ارگاسم شدید بهار (۱)

سلام خاطره ای ک می خوام واستون تعریف کنم واسه تابستونه
ی روز ک از شرکت زده بودم بیرون توی راه خونه ی دختر قد بلند و سفید پوست با اندام ورزشی نظرم رو جلب خودش کرد واسش ترمز زدم و با ی خورده زبون بازی راضی شد برسونمش
توی راه با یکی تلفنی صحبت می‌کرد ظاهرا وقت ناخن داشت ک دیرش هم شده بود
بعد از تماسش آدرس دقیق داد و گفت عجله داره و منم سعی کردم زودتر برسونمش توی مسیر باهاش زیاد صحبت کردم و دختر خوش برخوردی بود از خودش گفت تازه طلاق گرفته بود و اینکه چهار سال از شوهرش جدا بوده
خلاصه ب مقصد رسیدیم و خیلی حرف ها موند ک بهش گفتم علاقه دارم بقیه داستان زندگیت رو بدونم اونم قبول کرد بعد از سالن بهم زنگ بزنه ک باهاش بریم بیرون
خلاصه سه ساعتی نگذشته بود ک زنگ زد و گفت بیا دنبالم
راستی معرفی نکردم من ارش هستم اهل مشهد حالا داستان زیاد دارم واستون ،دختری رو هم ک توی این خاطره دارم بهتون میگم بهار ۳۴ساله سفید پوست قد بلند و خوش اندام با چهره ای زیبا
رفتم دنبالش و با هم رفتیم طرقبه و ی دوری زدیم
توی روزهای بعد دو سه بار دیگه باهاش بیرون شدم و دوری زدیم ولی اصلا در مورد نیازش صحبت نمی کرد هر موقع حرف از سکس می‌شد بحث رو عوض می‌کرد ی روز اومد خونم و دو سه روز قرار شد بمونه
شب اول کنارم دراز کشیده بود ی تاب سبز فسفری با ی شلوارک لی سینه های خوش فرمش از زیر تاب دیونم کرده بود و لحظه شماری میکردم واسه اولین بار بگیرمشون و لمسشون کنم دیدن پاهای خوش تراشش خیلی حشریم می‌کرد یک ساعتی توی بغلم بود ازش لب میگرفتم و باهاش میحرفیدم احساس میکردم ی کوچولو داره میلرزه واسم تعجب بود ک چرا اینطوری میکنه آهسته دستم روی بدنش میکشیدم و هر لحظه کلفتی کیرم رو بیشتر احساس میکردم ک داشت شورتم رو جر میداد دستم رو نزدیک سینه هاش بردم لرزید و گفت اگه امکانش هست بیشتر پیش نرو واسه امشب بسه
تعجب کردم ب حرفش توجه زیادی نکردم و دوباره با دستم باهاش شروع کردم بازی کردن ی دستم روی لاله گوشش بود و اون دست دیگم روی شکمش تا دستم رو خواستم زیر شورتش ببرم دستم رو گرفت گفت آمادگیش رو ندارم قبل هر کاری باید باهات صحبت کنم
قبول کردم و گفتم من آماده ام بگو
گفت فردا باهات میحرفم امشب نمی دونم از کجا باید شروع کنم داستانش مفصله
اون شب هر طور بود با شق درد خوابیدم فردا صبح حدود ساعت ده با صدای گوشیم بیدار شدیم بعد از تماس با بهار نشستم ب صحبت کردن و گفت از روزی ک خیانت از شوهرش دیده باهاش نخوابیده و رفته خونه باباش و با هیچ پسری رفیق نشده توی خونه خودش رو زندونی کرده
اون روزی هم ک با من برخورد کرده قصد صحبت نداشته فقط چون من خیلی فضولی می کردم موقعیت رو مناسب دیده ک با من درد دل کنه و انتظار رفاقت رو نداشته
ی چیزی رو داشت ازم پنهون می کرد از حالت حرف زدنش مشخص بود ک یهو اومد بغلم و خاهش کرد ک چیزی رو ک می‌خواد بگه بین خودمون باشه و هیچ کس نگم بهش اطمینان دادم ک کسی نمیفهمه
بهار گفت توی زندگی مشترک خیلی هات بوده و وقتی با شوهرش شروع ب سکس میکرده تا صبح بیشتر از ۵بار شوهرش رو ارضا میکرده و ی چیز عجیب بهم گفت ک باورم نمیشد میگفت هر دفعه ک شوهرش ارضا میشده خود بهار بیشتر از ۱۰بار ب ارگاسم میرسیده و این باعث میشده ک شوهرش کم بیاره و کم کم سکسشون کم تر بشه نسبت ب روزای اول
بهار گوشیش رو برداشت و از توی سایت ی فیلم واسم گذاشت ی پسره داشت کص دختره رو میخورد و با هر نوازش روی چوچول دختره آب دختره با فشار می زد بیرون خیلی عجیب بود واسم تا حالا این صحنه رو ندیده بودم و ب بهار گفتم دختره بقدری مست شده کنترل ادرارش رو نداره ک بهار بهم خندید گفت این ادرار نیست این ارگاسم هست تعداد خیلی کمی از خانوم ها اینطوری ارضا میشن واسم خیلی جالب شد ک یهو بهار گفت دلیل اینکه تا امروز باهات سکس نداشتم این موضوع هست خیلی سوال پیش اومد واسم
یعنی بهار اینطوری ارگاسم میشه ؟
آیا اون ابی ک ازش میاد خوردنیه ؟
بعد ارگاسمش بازم می‌خواد؟
خیلی سوال داشتم ولی گفتم باشه خودم ب جوابام برسم
بهار رو بغل کردم ی حالت ک انگار خجالت زده شده باشه ب خودش گرفته بود گفتم من خیلی مشتاقم بیینمش از نزدیک ،گفت تا شب تحمل کن بعد واسه خودتم و خاهش کرد دوباره ک ب کسی نگم و اینکه تنهاش نذارم

اولین باره داستان می‌نویسم خاهشا منو ببخشید اگه بد بود ولی واقعی واقعیه

ادامه…

نوشته: Bokon.mashh

دکمه بازگشت به بالا