از تلگرام بردگی رو شروع کردم

سلام من خشایار هستم ۲۴ سالمه و عاشقه بردگی و تنبیه هستم
این داستان ماله پارساله که داشتم تو گروه های تلگرامی میگشتم تا یکیو پیدا کنم که بتونه این حسه بردگیمو ارضا کنه خلاصه بعد از کلی گشتن یه پسری رو پیدا کردم که ۳۵ سالش بود و گفت که شب پاشو بیا خونه ما منم انقدر حشری بودم ترسو گذاشتم کنار و رفتم حموم کاملا بدنمو شیو کردم و رفتم یه جوراب شلواری خریدم و زیره شلوارم پام کردمو با حشریته کامل یه اسنپ گرفتم و رفتم .
به کوچشون که رسیدم دیدم وایساده تو پیاده رو منتظره کنه منم دیدمش راستش یکم ترسیدم و صدام میلرزید ازم پرسید خشایار تویی گفتم بله ارباب همون موقع یدونه محکم زد زیره گوشم منم ترسیده بودم ولی به روم نیاوردم خونش از این خونه کلنگیای یه طبقه بود درو باز کرد هولم داد تو جوری که داشتم با مخ میومدم رو زمین خلاصه دره ورودیو باز کرد تا کفشمو‌ در اوردم گفت دیگه حق نداری وایستی فقط چهار دست و پا مثله سگ راه میری منم همون‌‌ لحظه اومدم چهار دست و پا بشینم گفت اول کامل لخت شو بعد چهار دستو پاشو گفت سگ ها شلوار نمی پوشند منم یکم با عشوه و ترس لباسامو درآورد جوراب شلواری و اینارو ک دید خوشش اومد ولی اصلا به روی خودش نیاورد خلاصه چهار دستو پا جلوش نشستم بعد کفششو آورد جلو گفت لیس بزن منم شروع کردم به لیسیدن و تمیز کردنه کفشاش بعد گفت کفشامو‌ در بیار جورابامو بو کن منم گوش کردم بعد گفت جورابامو با دندونات در بیار منم انجام دادم.
گفت همینجا میمونی تا برگردن رفت یه قلاده آورد معلوم بود که واقعا برای سگ‌ بوده و گردنم کرد و زنجیر شو کشید محکم و منو دنباله خودش برد تو اتاقش منم کم کم داشتم پشیمون میشدم از ترس مدام هم بهم فوشه مادر میداد بعده هر فوشم میگفت ازم تشکر کن .
رفتیم تو اتاق یهو وایستاد گفت سرتو بگیر بالا دهنتو باز کن بعد یه تف گنده انداخت تو دهنم منم قورتش دادم بعد شلوارشو کشید پایین کیرشو انداخت بیرون منم با ولع شروع کردم به خوردنه کیرش حسابی براش ساک زدم گفت بسه و هولم داد رو تخت و دستامو بست به گوشه های تخت و هی فحش میداد بعد اومد رو صورتم نشست و کیرشو کرد تو دهنم و تلمبه میزد تو دهنم کم مونده بو خفه شم دستام هنوز بسته بود اومد وایساد رو سینم‌ سنگین هم بود همه انگشتای پاشو می‌کرد تو دهنم ، دهنم دیگه داشت پاره می‌شد.
یکم که گذشت پاهامو داد بالا منم که کونمو کامل شیو کرده بودم با یه دستش پاهامو بالا نگه داشت با اون دستشم انگشتم می‌کرد تا یکم گشاد شم چون کیرش واقعا بزرگ بود بعد کیرشو گذاشت دما سوراخم یه تف زد یهو حول داد تو جوری درد کشیدم که چشمام سیاهی رفت بعد چن دقیقه ای تلمبه زد و گفت آبم داره میاد باید بخوریش یه قطرشم نباید جا بمونه منم هیچی نگفتم دستام ک بسته بود فقط دهنمو باز کردمو زبونمو آوردم بیرون اونم ابشو کامل خالی کرد تو دهنم منم که دستام بسته بود هیچکاری نمیتونستم بکنم یدونه زد تو گوشم گفت معطله چی هستی قورت بده منم راستش از این کار بدم میومد ولی قورت دادم بعد دستامو باز کرد قلادمو گرفت کشید برد تو حموم گفت کف حموم دراز میکشی هرچی شدم از جات تکون نمیخوری وگرنه سیاه و کبودت میکنم منم اینقدر دیگه حشری بودم که برا هرچیزی آماده بودم اونم اومد یه پاشو گذاشت یه طرفم اون یکی پاشم گذاشت اون طرفم شروع کرد روم بشاشه شاشم تموم نمیشد لامصب خیسه خالی شده بودم بو شاش گرفته بودم از خودم بدم اومده بودبعدش گفت الان دیگه میتونی دوش بگیری منم خودمو شستم و اونم نگاه می‌کرد بعد وایستادم تا یکم خشک‌ شم بعد همونجوری چهار دستورا اومدم بیرون بهم گفت دوس داری جق بزنی منم انقدر حشری بودم گفتم بله ارباب رفت یه لیوان یه بار مصرف آورد گفت باید آبه خودتم بخوری منم انقدر حشرم زده بود بالا قبول کردم و دو زانو نشستم جق زدم اونم لیوانو نگه داشت زیره کیرم کمتر از ۱۵ ثانیه آبم اومد اونم لیوانو داد دستم مجبورم کرد تا تهشو بخورم منم که چاره ای نداشتم بازم آبکیر خوردم و قبل از قورت دادن یه تف هم انداخت تو دهنم گفت حالا بخور منم دیگه هرجور بود قورت دادم و گفتش میتونی بری لباستو بپوشی بری منم سریع پوشیدم و با عجله رفتم و دیگه سراغش نرفتم.
ممنون که خاطره منو خوندین

نوشته: خشایار

دکمه بازگشت به بالا