ازدواج با دوست دخترم (۱)
میلادم ۳۴ سالمه یک ساله ازدواج کردم
راستش بی غیرتیم رو دیر فهمیدم
شایدم هات بودن زنم باعث بیغیرتیم شد
همون روزای اول جوری باهام رفتار میکرد انگار رهگذرم منم همینجور همه چی راحت بهم میگفتیم دوس دخترای قبلیم
دوست پسرای قبلیش
دوتامون برا سکس و خوش گذروندن باهم اشنا شده بودیم
بعد شیش هفت ماه بدجور همو میخواستیم
جوری که وقتی از رلای قبلیش می پرسیدم دیگه صراحت نداشت
انگار پشیمون شده بود
یادمه من اون موقع کلی پورن و داستان میخوندم و چون مهری از دوست پسراش گفته بود یه جوری خودم میزاشتم جای شوهرای داستانای سکسی
یبار وقتی زیرم خوابیده بود و داشتم تلمبه می زدم کیرم کلا خوابید و مهری خیلی ناراحت بود می گفت ازم سیر شدی و خودش مقصر می دونست
کلا داشت گوه می زد به رابطمون
یا می گفت برا اینی قبلا دوس پسر داشتم ازم زده شدی یا بدنم دوس نداری
ولی دلیلش اینا نبود
ما انقدر سکس داشتیم شبیه زن و شوهرا شده بودیم
خودمم دلیلش نمیدونستم
ولی میدونستم دوسش دارم
خلاصه من اونو ارضا میکردم ولی با دهن و خوردن کس و کونش
ولی خودم گاهی اصن ارضا نمیشدم
و شبش جق میزدم
با همین داستان ها
اولین بار یادمه یه فیلم پورن گذاشتم
اخه نکه کلا متهم می شدم به اینکه برا سکس میخوامش مجبور بودم فیلم نبینیم باهم
یا میگفت باید با بدن من ارضا بشی
شهوتی بشی
کلا به فانتزی اعتقادی نداشت
ولی دل زدم به دریا وقتی زیرم خوابیده بود
گوشی برداشتم یه فیلم پورن اوردم
شانسی بود خدایی
گذاشتم جلوش
گفتم بزار باهم ببینیم
قول میدم رابطمون مثل اولش بشه
این فیلمم تا از این بایسکشوال هست که هم زنش میکنه هم خودشو
من سرچ کرده بودم کاکولد
خلاصه اینم جزوش بود
دختره یکم شبیه مهری بود برا همین انتخابش کردم
فک میکردم از ایناست که باهم میکنن زنشو یا شوهرش جق میزنه
اون موقع بحث ازدواج اصن بینمون نبود ولی من اینقدر از این فیلم های کاکولدی خوشم میومد که مهری رو زن خودم فرض میکردم
خلاصه فیلم شروع شد
نفر سوم داشت کوس زنش می کرد
و شوهره جق می زد
همین که دید مهری زد زیر گریه که تو نقشت اینه منو بدی به دوستات بکنن
یا این بهونه بشه که دوست دختر بگیری
حالا من کیرم تو بیخ تو کون مهری
کم کم شروع کرد خوابیدن
گفتم بخدا این نیست
من دوست دارم فقط همه آدما یه فانتزی دارن منم فانتزیم اینه
قسم و قران ایه که جز اینکه من فتیش کاکولدی دارم هیچی نیست تازه اینا زنشون می دن بقیه بکنن
من تو رو زن خودم فرض میکنم نه دوست دخترم برا همین بهم حال میده
که یکم آروم شد
یکم رفت جلو دیدم
نفر سوم داره کون شوهره میزاره و شوهره هم کون زنش
بعد کلا زنه داشت جق می زد و یارو نفر سوم کون شوهر گایید و ابش ریخت تو کونش
مهری دیگه ساکت شده بود
و دیدن فیلمه و سکوت مهری مث رضایت بود برام
باعث شد کیرم کم کم شق بشه
اصن کون دادن شوهره حشریم نمی کرد ولی شق شدن کیرم با اون قسمتی بود که داشت شوهره رو می کرد
مهری گفت دوست داری کون بدی جلو من
شنیدن این حرف از دهنش منو حشری می کرد
و سفت شدن کیرم تو کون مهری انگار تایید بود براش
در گوشش همونجور که زیرم دراز بود گفتم تو چی فک میکنی
گفت میلاد کوچولو که انگار میگه اره
گفتم اگه تو دوست داشته باشی من کونم میدم جلو تو
می خواستم فقط بگم من جلو تو میدم اگه دوست نداشته باشم
چیز مهمی نیست
هدفم فقط این بود که اون هم جلو من بده وقتی من دوست دارم
البته فقط فانتزی و صحبت کردنش دوست داشتم
چون خیلی حشریم می کرد
گفت
چشم روشن کونی تشریف داشتین
خو می گفتی خودم بکنمت چرا از کون من مایه میزاری
باور کنین جوری حشری شدم که بعد این حرفش شاید ده تا تلمبه نزدم و کامل ابم خالی کردم تو کونش
اونم با حشری شدن و ارضا شدن من یکم زیر کیرم خودشو مالوند و ارضا شد
کم کم کیرم از کونش در اومد
کنارش دراز کشیدم سرش گذاشت رو سینم
گفت میلاد جدا دوست داری کون بدی
گفتم دوست ندارم ولی اگه تو رو حشری کنه بهت میدم ولی به یه پسر دیگه نه
فعلا فقط صحبت و فانتزی و این حرفاس
سایت شهوانی نشونش دادم و گفتم بخون ببین چقد زن و شوهرا از این داستانا میزارن
حالا فرض کن هشتاد درصدشون دروغ باشه ولی وقتی خودم حشری میشم مطمئنم ۲۰ درصدشون راسته
مهری گفت
ولی ما که زن و شوهر نیستیم
گفتم شایدم بشیم اینجوری خدارو چ دیدی
واقعیتش ادم فانتزی باز مثل قمار باز کونشم برا فانتزیش میده
این شد که مهری دفعه بد
کسی که دوست نداشت برام ساک بزنه
از نوک کیر تا سوراخ کونم لیس میزد
و شروع کردم به انگشت کردنم
انقدر بهم حال داد که تا یه مدت فقط شست و نه و انگشت کردن هم ارضا میشدیم
ولی من فانتزی کاکولدی رو هنوز داشتم و وقتایی ک هم نمیدیدم با داستان کاکولدی و فیلم کاکولدی جق میزدم
یه روز که پیشم بود و با لیسیدن سوراخ کونم و انگشت کیرم حسابی شق و سفت کرده بود گفتم بخواب میخوام جرت بدم
یکم سوراخ کونش لیس زدم و کوسش
اروم اروم کیرم انداختم تو کونش
کامل روش خوابیدم
یکم جرات بخرج دادم
گفتم دوست پسرای قبلیت مث من می کردنت
واقعا میرم خوب بود از لحاظ اندازه و همیشه ارضاش می کردم
گفت خیلیاشون نه
بیشترشون تا خودشون آبشون میومد دیگه ولم میکردن
حالا منو میگی داشتم می مردم اینقدر که کیر کشیدم بیرون و اسپری زدم که آبم تند نیاد
مهریم اینو که دید گفت نه انگار واقعا دوست داری این چیزارو
هنوز دوست نداشت بگه بیغیرت
البته بعدا هم می گفت روشن فکر
گفتم خوب بگو
یه پرانتز باز کنم
جز اول رابطمون حدود یه ماه اولش از دوست پسراش حرف میزد بعدش دیگه چیزی نگفت که به قول خودش می گفت بعد یه ماه فهمیدم تو بهترین گزینه برا شوهر بودنی و کمکم عاشقت شدم برا همینم از دوست پسرام دیگه چیزی نمی گفتم وگرنه همیشه از دوست پسرام حرف میزنم تا حسادت دوست پسر الانم داشته باشم بهم بیشتر برسه
البته به نظرم حرف درستی نیست آدما یه درستا یا نیستا
یا مث من با فانتزی هستن یا نیستن
با این چیزا چیزی عوض نمیشه
پرانتز بسته
یکم مالیدم تا کیرم خوب اسپری ب خودش بگیره بعد یه قرص کیر شق کنیم خوردم و آروم کلفتم رو تا ته انداختم تو سوراخ مهری
گفتم حالا بگو
چند تا کیر رفته تو کون زن من(فقط کاکولدا میفهمن بیغیرتی رو زن ی طعم دیگه دار تا دوست دختر برا همین دوست دخترم رو قانع کردم که زنمه البته تصمیمم گرفته بودم چون هم دوست داشتنش رو می دونستم راستکیه هم با فانتزیای من راه میومد)
گفت زیاد نیستا
۷ تا دوست داشتم به ۴ تاشون از پشت دادم
گوشو گردنش رو لیس زدم گفتم میترسم با همه این اسپری ک زدم و قرص بازم آبم بیاد
کونت عقب جلو نکن
خودش داشت کونش عقب جلو میکرد زیرم من تلمبه نمیزدم تا لذت کامل ببرم
بالاخره به فانتزیم رسیده بودم و مهریم داشت باهام همکاریمیکرد باید هر چقدر میتونستم میاوردمش جلو
چون بعد آب اومدنم یکم حس بد داشتم ولی زود برطرف می شد ولی سعی میکردم نزاره ببینه این حسم رو که نترسه
گفت چون زنتم بهت می گم
یه پسر عمو دارم که یه سال باهام چت می کرد و مخم زده بود که میام می گیرمت
بعد یه سال چند بار باهم رفتیم بیرون
منم باورم شده بود ک منو میخواد
اونم خوب بود وضشونم خوب بود قیافه و هیکلشم خوب بود
خلاصه من راضی شده بودم
بعد دو سه ماه که بیرون می رفتیم
و فقط بوس و مالوندن بود
یعنی بعد یک ونیم سال گفت بریم خونه
منم قبول کردم
چون مطمئن بودم گولم نمیزنه
لاپایی منو کرد و خیلی زودم ابش اومد منم الکی گفتم خوب بود
چند ماهیم با لاپا گذشت دیگه شاید دوسال شده بود
منم میگفتم پس بیا دیگه
به عمو بگو
میگفت میترسم مخالفت کنن بزار خوب مخشون بزنم مغازه رو بهم بدن بعد دیگه بگن نه هم مهم نیست
چون زن عموم باهامون خوب نبود
انقد مخ منو به کار گرفت تا از کون بهش بدم
کیرش کلفت و کوتاه بود
مث مال تو کلفت و دراز نبود که لاپا هم ارضام می تونی بکنی
یادمه شاید نیم ساعت طول کشید تا با انگشت و کرم
کیرش کرد تو کونم
انقدر کلفت بود به گوه خوردن افتادم ولی دیگه ول کن نبود همش می گفت الان تموم میشه
فک کنم قرص خورده بود همیشه زود ابش میومد اینبار نه
من فقط گریه میکردم زیر کیرش
یکم که عادت کردم به کلفتیش
شروع کرد اروم عقب جلو
شاید نیم ساعت بکوب تو کونم تلمبه می زد
گاهی تند گاهی اروم و اصن گریه و داد بیداد من براش مهم نبود
منم کم کم شهوتی شدم
و یهو زیر شروع کردم به لرزیدن
خیلی طول کشید اون سکسمون ظهر رفتم عصر برگشتم
فقط میدونم اونجا فهمیدم ما دخترا هم آب داریم
و بدون مالیدن کسمون هم ارضا می شویم
اون بهترین سکسم از کون بود
یه حس حسادت و تحقیر باهم داشتم و همین باعث شد منم شروع کنم به کردن کون مهرانا
ک مهرانا شروع کرد به التماس که تورو خدا بس کن میلاد
چرا اینجوری شدی
ولی من ول کن نبودم چند بار تا ارضا شدن رفته بودم ولی در میاوردم تا ابم نیاد
و فکر دادن مهرانا زیر کیر پسر عموش
باعث میشه شهوتم نخوابه
انقدر کردمش تا مهرانا یه جزیرم شروع کرد به لرزیدن
منم روش خوابیدم ودست به کوسش رسوندم تا خیس ابه
کاندوم دراوردم و کیرم کامل در میاوردم و مینداختم تو کونش که با هر تلمبم مهرانا ب خودش میپیچید
چند دقیقه بعدش منم ارضا شدم و همه آبم ریختم تو کونش
نوشته: میلاد