از پول تا لذتی که رهایم نکرد

من و شوهرم اهل افغانستانیم که در یک ساختمان نیمه کاره سرایدار هستیم فصل بهار و تابستان شوهرم محمد خوب کار می کرد و درآمد خوبی داشتیم اما با اومدن فصل پاییز و بعدش زمستان با تعطیل شدن کار بخاطر باران و برف و سرما درآمد ما هم کم شده بود و فقط یه حقوق مشخص سرایداری داشتیم که مهندس پیشنهاد داد من برم خونشون تا در انجام کار خونه به همسرش کمک کنم و منم قبول کردم و محمد پسرم احمد در منزل نگهداری می کرد و من به خونه مهندس میرفتم و شبها ساعت 9 میومدم.
دو ماهی از رفتنم میگذشت و مهندس پول خوبی میداد تا اینکه همسر مهندس پدرش بیمار شد و رفت یه شهر دیگه اسمش یادم نمیاد و به من گفت که لازم نیست تا شب بمونم تا ظهر بمونم و غذا درست کنم و برم مژده خانم زن مهندس که نامش محمدرضا بود رفت اما مهندس گفت نه تا شب بمون و منم میموندم بهم میگفت نگو مهندس الان که خودمونیم بگو محمد رفتارهاش با من خیلی خوب و صمیمی بود و برای پسرم هم اسباب بازی های زیادی می خرید شوخی های زیادی باهام مطرح می کرد میگفت خوش به حال محمد که چنین زنی مثله تو دارد خیلی بدن خوبی داری گفتم مژده خانم که از من قشنگ تره گفت همه چیز که قشنگی نیست گفتم یه مرد از یه زن چه می خواهد؟ گفت اینکه تنگ باشه مثله زنهای افغان گفتم مگر مژده خانم تنگ نیست؟ گفت نه بابا اون یه بیوه پولدار بود من گرفتمش واسه پول قبلش ازدواج کرده بود اون روز خیلی حرف زدیم واقعیت من از مهندس خوشم میومد مرد خوشتیپ و خوش هیکلی بود برخلاف شوهرم قدش بلند بود و من تا شونه هاش بودم اون روز فاضلاب آشپزخونه بالا زد و کل آشپزخونه کثیف شد تا تمیزش کردم دیگه عصر شده بود لباسم کامل خیس بود و بوی بدی میداد با اصرار مهندس رفتم حمام و اونم لباس هامو توی ماشین لباسشویی شسته بود و روی شوفاژ انداخت تا خشک بشه برام یه حوله گذاشته بود توی رختکن حوله پیچیدم دور خودم اومدم بیرون که مهندس بغلم کرد و بردم توی اتاق خواب خودشون و انداختم روی تخت و حوله رو کشید انداخت اون طرف و افتاد روم هر چی التماس می کردم فایده نداشت و مهندس داشت کوسمو می خورد می گفت هاجر فرض که من محمد شوهرتم انقدر کوسمو خورد که خودم موهاشو گرفته بودم و به سمت کوسم می کشیدمش که بلند شد پامو باز کرد و گفت وای چه کوس خوشکلیه و کیرشو میمالید لای کوسم میگفت کیر می خوای؟ باید التماسم کنی بگو محمد کیر خوشکلتو بکن توی کوس پارم منم میگفتم محمد کیر خوشکلتو بکن توی کوسم اون داد میزد بلندتر بلندتر و بعدش کیرشو کرد توی کوسم و تند تند تلمبه میزد میگفت جونم چه تنگه این کوس خوشکل لنتی انگار دختر 14 سالست از کوس مژده تنگ تره چه حالی میده منم خیلی خوشم اومده بود و دوست نداشتم تمام بشه به محمد می گفتم خیلی خوبه استپ نکن ادامه بده ادامه بده من شدم محمد هم بعد چند تا تلمبه دیگه شد میگفت تو یه تیکه جواهری با این کوس تنگت لنتی انگار کوس دختر 14 سالست اصلا بهت نمیاد کوس یه زن متاهله که یه شکم هم زایده مردهای افغانستانی در سکس و کردن کوس خیلی بی رحم هستن و گاه زنها موقع کوس دادن از شدت درد بیهوش می شوند اما به مرور زنها هم به این وحشی بودن عادت می کنن و منم به وحشی بودن و اون تلمبه های تند تند مهندس عادت داشتم چون شوهرم محمد خیلی بدتر از این می کرد و اصلا هم قبلش کوس نمی خورد می گفت بوی ادرار می دهد با اینکه من تمیز می شستمش اما نمی خورد تسلیم مهندس شدم چون خیلی خوب کوسم را خورد لذت تکرار نشدنی را تجربه کردم اما شب که به خانه آمدم عذاب وجدان گرفتم به محمد گفتم نمی خواهی؟ بهت کوس بدهم؟ گفت امشب نه چون سرما خوردم سرم درد میکنه صبح که رفتم خونه مهندس دیدم فقط یه شورت سیاه گشاد پوشیده بود که کیرش به راحتی ازش میزد بیرون بهم گفت هاجر من پولدارت میکنم اگر هر بار بتونی آبمو بیاری فلان تومن بهت میدم قبوله؟ بشرطی که هر کاری خواستم و هرجا گفتم بیای نه نگی گفتم قبوله اون دو هفته ای که مژده خانم نبود من شورت و سوتین برای مهندس می پوشیدم و اونم بعد از عشق بازی های مختلف کوسم را می کرد انصافا تنها دلیلی که دوست داشتم به مهندس کوس بدم همین عشق بازی های لذت دار بود همه بدنم را لیس میزد حتی زیر بغلم و لای کونم می گفت انقدر این کوست تنگه و حال میده یادم رفته کونت بذارم کونتم مثله کوست تنگه؟ گفتم نه محمد خیلی کون دوست دارد و بسیار به او کون داده ام گفت محمد غلط کرده از الان خودم کونتو میگام لذت این دو هفته از تمام سکس های عمرم بیشتر بود و خیلی چیزها فهمیدم و خیلی چیزها یاد گرفتم تا اینکه مژده خانم اومد و مهندس بهم گفت دیگه نمی تونی بیای اینجا و باید بریم یه جای دیگه گفتم من به محمد گفتم که میام خونه شما گفت اونجا هم خونه منه رفتیم یه خونه که یه دختر جوان حدودا 20 ساله اونجا زندگی میکرد اسمش الهام بود گفت برات یه دوست جدید آوردم مهندس رفت حمام و لخت با کیر شق اومد توی اتاق گفت هاجر خوارکسده بیا خشکم کن خشکش کردم گفت چرا لباستو عوض نکردی؟ الهام؟ الهام؟ الهام اومد و گفت حرومزاده کدوم گوری؟ و کیرشو گذاشت توی دهن الهام که اونم کیر مهندس با اشتیاق فراوان می خورد مهندس هم کوسم را می خورد التماس می کردم که کیر توی کوسم کند اما کیرش را توی کوس الهام کرد و میگفت لعنتی کوست از الهام هم که خودم پردشو زدم تنگ تره الهام قبلش به کی کس داده بودی؟ گشادش کرده بود؟ الهام میگفت به خدا هیچکس خودت اولین نفر بودی گفت پس نگاه کن کوس دادن هاجر چقدر حال میده و کیرشو کرد توی کوسم و به الهام میگفت ببین؟ لامصب کیرم به زور میره داخل کوسش وحشی شده بود و تند تند توی کوسم تلمبه میزد تا اینکه آبش اومد و ریختش توی صورت الهام گفت باید کوستو مثله کوس هاجر تنگ کنی وگرنه از پول خبری نیست و باید از اینجا گم بشی و لباس پوشید رفت وفتی رفت الهام خیلی گریه کرد گفتم مردها از این حرفها زیاد میزنن اگر می خواست تو را بیرون بیندازد تا حالا انداخته بود من کوسم تنگ است اما قیافه خوبی ندارم و فقط برای کوس تنگی که دارم به من پول می دهد اما الهام جان مطمئنم تو بخاطر زیبایی ات می خواهد و اصلا ربطی به کوس تنگ ندارد الهام خندید و گفت آره راست میگی از اون روز با الهام دوست شدم از صبح تا شب کارهای خونه انجام میدادم و غذا می پختم الهام میگفت خیلی خوبی واقعا دوست دارم هاجر و وقتی مهندس میومد هر دوی ما با شورت و سوتین می شدیم و هر کاری می گفت انجام میدادیم تا آبش بیاید و برود گاهی هم مهندس از زمانی که میومد با الهام میرفتن توی اتاق و سکس می کردن و آبش هم توی کوس الهام می ریخت و میرفت و گاهی هم فقط با من میرفتیم توی اتاق و کوسم را جر میداد و آبش میومد و میرفت گاهی هم با هر دوی ما با هم سکس می کرد از پاییز تا زمستان پول زیادی جمع کردم و مهندس پول زیادی به من داده بود با مشورت الهام همه را طلا خریدم و بهار که شد به محمد گفتم موقع برگشتن از خونه مهندس یه کیف پیدا کردم که پر از طلاست محمد گفت به کسی نگو با هم میرویم و طلاها را می فروشیم و از اینجا می رویم و خانه می گیریم و من هم یه شغل برای خودم درست می کنم گفتم پیش دوستم الهام گذاشتم نگران نباش او زن امینی است و با الهام رفتیم و همه را فروختیم و خانه گرفتیم و محمد هم شغل فروش ظروف پلاستیکی را شروع کرد اما من نمی توانستم سکس هایم با مهندس را فراموش کنم و باز هم هر وقت مهندس می خواست به خانه الهام می رفتم و به او کوس میدادم الهام چند سال بعد از آن خانه رفت اما من هنوز هم آنجا با مهندس سکس می کنم اما دیگه نه برای پول بلکه دلم لذت سکس با مهندس را می خواهد و اون عشق بازی های جذاب که لذتش از کوس دادن هم بیشتر است.

نوشته: هاجر

دکمه بازگشت به بالا