,بعد گفت من با تومیتونم خوشبخت باشم و گفت پاشوباهم بریم حموم بعد مادوتائی دست همدیگه رو گرفته بودیم دراتاق که باز کردم دیدم نسرین خانم توی حال داره به آیدین تلمبه میزنه اصلا باورم نمیشد؛آیدین اصلا به من هیچی نگفته بود ومن مات ومبهوت بودم نسرین خانم یک خنده ای کرد و به ثریا گفت برو زود بیا کارت دارم…ادامه دارد

لطفا نظرتون بدبد تا بقیه داستان تعریف کنم

دکمه بازگشت به بالا