از خیال تا واقعیت من و الهام (۴)
…قسمت قبل
ابتدا تشکر کنم از عزیزانی که خاطره منو خوندن و نظر دادن ودرادامه عذرخواهی کنم بابت تاخیری که پیش اومد و وقفه ای نسبتا طولانی باعث رنجش خاطر دوستان گلم گردید.
دوباره یادآوری کنم که این داستان منشاء بی غیرتی داره از دوستانی که با این گرایش مشکل دارن خواهشمندم از ادامه صرف نظر نمایید.
از خواندن نظرات،پیشنهادات و انتقادات تون خوشحال میشم،لطفا حتما نظرتون رو بنویسید.
وقتی میخواستیم به سالن غذاخوری بریم دیدم الهام با یک آرایش ملایم واقعا مثل فرشته ها جذاب و خواستنی شده تو سالن غذاخوری همه سریک میز نشستیم و مشغول غذا خوردن بودیم که گوشی الهام زنگ خورد و پس از پاسخ دادن متوجه شدم آنتون هست و از کلماتی که الهام بکار می برد فهمیدم که داره از الهام راجح به نظر من در مورد کیرش و اینکه آیا امشب به الهام میرسه یانه سوال میکنه .الهام در پاسخ بهش گفت که هم خودش وهم من هم دوست داریم که سکس بین الهام اون دو نفر انجام بشه ولی بخاطر بچه ها مجبوریم احتیاط کنیم و اونها هم باید در این مورد مراعات کنند.بعد از قطع تماس و کمی گفتگو الهام برای آوردن دسر میز روترک کرد و وقتی برگشتش کمی طولانی شد من هم مشکوک شدم و به بچه ها گفتم جایی نرن تامن هم دسر بیارم،ولی خبری از الهام نبود،به موبایلش زنگ زدم و در حالی که نفس نفس میزد گفت الان میام وچندلحظه بعد اومد و در حالی که موهاش کمی به بهم ریخته بود اومد و از کنار صورت منو بوسید و گفت منو ببخش ولی این عوضی اینجا ول کن نبود و مجبور شدم باهاش رفتم توی سالن بیلیارد اونجا کمی عشق بازی کردیم و از سرم بازش کردم،خیلی خوب شد تورنگ زدی ولی باید یه چیزی رو بهت بگم،گفتم دارم میشنوم،گفت دارم دیوونه میشم،دوست دارم تا صبح این دوتا کیرکلفت حشری منو جربدن.ایندفعه من بوسیدمشو گفتم میفهمم،سعی میکنم امشب به خواسته دلت برسی،لبخندش واقعا مثل کودکی که بدنبال یک اسباب بازی باشه وقراره به خواسته اش برسه شباهت داشت.
تو مسیر برگشت گفت از من ناراحتی؟گفتم دیگه این سوال و رو نپرس،من الان خیلی بیشتر از قبل عاشقتم دوستت دارم و ازت میخوام هر وقت خواسته ای داری با خودم همراه و راحت باشی،پنهان کاری نباشه.
بعد از صرف شام و نوشیدنی به الهام گفتم بریم کمی توی محوطه قدم بزنیم تا هم شاممون تحلیل بره و هم بچه ها کمی بازی کنند زودتر بخوابن،تو محوطه هتل فضای سبز بینظیری بود که بخاطر گلهای زیاد مخصوصا گلهای یاس شب بو واقعا معطر و دل انگیز بود.
متوجه شدم الهام همش سرش توی گوشیه و لبخندهای شیطنت آمیزی میزنه ،پرسیدم چیزی شده گفت بیا خودت ببین،هردوتا بکن های خانم با کیرهای خبردار عکسشونو جلوی آینه آسانسور گرفته بودن و به گوشی الهام فرستاده بودن،الهام گفت ناکسها خیلی دیوونه و حشری ان ،گفتم تو چی؟
خندید و سرشو پایین انداخت
یه موضوعی برام تعجب آور بود،الهام میگفت تواین چندبار که با اون دوتا ارتباط داشته شدیداً بوی الکل میدادن و با توجه به سرد بودن طبع الکل چطور اینقدر هات و حشری هستن که بعداً متوجه شدم با ودکا از یک نوشیدنی استفاده میکنند که از عصاره خرما و چند گیاه واقعا گرم ساخته شده و به همین دلیل همیشه آماده نبرد و رزم هستن.
حدود یکساعت و نیم تو محوطه قدم زدیم و برگشتیم داخل هتل،در گوشه سالن یک نفر مشغول نواختن چنگ بود.
الهام و بچه ها نزدیک همون نوازنده جایی پیدا کردن و نشستن ومن هم به سمت بار رفتم تا نوشیدنی بگیرم ،وقتی با دو لیوان شامپاین دوتا آبمیوه برای بچه ها برگشتم دیدم روی میز جلوی الهام دوتا لیوان آبجو هست،پرسیدم چه وقت نوشیدنی گرفتی که اشاره کرد به یوری و آنتون که اون دو نفر آوردن.براشون دست تکون دادم به علامت تشکر .
حدودا یک ساعتی هم اونجا سرگرم بودیم و دخترم تقریبا خوابش برده بود و پسرم هم خوابش گرفته بود،در حالتی که هردو تقریبا مست شده بودیم به سمت اتاق ها حرکت کردیم.
با درخواست الهام برای دستشویی به اتاق رفتیم و بعد از دستشویی به سمت دیسکو هتل رفتیم،ساعت از 12گذشته بود و در حالت مستی ،سرخوشی و شادابی زیبایی رو در الهام مشاهده میکردم که این نوع شادابی در نوع خودش کم نظیر بود.
تو دیسکو آهنگ ملایمی پخش میشد و افراد کمی نسبت به شب قبل اونجا بودن،من و الهام سر یک میز نشستیم و سفارش دوتا کوکتل دادیم.
دقایقی نگذشته بود که سروکله آقایون پیدا شد که بعدها فهمیدم با الهام هماهنگ بودن .
وقتی اومدن به من سلامی کردن دست دادن اما هر دو بدون توجه به حضور من با الهام صمیمانه دیده بوسی کردن و بعد از کسب اجازه سر میز ما نشستن .
هردو از الهام تعریف می کردن و اصطلاحات خاصی که پر از مفاهیم سکسی بودوداغ بودن الهام رو بیان میکردن بکارمیبردن،
یوری گفت من نمیتونم از فکر الهام خارج بشم و با اشاره به کیرش گفت این بخاطر زنت همش سیخه.و من هم با سر تایید کردم ودرادامه آنتون فکر کرد دارم مسخره میکنم و بدون مقدمه دست منو به سمت کیرش برد و گفت ببین،گفتم قبول دارم .
الهام گفت میبینی بچه هاشون برای من بی تابی میکنن وازدوطرف دستانش رو روی کیرهاشون گذاشت.
از طرفی کمی ضربان قلبم بالا رفته بود و از طرفی هم استرس داشتم کسی مارو نبینه،الهام مشخص بود بخاطر مستی و حشریت زیاد حواسش سرجاش نیست.
الهام و آنتون برای رقص رفتن،البته قبلش از من اجازه گرفت.
اونها که رفتن یوری بهم گفت امشب اجازه میدی الهام با ما باشه،گفتم باید از خودش بپرسی،گفت اون بیشتر از ما منتظره این اتفاقه،گفتم اگر اینطوری حرفی ندارم.بهم دست داد و گفت بیایید بریم اتاق ما گفتم نه اتاق خودمون،گفت اطاق ما سوپر دولوکسه و بزرگتره و هم امکانات بیشتری هم داره،بهتره اول بیایی و ببینی بعدش انتخاب کنید.با نظرش موافقت کردم و بعد از بازگشت الهام و آنتون با پیشنهاد یوری به سمت اتاق اونها راه افتادیم،هیجان و مستی واقعا جذابیت الهام رو دو چندان کرده بود،توی آسانسور با اینکه یک طرف آسانسور شیشه بود ولی هر دو از دو طرف الهام و بغل کرده بودن و ضمن پرسه دستانشون بر روی باسن و سینه های الهام باهاش بوسه ردوبدل میکردن.
حالت عجیبی داشتم،از یه طرف احساس حقارت،از طرفی حسی پر از شهوت و حشریت،الهام که از مردان دیگه همیشه فاصله میگرفت و با احتیاط عبور میکرد حالا در حضور خودم داره درآغوش دو نفر مرد لذت میبره.
وقتی به طبقه مورد نظر رسیدیم یکیشون الهام رو بغل کرد و دیگری جلوتر حرکت کرد و درب اتاق روبازکرد،بالاترین طبقه هتل بود،اتاق دقیقا بیشتر از دوبرابر اتاق ما،به الهام اشاره کردم اول همه جارو بررسی کنیم که دوربین نباشه،ضمن خاموش کردن برقها و جستجو در گوشه و کنار خیالم راحت شد و با دستور الهام گوشی اون دو نفر رو در سیفتی باکس گذاشتیم.
کنار پنجره اتاق که روبه دریا بود یک حوضچه کوچک بسیار زیبا قرارداشت الهام محو تماشای منظره دریا و مهتاب از کنار پنجره بود که یوری از پشت بهش چسبید ولی ناگهان الهام ازش فاصله گرفت و به سمت من اومد و بعد از یک لب نسبتا طولانی بهم گفت هنوز مطمئنی که این رابطه تاثیر منفی تو زندگیمون نمیذاره؟گفت کاملا مطمئن و راحتم،برو و با خیال راحت لذت ببر،چیزی که مدتها در خیالمون بود به واقعیت رسیده پس اساسی لذت ببر،الهام با یک بوسه دیگه بهم گفت پس ازت خواهشی دارم گفتم دستور بده ملکه من،گفت هر کاری ازت خواستم همراهی میکنی،گفتم چشم عزیزم،و الهام به طرف یوری برگشت.
آنتون با یک دوتا بسته به سمت الهام اومد،الهام متعجب از اینکه چه چیزی توی بسته هاست ،بسته هارو گرفت و به سمت مبلی که من نشسته بودم برگشت،اولی رو باز کرد یک گردنبند بسیار زیبا و یک دستبند از همون مدل به رنگ سفید بسته دوم هم حاوی یک گردنبند و دستبند دیگر به رنگ زرد ،الهام سوال کرد اینا چیه که هر دو پاسخ دادن هدیه از طرف اونها برای این دوستی .
الهام مشتاق تر و خوشحال تر از قبل به آغوش یوری وسپس آنتون خرید و کم کم بوسه ها و دستمالی های اون دو مرد که عاشقانه خواهان همسر من بودن شروع شد،وقتی لباس یکسره الهام رو از تنش بیرون آوردن اندام بی نظیر الهام نمایان شد و جالب بود الهام بدون لباس زیر بود.
الهام هم متقابلاً ابتدا تیشرت آنتون و سپس رکابی یوری رو از تنشون درآورد و اینجا بود که متوجه شدم الهام چقدر میتونه حشری باشه که با لیسیدن سینه های اون دومرد حتی زیر بغل اونها رو هم میلیسه و غرق در لذت و خوشیه.
همینجور که لب بازی و ردوبدل کردن زبان و لیسیدن اندام هر دو طرف انجام میشد اونها به کپل های زیبای الهام چنگ میزدن و دیگری با دست کس زیبای الهام و نوازش میکرد .
الهام هم کیر هردو رو در دستانش گرفته بود و از روی شلوارک نوازش میکرد،طولی نکشید که الهام همینجور به پایین آمد و به خاطر بلندی پاشنه کفش هایش به راحتی جلوی آنها نشست و از روی شلوارک مشغول بازی با دندان و ماساژ کیرهاشون شد.
الهام همانند ستاره های پورن حرفه ای و پر شهوت بود.
با آرامش کامل و خیلی عاشقانه شلوارکهارو از پای اونها پایین کشید،
من که با مشاهده این صحنه ها برای اولین بار محو تماشا بودم در اوج شهوت گرفتار شده بودم و کافی بود دستم رو از روی شلوار فقط دوبار روی کیرم جابجا کنم تا تمام شهوتم با شدت خارج بشه.
این یک شروع جدید در زندگی زناشویی ما بود،شروعی که لذتهای وصف ناپذیری برای ما به ارمغان آورد.
نوشته: وحید 22