اتوبوس هوس 71
–
-من حریف این همه زن نمیشم .. تازه اونا که منو نمی خوان . مثل این که خیلی دوست داری همه مونو به کشتن بدی . اون وقت این خانوما میان و به پر و پای تو می پیچن و ول کن تو نیستن .
-مگه شما ها چیکاره این . مثل این که می خواین همین جوری شاهد باشین که ما رو چه جوری به کشتن میدن ;
فریده : اکبر آقا .. شوهر عزیزم .. تو و ایمان جون چی دارین بهم میگین ..
-هیچی عزیزم . من دارم به ایمان میگم هوای زنمو داشته باش . حسابی کیر کلفت خودت رو بذار توی کس و کون زنم و شارژش کن که وقتی رسیدیم خونه تا چند وقتی رو از شر غر غر زدنهای اون خلاص باشم ..
-اکبر چرا آبروی منو پیش ایمان جون می بری . اون حتما پیش خودش میگه چه زن بد اخلاقی باشم .
-همین حالا که داری با من تند خویی می کنی صدات همچین بالاست که بقیه جز این نتیجه دیگه ای نمی گیرن .
رویا : فریده جون مثل این که منو فراموش کردی ها .. منم اینجام ..
-باشه حالا .. تو و ایمان می تونین بعدا با هم باشین .. اون هر روز تو رو توی دانشگاه می بینه و از طرفی با رستم جون دوسته و می تونه توی خونه تو حالشو ببره . من که از این جا پام به خونه رسید دیگه معلوم نیست کی از این موقعیت ها نصیبم شه .
-تو تازه مزه شو گرفتی ..
-نه .. دیگه این جوری نیست . اکبر آقا فداش شم از اون شوهرای با غیرته.
-ببینم دوست داشتی بی غیرت می بود و میومد بهت می گفت عزیزم من که امشب دارم میرم بیرون حال کنم ایمان جون میاد این جا هواتو داره ;
.. کمر فریده رو گرفته و گفتم با اجازه اکبر آقا ..
-داداش اون دفعه هم بهت گفتم صاحب اختیاری . دلت شاد شه که دل ما رو شاد کردی . و می کنی . فکر نکنم جز تو هیشکی می تونست زبون زنمو ببنده .. به موقعش یه جوری هم کیرت رو با فشار بکن توی دهنش که حالش جا بیاد .
فریده : منو نترسون . همون یکی دوبار که کیر ایمان جون نصیبم شد اشتهام باز شده و اصلا سیر نمیشم . تو برو کونتو بکن که فکر کنم با اون کیرت داری سمانه رو قلقلکش میدی .
رویا که دید فریده اومده رو من سوار شده و کیرم از همون زیر تا ته کسش رفته رفت پشت یکی از درختا و یه کیر کمربند نشونی رو که رو زمین افتاده بود بر داشت و اونو به کمرش بست . فکر کنم این کیر ظاهرا مال عاطفه و سمانه بوده باشه که اونا داشتن تمرین ضد ترس با خودشون انجام می دادن . ولی ایمان اومد و با ایمان خودش اونا رو در مان کرد .
-رویا آروم تر .. آروم تر بکن توی کون من .. دردم میاد .. بعدا فهمیدم که اونا با اون کیر خیلی حال کرده بودن .
-عزیزم تو که می دونی این کیر چقدر نرمه ..
-ولی به با حالی کیر ایمان که نیست .
-ولی تو خیلی نامردی . یکی نمیگی این کیرو بده به دست من که حالا مال ایمانو قاپیدم حداقل این جوری یه حالی به رو یا جونم داده باشم ..
وااااااایییییی روبرو چه خبر بود . سمانه کیر ترسو(ترس رو) دو نفری شکارش کرده بودن . اکبر و معین افتاده بودن به جونش . به روی کس و کونش . اکبر داشت کونشو می گاید و معین هم افتاده بود روی کس ..
-عاطفه تو که بازم تنها موندی.
-فدات شم ایمان جون . نوبت منم می رسه . بذار ترس سمانه جون کاملا بریزه .. سمانه و ترس ; ! اون تا چند وقت دیگه اگه دست خودش باشه مردا رو حامله می کنه … دسته جمعی خندیدیم ..
سمانه : داشتیم ; تو که بی وفا نبودی . می خوام یه چیزی رو بگم و اون این که من کیر ایمان جونمو با کیر هیشکدوم از مردای این جا عوض نمی کنم . حالا می خواد به بقیه آقایون بر بخوره یا بر نخوره .
اکبر : هر چی میگی راست میگی خانوم جوون .. خانوم خوشگله ! ما زمین خورده پهلوون ایمانیم . اون ایمان ما همه رو زیاد کرده و اگه نبود که پا مون به همچین مجلسی باز نمی شد ..
معین : منم هر چی اکبر آقا بگه رو چش و سر مون جا داره . خلاصه اونا خودشونو به ما نزدیک کردند و لبای من و سمانه روی هم قرار گرفت .. کیر منم که از زیر به طرف بالا داخل کس فریده زن اکبر خان قرار داشت و فریده هم کیرمصنوعی رو از رویا گرفت . در همین وقت رستم پسر رویا هم رسید . از این که مادرش داره کیر مصنوعی می خوره چهره اش تغییر حالت داده بود چون فریده کیر مصنوعی رو توی کس رویا فرو می کرد .. صحنه شلم شور با شده بود. حس کردم که فکر می کنه مادرش چه بی شخصیت شده که به خاطر کیر مصنوعی داره کون چرخونی و کمر رقصونی می کنه …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی