از جق تا کس نازی (۳)

…قسمت قبل

حتما اگر میخواین این داستان رو بخونید قبلش قسمت های قبل رو بخونید و بعد این رو شروع کنید.

از رابطه‌ی تریسام مون ۴ ماه گذشت و طی ۱ ماه اول بشدت خواهرم رو تنبیه کردم ک متوجه باشه ک وقتی حتی حشری هم میشه قرار نیست رابطه خودم و خودش رو تحت شعاع قرار بده… بعد از ۱ ماه دیدمش با هم آشتی کردیم و بعد از ی مدت خیلی زیاد با هم باز سکس هامون رو شروع کردیم… ۳ ماهی گذشت تا این ک نازی ی شب بعد از شام موقع خواب ک تو بغلم بود داشتم نوازشش میکردم و بوسش میکردم بهم گفت علی من باشگاهی که دارم میرم خب خیلی وقته اونجام و با مربیمون خیلی جور شدم و یه جورایی بهش غیر مستقیم گفتم که من یه دوست پسر دارم که خیلی باهم فانتزی های سکسی مختلفی رو دوست داریم تجربه کنیم و اون و شوهرش هم خیلی دوست دارن فانتزی ضربدری و موازی رو تجربه کنن و هم شوهرش رو مربی باشگاههه و خیلی خوشتیپ و خوش استایله و هم خوده دختره تیکه‌ی جذابیه… شروع کرد به گفتن این ک علی اگر تو ناراضی هستی ک من نمیخوام تو اذیت بشی بخاطر حس و فانتزیایی ک توی ذهن منه… ولی اگه تو هم دوست داری ک خیلی فوق العاده میشه بتونیم چند باری بریم خونشون و یبارم ما ببریمشون شمال راحت ک شدیم با هم میتونیم از سکس موازی شروع کنیم تا سکس ضربدری که هم فانتزیه برامون تنوع داره و هم این ک تو ی تیکه‌ی جذاب رو بدست میاری ک میتونی تا آخر عمرتم نگهش داری… و منم گفتم تو هم میتونی ی مربی بدنساز آقای خوشتیپ داشته باشی تا آخر عمر درسته!؟ و خندیدم و خندید، دیگه من هر جور بود بعد از دیدن عکس دختره واقعا دست و پاهام شل شد و قبول کردم و گفتم خب خوبه چند جلسه بریم و بیایم… همو بشناسیم و کم کم شروع کنیم… دیگه نازنین تو پوست خودش نمیگنجید میگفت عالیه… میتونیم رابطه خوبی داشته باشیم باهاشون…
۱ هفته گذشت و شوهر نازی ۱ ماه رمضان رو اصلا خارج نرفت و دربست وردل نازی نشسته بود و همین ک رمضان تمام شد نازی ی نفس راحت کشید و گفت شب جمعه خونشون دعوتیم علی، حسابی خودتو آماده کن یهو دیدی توی همین شب اول کارمون رو انجام دادیم و رابطمون شکل گرفت… خلاصه من رفتم آرایشگاه حسابی به خودم رسیدم و نازی ناقلا هم ک همیشه چنان به خودش میرسید ک انگار شب عروسیشه… باز ۳_۴ تا لباس سکسی با خودش برداشت و کاندوم و … مجهز راه افتادیم ب سمت خونه‌ی دوستای نازنین.
دختره اسمش نگین قدش ۱۸۰ تارو راحت داشت و هیکل فوق ورزشکاری بود و پسره اسمش پویا قدش ۱۹۰ بود و هیکل سوپر بادی بیلدینگی خیلی استقبال گرمی کردند و دختره هم حسابی ب خودش رسیده بود ی تیکه ای شده بود و ی لباس توری مشکی پوشیده بود ک من از همون اول ک دیدمش کیرم راست شد ک همه هم فهمیدن و پویا هم پسر قد بلند و بدنساز و خوشتیپی بود ک از قرار معلوم خواهر ما ازش خوشش اومده بود و ی میز فوق العاده ای چینده بودند و واقعا شب خارق العاده ای رو درست کرده بودن و خب رفتیم و گرم صحبت ها شدیم و بعد از ی نیم ساعت گفتند میخوایم مشروب بخوریم شما چی میل دارین ک من چون با خودم اورده بودم پیشنهاد گری گوس رو دادم و ابسنت، میخواستم حسابی همه مسته مست بشن ک هیچکس نفهمه چی داره اتفاق میوفته… نشستیم و بنده خدا پویا گفت علی جان تو بهتر بلدی یه جوری بریز ک کله نشیم تو دستشویی منم شروع کردم به ریختن که ابسنت ۸۹ درصد بود و گری گوس پرتغالی ۴۰ درصد اول ۴ پیک ابسنت خوردیم همه و بعدش شروع کردم وودکا گری گوس رو ریختن ک کم کم حسابی همه کله ها گرم شده بود و دیگه خانوما همون یذره لباسی هم ک داشتنو کم کردن و خیلی سکسی رفتیم وسط و داشتیم با آهنگ میرقصیدیم و واقعا زمان لذت بخشی بود وقتی سر همه گرم و هممون داشتیم میرقصیدیم و از همون اولم بصورت ضربدری رقص رو شروع کردیم و من رفتم پیش نگین و شروع کردم تو گوشش زمزمه کردن ک چقدر تو زیبایی و چقدر جذابی و تو رقص قشنگ پشتشو بهم کرده بود و داشت قشنگ کونشو میمالید ب کیر راست شدم و منم شروع کردم از گردنش و گوشاش خوردن و لیس زدن ک صدای آهش رفت هوا و داشت لذت میبرد ی نیم ساعتی با هم رقصیدیم و نازی و پویا هم با هم حسابی مچ شده بودند و داشتند از هم لب میگرفتند و کم کم نشستیم کنار هم و ۴_۵ پیک دیگم خوردیم و دیگه سر ها گرمه گرم همه هم مسته مست ولی پویا خیلی زیادی مست شده بود داشت قربون صدقه هممون میرفت قشنگ معلوم بود ک بد مسته، ب دخترا گفتم یکم با هم برقصید من و پویا لذت ببریم ک نامردی نکردم و ۳ تا پیک ابسنت بهش دادم ک مسته مسته مست بشه چیزی نفهمه خودمم البته پا ب پاش خوردم ولی خب من خیلی توی عالم مستی دیوونه نمیشم ولی قشنگ معلوم بود پویا بد مسته… دیگه کم کم دخترا اومدن نازی اومد جای من‌کنار پویا نشست سر جایی ک نشسته بودم و منم رفتم روی کاناپه رو ب رویی با نگین نشستم دیگه هر کی روی کاناپه ای ک بود کارشو شروع کرده بود اونا ک داشتند حسابی لب هم رو میخوردند، منم با نگین حسابی داشتیم مثه دو تا مرغ عشق، عشق بازی میکردیم و واقعا لذت میبردیم از زمانی ک داشت میگذشت کم کم دیدم پویا داره پیش میره ک کامل لخت کنه خودش و نازی رو منم دست ب کار شدم و از نوک انگشتای پای نگین شروع کردم و جوراب شلواری ک پوشیده بود رو از پاش پاره کردم و در آوردم و شروع کردم از نوک انگشت پاهاش بوسیدن رنگ پوست نگین خیلی سفید تر از نازی بود و ی لاک قرمزی زده بود ک نگم براتون و پاهای ورزشکاری کشیده و فوقالعاده ای داشت ک من شروع کردم ب خوردن لیسیدن تا ب کشاله های رونش ی شورتی پوشیده بود ک توری تمام بود مشکی رنگ ولی از پاش در نیاوردم و فقط کشاله های رونش کناره های کوسش رو هی لیس می زدم و ی بوس گنده روی کوسش کردم انگشتاشو تو موهام قفل کرده بود و با فشار دستش داشت بهم فشار میاورد که بخورمش ولی من فقط ی بوس آبدار کردم که آبی هم که از کسش اومده بود روی توری ب زبون و لبم اومد رو لیس زدم و خوردم… وای ک چ بوی اغوا کننده ای میداد کوسش ک با این کارم ی آهی کشید ک صداش توی حال پیچید و حتی نازی و پویا هم ک داشتند خیلی سریع پیش میرفتند و در حال لخت کردن هم بودن برگشتند ببینند چی شده ک نگین چنین آهی کشید، خب من داشتم از روی کوسش میرفتم بالا تا رسیدم ب نافش در عین حالم حواسم ب نازی و پویا بود ک چکار دارن میکنن، جالب بود ک دیدم هر دو لخته لخت هستند عجیب بود برام چون واقعا آروم پیش رفتن همیشه برای نازی خیلی مهم بود و پیش نوازی و عشقبازی برای نازی همیشه مهم تر از کردن خالی بود و دیدم ک ب نازی داره میگه بدو کیرمو ساک بزن تا راست بشه کیرشو ک دیدم خندم گرفت کلا ۷ یا نهایتا ۸ سانت و خیلی کوچیک و نازک بود وای قیافه نازی دیدن داشت قشنگ معلوم بود خورده تو ذوقش بهش میگفت زود باش بیا بخورش نازی رفت و شروع کرد ب ساک زدن منم دیگه کم کم رفتم روی سینه های نگین واقعا ب نظر هیکلی چون ورزشکار بود سر تر از نازنینِ من بود و شکم تخته تخت و سفت، البته شکم نازنین هم تخته ولی مثله نگین بدنش ماهیچه ای و سفت نیست، رفتم روی سینه هاش ک صورتمو گرفت و اورد جلوی صورتش و شروع کرد خوردن لب هام، خیلی وحشیانه میخورد منم فهمیدم درجه وحشیگریش تو چ سطحیه شروع کردم مثه خودش رفتار کردن ک لذت ببره و لباشو گاز میگرفتم و زبونمو تو دهنش میچرخوندم و اومدم پایین تر پیراهنمو در اوردم و سوتینشو باز کردم و بی مهابا رفتم سراغ سینه هاش وای چ سینه های سفت و رو ب بالایی داشت فرقی ک با سینه های نازی داشت این بود ک هر دو سایزشون ۷۵ بود ولی سینه های نازی افتاده نیستند فقط سرشون بدون سوتین رو ب پایینه ولی سینه های نگین شق رو ب بالا بود و نوکش بزرگتر از نازی بود… شروع کردم وحشیانه سینه هاشو خوردن ۵ دقیقه نشده بود ک نازی داشت برای پویا ساک میزد ک یهو آه پوریا در اومد و آبش ظاهرا اومد ک نازی خب معلوم بود حالش گرفتس و چیز جالبی ک من دیدم اصلا کیر پویا راست نشده بود و اینطور ک معلومه داشته فیلم بازی میکرده ک ابش اومده، نازی نشست کنار پویا من و نگین ک داشتیم عشق بازیمون رو میکردیم و داشتم از خوردن سینه های خوشگل نگین لذت میبردم یهو نگین دیوونه شد و گفت پاشو میخوام کیرتو ببینم خب شلوارمو با شورتمو یهو کشید پایین و فقط توی بهت و حیرت موند ک کیرمو دید چون من کیرم ۱۶_۱۷ سانت و فارغ از هر چیزی خیلی کلفته و کله کیرم خیلی گندس، انگار دنیا رو ب نگین داده بودن مثه دیوونه ها داشت ساک میزد از زیر تخمام شروع کرد ساک زدن تا نوک کیرم اینقدر حشری شده بود کیرمو دید ک حتی داشت سوراخ کونمم لیس میزد و از زیر تخمام هی لیس میزد و واقعا ۱۰_۱۲ دقیقه بی خستگی داشت کیرمو ساک میزد و همش میپرسید آبت ک خواست بیاد بهم بگو ک همشو برات بخورم، نازی بهم گفته تو دوست داری آبتو پارتنرت بخوره، منم بهش گفتم ن عزیزم آب من ب این زودی ها نمیاد ک انگار دنیا رو بهش داده بودن و براش عجیب بود کم کم خودم ک خسته شدم بلندش کردم شروع کردیم باز لب گرفتن و کیرمو گذاشتم لای پاش و تو گوشش هی زمزمه میکردم کیرمو دوست داری، بهتر از کیر شوهرته!؟ ک هی ریز میخندید و میگفت معلومه ک بهتره عاشقشم… از طرفی دیگه دیدم نازی باز داره ساک میزنه برای پویا و پویا حالش خیلی بد بود و بد بالا بود هی سرشو تکون میداد و می‌گفت من مست نیستم و نازنین هم توجه ک کردم دیدم داره کیر خواب پویا رو هی ساک میزنه یکم ک توجه کردم تو بغل نگین داشتیم عشقبازی میکردیم دیدم نع خیر بعد از چند دقیقه ساک زدن هم کیرش راست نشده پویا و نازی خسته شد رفت سمتش و بهش گفت چیکار کنم ک کیرت شق بشه من کیر میخوام پوریا، پوریا بهش گفت من آبم اومده ارضا شدم بسمه، تو میخوای برو ملحق شو ب بچه ها، من مو ب تنم سیخ شد آخ خدا مگه میشه!!! ینی نازی بیاد سمت ما!؟ نگینم متوجه شد و ب نگین گفتم عزیزم دورت بگردم تو دوست داری اینجوری با هم سکس کنیم!؟ نگین ی نگاهی ب چشمام کرد و گفت اگر بتونی هر دومون رو تا صبح ارضا کنی من تا اخر عمرم ماله تو میشم، وضع شوهرمو ک میبینی چطوریه!!! منم لبشو خوردم و گفتم قربونت برم تو هر وقت لب تر کنی من پیشتم هروقت و هر کجا ک بخوای، قول میدم…
صدا زدم‌ نازی رو گفتم بیادش و هر دو رو روی کاناپه ای ک تخت خواب میشد گذاشتمشون شورت نگین رو در اوردم و شروع کردم از کوس نگین خوردن اونا هم اون بالا داشتند از همدیگه لب میگرفتند و لذت میبردن منم کوس هر دو رو داشتم میلیسیدم و میخوردم ی نیم‌نگاهی هم گاهی ب پویا داشتم ک میدیدم داره مارو نگاه میکنه و ی دستی ب کیرش میکشه…
ب دخترا ملحق شدم شروع کردم لباشونو خوردن و رفتم سراغ سینه هاشون و بی مهابا میخوردم و میلیسیدم و گاز میگرفتم نوکشونو، تا این ک هر دو صداشون در اومد ک ما کیر میخوایم…
منم دراز کشیدم راحت بالش گرم و نرم گذاشتم زیر سرم، ب نگین گفتم برو سوار کیرم شو و ب نازنینم گفتم بیا بشین روی صورتم و شروع کنید از هم لب گرفتن و از هم لذت ببرید…
قبل از این ک نازی بشینه رو صورتم تمام نگاهمم ب پویا بود ک عجیب بود برام کیرش راست شده بود و داشت جق میزد و بالا پایین میکرد کیرشو باز ب ۲ دقیقه نرسید آبش اومد ولی آهی نکرد و فقط سکوت کرده بود دیگه اونجا فهمیدم ک اصلا داستان کاکولد هست برای این زوج و متاسفانه یا خوشبختانه پویا دوست داره جلوی چشماش زنشو میکنن.
منم ک روی آسمونا بودم هم تو فکر سکسی ک داشتم با خواهرم و نگین هم این ک کوس نگین خیلی تنگ بود و خیلی حرفه ای کوسشو میرقصوند روی کیرم و کیرمو تا ته میکرد تو کوسش و میرقصوند کوسشو، خیلی جالب بود و حین سکس هی داخل کوسشو برام تنگ میکرد حس جذابی بود منم کوس نازی رو مثه همیشه با ولع هر چی تموم تر میخوردم و روی هوا بودن هر دو از طرفی هم داشتند سینه و لب همو میخوردن و لذت میبردن ی ۷_۸ دقیقه ک گذشت شروع کردم خودم تلمبه زدن تو کوس نگین داشت ارضا میشد چنان جیغی کشید ک من گوشم کر شد انگار ک تا ب حال تو عمرش اصلا ارضا نشده بود و بدنش شروع کرد ب لزیدن و پاهاش داشت میلرزید و من هنوز کیرم تو کوسش بود و داشتم تلمبه میزدم‌ ک تا ۲ دقیقه داشت بدنش میلرزید من ول نمیکردم ب تلمبه هام داشتم ادامه میدادم باز بعد از ۵ دقیقه ارضا شد و همینطور ک داشت میلرزید ب نازی گفتم بلند بشه بره کنار نگین رو بغلش کردم خوابوندمش و شروع کردم انگشتمو فاکم و انگشت حلقمو تو کوسش عقب و جلو کردن و کوسشو خوردن توی همین حینم نازی توله رفت داشت سینه هاشو میخورد ک باز لرزش پاهاش تمام شد من دست بردار نبودم کیرمو گفتم نازی ساک بزنه و دوباره گذاشتم تو کوس نگین و باز تلمبه زدن رو شروع کردم و نازی رفت نشست روی صورت نگین ک کوسشو بخوره باز ب ۷_۸ دقیقه نرسید خودم نزدیک ارضا بودم ک خداراشکر بار سومم نگین ارضا شد ولی اینبار لرزش خیلی شدید و وحشتناک ک من گفتم تشنج نکرده باشه و زد زیر گریه و آبش از کوسش پاشید بی رنگ بود و خیلی لذت بخش بود وقتی داشت میلرزید و حین ارضا بود و من ولش نمیکردم و تا ته بازم ب تلمبه هام ادامه میدادم کم کم اروم شد و رفتم لباشو بوسیدم و بهش گفتم خوب بود!؟ خوب ارضات کردم!؟ ک هیچی نگفتم و فقط وحشی پرید لبامو داشت میخورد دیگه واقعا توی اوج بودم خودم یکم زمان نیاز داشتم ک سطح ارضام بیاد پایین پس نشستم رو مبل و نگاه کردم ب پویا ک اصلا از حال رفته بود و تو چرت بود نگین و نازی اومدن پیشم و قشنگ احساس میکردم نازی یکم دلخوره، نگین رفت پایینه پاهام و شروع کرد باز ب لیسیدن از زیر تخمام و ساک زدن خیلی ملایم و آروم، نازی رو کشیدمش تو بغل خودم و تو گوشش زمزمه کردم ک‌ اخرش تو ی چیزه دیگه ای برام خواهره قشنگم لبخند اومد رو لباش و شروع کردم ب خوردن و بوسیدن و لیسیدن گردنش ک آه و اوهش رفت تو هوا و سینه هاشو شروع ب خوردن کردم ک دیگه بعد از ۱۰ دقیقه عشقبازی‌ حشرش زد بالا و گفت من کیر میخوام علی نگین هم کیرمو حسابی حال آورده بود نازی رو بلندش کردم خوابوندمش ب نگین گفتم بیاد و بشینه رو صورت نازی تا نازی بتونه کوس نگین رو خوب بخوره و حشریش کنه ب هیچ عنوان دوست نداشتم آبم بیاد ب هزار تا چیز بی ربط فکر میکردم ک فقط آبم نیاد و شروع کردم ب تلمبه زدن تو کوس نازی و از طرفی هم نگین رو گرفتم تو بغلم و سینه هاشو لبشو میخوردم واقعا حس حال عالی داشتم انگار رو آسمونا بودم و صدای هر دوشون در اومده بود و ی بوی شهوتناکی هم تو کل حال پیچیده بود و من داشتم وحشیانه تلمبه میزدم تو کوس نازی و داشتم عشقبازی میکردم با نگین، خداراشکر نازی اینقدر حشری بود ک ب ۵ دقیقه نرسید ک اولین ارضاش رو شد و من کیرمو در اوردم و رفتم شروع کردم کوسش و آبشو خوردن مثه همیشه و باز نگین توله سگ اومد رفت لای پاهام مثه این کیر ندیده ها کیرمو میخورد ک مبادا کیرم بخوابه شاید فکر میکرد کیره منم مثه کیر شوهرش الکیه بعد از گذشت چند دقیقه ک دیدم نازی کوسش سر حال اومد بلندش کردم گفتم داگی شو میخوام از کون بکنمت امشب از کون میکنمت از کوس باید ارضا شی این حرف رو زدم ک بشه و بتونم بعدا کون نگین هم بکنم چون مطمئن بودم نگین با توجه ب این وضع شوهرش داغه داغه برای انجام چیزای جدید و چیزی هم ک دستگیرم شد نگین از نوع ارضا شدنش و گریه افتادن بعد از ارضاش معلوم بود ک با کسی سکس نداشته تا ب حال بغیر از شوهرش، نازی هم خوشحال از این ک من هنوز توان دارم ک ارضاش کنم قشنگ قمبل کرد کمر قشنگشو حسابی قوس داد و منم ب نگین گفتم ی لیس قشنگ ب کوس و کون نازی بزن و ی تفم بنداز روی کیر من و بعدشم دوست دارم همینطوری از پشت منو محکم بغلم کنی و نوک سینه هامو بمالی و نیشگون بگیری، شروع کردم ب تلمبه زدن تو کون نازی ک اینقدر حشری شده بودم از کارایی ک این نگین داشت از پشت باهام میکرد ب ۸ دقیقه هم نرسید تلمبه زدن ک همین ک نازی جیغ کشید ک ارضا شده ی آه بلند کشیدم و گفتم بیاین جلویم زانو بزنید میخوام آبمو بخورید ک هر دو اومدن شروع کردن لیسیدن تخمام ک آهم در اومد ک دهنتونو باز کنید نمیدونم چرا ولی کیرمو گذاشتم دهن نگین و اینقدر قشنگ ساک زد و تمام آبمو تو دهنش جمع کرد، شاید باورتون نشه ولی اینقدر دهنش پر از آب منی بود ک نگم براتون… نازی هم نامردی نکرد و همون موقع نذاشت قورت بده بهش گفت بریزش تو دهن من نگین هم شیطون، فقط یذره ریخت تو دهن نازی و بقیشو قورت داد، نازی هم همونی ک گیرش اومده بود رو قورت داد شروع کردن از هم لب گرفتن و اومدن بالا از منم لب میگرفتن…
اون شب بعدش ک یکم هر سه تا آروم شدیم یکم سر صحبت رو با نگین باز کردم و بهش گفتم من نمیدونستم فانتزی شوهرت اینه، ولی واقعا اگر هر دوی شما مشکلی نداشته باشین ما خوشحال میشیم از این ک این رابطه ادامه پیدا کنه و چ بهتر ک مخفیانه نباشه، ولی اگر مخفیانه نیاز باشه هم‌ما مشکلی نداریم… دیگه بعد از گذشت ۱ ساعت ی شام مختصری خوردیم و نگین ی پتو اورد برای پویا انداخت روش و ی بالش بهش داد و روی همون کاناپه خوابیده بود و سه تایی رفتم توی اتاق خوابشون، راسش رمقی برام نمونده بود بهشون گفتم با هم لز کنید من عاشق دیدن لز کردن واقعی و از ته دل دو تا دخترم، چون واقعا اگر باهم از ته دل لز کنند و تو هم اونجا باشی بی شک برانگیخته میشی…
ی نیم ساعتی با هم لز کردند ولی هیچکدوم نتونستن ارضا کنن همدیگه رو پس من وارد عمل شدم و گفتم هر دو داگی بشین و کمر ها رو قشنگ قوس بدین ک میخوام یک دقیقه تلمبه تو کوس نازی بزنم و یک دقیقه تو کوس نگین، شروع ب کار کردم کم کم آه و اوهشون رفت تو هوا و بعد از گذشت ۱۰ دقیقه نشستم و شروع کردم آب کوسشونو خوردن باز شهوتشون ب اوج خودش رسید و گفتم من میخوابم شما ها هر گلی زدید ب سر کیر من زدید و خودتون باید مدیریت کنید و تقسیم کنید، نازی ک بعد از ارضا شدنش حسابی خوش اخلاق بود ب نگین رو کرد و گفت نگین من ک علی رو همیشه دارم تو نهایتا هفته ای ی بار بتونی و داشته باشیش پس هر استایلی دوست داری سکس کن، نگین هم انگار دنیا رو بهش داده باشن، رو کرد ب نازی گفت واقعا تو مشکلی نداری ک این رابطه ادامه پیدا کنه!؟ نازی هم گفت ن واقعا رابطه جذابیه و منم با بدنت و لز کردن باهات لذت میبرم، نگین دیوونه شد و دوباره افتاد رو کیر من ب خوردن و ساک زدن و بعد ک دوباره راستش کرد گفت من دوست دارم زانو بزنم و کمرم راست باشه و تو کیرتو بکنی تو کوسم و اونطرفم نازی بیاد و باهاش عشقبازی کنم، منم گفتم ای ب چشم یکم پوزیشن عجیبی بود ولی باحال بود تا ب حال انجام نداده بودم هر سه لذت بردیم از این پوزیشن و واقعا جذاب بود، بود من دیگه نزدیک بود ک آبم بیاد گفتم یکم تند تند تلمبه بزنم ک نگین هم آبش بیاد دیدم ن انگار تو این پوزیشن فقط داره میک لاو میکنه یهو نازی رو کشیدم کنار و خوابوندمش داگی و از پشت موهاشو وحشی وار گرفتم و شروع کردم وحشی وار تو کوسش تلمبه زدن ک ب ۵ دقیقه نرسید ک آبش اومد و دوباره ب لرزش افتاد بدنش و من تلمبه زدنمو ول نمیکردم هی ادامه دادم هی میخواست فرار کنه هی داشتم ادامه میدادم از اونطرفم نازی کوسشو اورده بود جلوی دهن نگین و داشت حسابی حال میکرد من نگین رو ول نکردم باز یکم ک اروم شد شروع کردم وحشیانه باز تلمبه زدن ک بعد از ۷_۸ دقیقه اینبار از دیگه بدتر از قبل ب لرزه افتاد و شروع کرد ب گریه کردن و من هنوز داشتم تلمبه میزدم و هی کم کم آبش داشت میپاشید و واقعا خوشحال بودم ک تونستم ی همچین کسی رو بیش از ۵ بار ارضاش کنم و خودمم داشت آبم میومد ک گفتم داره آبم میاد یهو از جاش بلند شد و ب نازی گفت بذار آبش ماله خودمه… و شروع کرد ب ساک زدن ک من آبم اومد و همشو خورد، راسشو بخواین من دیگه نای سکس نداشتم ولی کیرم راست بود و واقعیت امر این بود ک درد میکرد تا حدی ولی خب ب نازی ن میگفتم منو میکشت حشری شده بود و اون نگین هم سیر نمیشد نمیدونم چرا، کیرمو همش داشت میخورد، نازی گفت ک نگین بره کنار و ی جورایی اومدگردنمو قفل کرد بین پاهاش و پوزیشنی ک همیشه توی اون خیلی سریع ارضا میشه رو ک مثه پوزیشن (مشعل) میمونه رو گرفت و کیرمو کرد تو کوسش منم یواش یواش شروع کردم ب تلمبه زدن ب ۱۰ دقیقه نرسید ک ارضا شد از اونطرفم نگین از پشت نازی و منو بغل کرده بود و هی پاهای نازی رو لیس میزد و میخورد گردن و گوش و لبامونو میخورد ک منم اخرین زورمو زدم ک داشتم با قدرت تلمبه میزدم ک نازی فهمید ک میخواد آبم بیاد گردنمو قفل کرد با پاهاش و گفت تند تر بزن همه آب کیرتو میخوام تو کوسم، منم تندتر و تندتر تلمبه زدم تا نهایتا آبم اومد و با ی آهی بلند همه آبم خالی شد تو کوسش ، دیگه واقعا خسته بودیم همه و همونطور تو بغل همدیگه لخت دراز کشیدیم و دروغ چرا ی عالمه شیطونی کردیم باهم تا بلاخره خوابمون برد صبح من حس کردم دارن کیرمو لیس میزنن ک چشمامو ک باز کردم دیدم نگین و نازی دارن کیرمو میخورن و یکبار دیگه باهاشون سکس کردم و از اتاق رفتم بیرون دیدم پویا تازه از خواب بیدار شده رفتم نشستم پیشش فقط با شورت بودم اونم پتو روی پاهاش بود، رو کردم بهش گفتم دیشب خوب بود، لذت بردی؟ بهم گفت بهترین لذت عمرمو بردم، فقط بهتره همه چیز بین خودمون باشه، من راسش زیاد اهل سکس کردن نیستم و نگین هم این ۳ ساله توی این زندگی با من خیلی زحمت کشیده و اصلا دلم نمیخواد زندگیم با خیانت خراب بشه بخاطر همین ورود شما رو ب رابطمون اجازه دادم، بعد گفت من اصلا دنبال سکس با دوست دخترتم نیستم، فقط با نگین ارتباط بگیر باهاش باش مثه ی مرد ک همه نیاز های زنشو بر طرف میکنه باهاش باش، حتی وقتی ک من نبودم و خواست و دلش میخواست ک باهات باشه من مشکلی ندارم و شروع کرد گریه کردن ک من خیلی نگین رو دوستش دارم ولی خب هیچ علاقه ای ب سکس ندارم، پس اگر با تو باشه خیالم راحته ک از لحاظ جنسی تو میتونی ارضاش کنی… و دیشب واقعا اولین بار بود ک برق شادی رو تو چشماش دیدم، پس باهاش ارتباط سفت بگیر و مواظبش باش خیلی… منم راسش نمیدونستم چی باید بگم و گفتم خیالت راحت فقط هر وقت ناراحت شدی از ادامه این رابطه فقط کافیه ب خودم بگی خلاصه شماره ها رو رد و بدل کردیم و نگین و نازی هم از حمام اومدند و دیگه ما از اونجا رفتیم…

برای ادامه داستان من و خواهرم نازنین منتظر باشین،حتما کامنت ها و لایک هاتون رو دنبال میکنم با کمال میل همشو میخونم و تا جایی ک بتونم جواب میدم پس خواهشا نظر مرتبط بدین، چیز های بی ربط نیازی نیست برای مزه انداختن بگید.

نوشته: علی(سامان)

دکمه بازگشت به بالا