از لز تا همخونه شدن با مهندس
سلام عزیزان
امیدوارم کیرتون همیشه توی کوص های ناب و کوص هاتون با کیرهای با وقار باشه
من عسل هستم ( اسمم مستعاره ) حدود 27 سالمه و چند سال پیش بعد از طلاقم با یه دختری آشنا شدم، تهران بودیم برای همخونه شدن باهاش رفتم خونه اش برای بازدید… من خودم یکم تپلم و خیلی تیپ میزنم، ممه هام سایزش نزدیک 75 باسنم نه فرم داره و نه بیریخت و حسابی حشری و کوصم هم تپل و چشم کور کن، تقریبا پوستم روشنه. اسم دختره سمانه بود و اهل کرمانشاه که یه خونه خیلی کوچیک گرفته بود و برای کمک اجاره خواسته بود همخونه پیدا کنه، سمانه حدود 40 سالش بود و پوستش تیره قدش متوسط ولی حسابی ژل زده بود و بوتاکس و…، اصلا عکس قبل و بعدش قابل قیاس نبود.
رفتم خونه اش و شرایط مونو گفتیم و گفت تنهام و شب پیشش بمونم، منم بیکار بودم و پول حتی نداشتم، شب یکم تنقلات خوردیم و برای خواب باید پیش هم میخوابیدیم چون واقعا خونه کوچیک بود. من خواب بودم که نصف شب متوجه شدم دستش دورم حلقه خورده، گفتم شاید عادی باشه و خواستم بخوابم، دیدم داره ممه هامو از روی لباس شروع کرد به مالیدن… یکم اولش تعجب کردم و دوست نداشتم لز کنم، تا اون موقع اصلا تا حالا با احدی جز شوهرم سکس نداشتم… ولی گفتم اجازه ندم باید از خونه اش برم و منم که واقعا دستم خالی.
اجازه دادم کارشو بکنه، دستشو کم کم از پایین تیشرتم رسوند به پوست شکمم و یکم ماساژ داد و اومد تا بالا تا رسید به سوتینم، سوتینم تنگ بسته بودم و یکم سعی کرد از زیرش به ممه برسه که دید نمیشه و یهو دیدم دستشو برداشت، گفتم خب شاید بیخیال شده. چند دقیقه بعد دیدم پیرهنمو از پشت داد بالا و قفل سوتینمو باز کرد. خودشو چسبوند بهم و فهمیدم لخته، دستشو رسوند به شلوارکم و برد زیر و شورتمو هم کنار زد و کوصمو گرفت توی دستش و شروع کرد به ماساژ…
در گوشم گفت عسل میدونم بیداری، خیلی بهت نیاز دارم… و گوشمو شروع کرد به خوردن، منم دیگه رفته بودم اوی حس خودمو از پشت هی میمالیدم بهش، یهو افتاد روم و گفت عشقم بلند شو، نشستم اومد روی پام نشست و لباسامو خیلی سریع در آورد، مثل ندیده ها افتاد به جون ممه هام، باورم نمیشد یه ممه خوش فرم، البته ژل زده، سفت و روبه بالا جلومه، ممه های من در مقابل سمیه شل بود یهو گفت کوص یا ممه
منم گفتم کوص ناخودآگاه، بلندشد کوصشو گذاشت روی دهنم، پیرسینگ داشت و بیکینی را هم ژل زده بود از اینجا بود که لزبین شدم، شده بود کار هر روزم لز با سمیه، خرج و مخارج از سمیه و منم برده جنسیش، خداییش خیلی حال کردم ولی خب سمیه بیمار جنسی بود و منم دیگه توانشو نداشتم
توی سایت دنبال همخونه بودم که یه آگهی توی نیاز روز توجهمو جلب کرد، نوشته بود سارا و…
زنگ زدم جواب نداد، توی واتساپ پیغام گذاشتم
دیدم بعد از یکی دو ساعت فیلم یه خونه شیک و تمیز گذاشته، گفتم شاید اجاره اش خيلي سنگین باَشه، یهو گفت آقا هستم و پول برام اهمیت نداره
باهاش قرار گذاشتم و رفتم به دیدنش، یه آقای 30 ساله قدش 180، وزنش 75 چهارشونه ولی ورزشکار نبود، سبزه با موهای جو گندمی
اسمش حسین بود و مهندس تعمیرات هواپیما توی مهرآباد بود. مجرد بود و دنبال دوست دختر، خونه اش خیلی خوب بود مالی هم اوکی بود ولی یه چهره کاملا معمولی داشت و من دنبال پارتنر خوشگل بودم
ولی دیدم از پیش سمیه خیلی بهتره و فرداش سمیه نبود وسایلامو جمع کردم و سریع رفتم خونه حسین و یه پیغام برای سمیه گذاشتم که ببخشید اینجوری رفتم و یکم دروغ براش بافتم و رفتم خونه حسین
با یه شلوارک نسبتا تنگ و یه تیشرت اومد استقبالم، همون اول چشم خورد به برآمدگی کیرش، مشخص بود کیر کلفته، رفتم یه دوش گرفتم و شام جاتون خالی خوردیم و نشستیم به حرف زدن، همش حواسم به کیرش بود، فوتبال گذاشت چند دقیقه بعدش
مو عادت کرده بودم به لز هر روزه و بدنم واقعا حشری شده بود، نفهمیدم چی شد از خودم بیخود شدم و افتادم روی کیر حسین از روی شلوار و ساک زدن
حسینم دمش گرم کیرشو درآورد یه کیر خوش فرم و بزرگ با رگ های بیرون افتاده
گفتم مهندس اجازه هست که لباسمو باورتون نمیشه جر داد
اولش ترسیدم از وحشی بودنش ولی بعدش اومد افتاد به کوص و کونم و با دستاش ممه ها رامیمالوند و امان نداد بهم و یک ضرب کیرشو کرد توی کوسم بعد از چند دقیقه، از شدت کارش اشکم دراومد که حسین وقتی فهمید کیرشو درآورد و بوسم کرد و کلی نازمو کشید، بعد که آروم شدم دیگه آروم و با احساس کرد، انقدر کرد که آبشو تمام و کمال ریخت توی من، من نتونستم ارضا بشم و حسین انگار عذاب وجدان گرفت
چند روزی باهم سکس داشتیم و خیلی حسین تلاش میکرد و واقعا خسته میشد تا من ارضا بشم…
اینجا بود که گفت دوست دختر نداری که اولش خیلی جا خوردم و ناراحت شدم، بعدش گفت برای رابطه سه نفری میخوام… سمیه بازم اومد توی زندگیمون و تا مدتها سه نفری با هم بودیم…