اقوام دور در دانشگاه
سلام مصطفی هستم20سالمه دانشجو ترم اخر کاردانی کامپیوتر دانشگاه شیراز این اولین باره که دارم اولین سکس کردنمو مینویسم دیماه ۹۱رفته بودم دانشگاه خیلی کف بودم خلاصه داشتم به بی عرضگی خودم فکر میکردم که یه دختر خوشکل خوشتیپ تو راهرو ازمایشگاه رشته پرستاری دیدم برق از چشمام پرید اومد طرفم سلام کرد منم سلام کردم انگار منو میشناخت ولی من اولین بار بود میدیدمش خودشم معرفی کرد اره قوم و خویش بودیم البته دور .از اون روز به بعد هر موقع تو دانشگاه همدیگه رو میدیدیم کلی احوال پرسی میکردیم یه روز دیدمش بهش گفتم لیلا شمارمو بهت بدم اگه چیزی لازم داشتی زنگ بزن گفت باشه بگو همینجور که بهش میگفتم اونم تو گوشیش مینوشت دستاش میلرزید خلاصه دو هفته بعد اس داد که چه خبر خوبم و از این حرفا اصلا تو فکر کردنش نبودم چند بار تو کافینت باهم قرار میذاشتیم و با هم تعریف میکردیم
یه بار تو پارک باهاش قرار گذاشتم کلی باهم خندیدیم و خوشگذشت باهم راحت بودیم تو ین مدت حتی دستاش هم لمس نکردم خلاصه اینجوری بود من دوستش داشتم ولی عاشقش نبودم چون عاشق دختر عمه ام بودم و بهش هم گفته بودم تا یه وقت فکر ازدواج رو من نکنه خلاصه شبا تا دیر وقت با هم اس بازی میکردیم بهش گفتم تو که رشته پرستاری هستی باید امپول زدنو یادم بدی اونم گفت باشه یادت میدم
تو همون روزا خونمون اکثر مواقع خالی بود یه روز هیچکس خونمون نبود شب بود بهش اس دادم خونه تنها هستم فردا صبح میای پیشم بعد به خودم گفتم چه خوشخیالم عمرا اگه بیاد بعد از نیم ساعت جواب داد
اوه خدای من قبول کرد اس داد ::بیا دنبالم باهم بریم من که از خدا میخواستم بهش گفتم باشه ساعت ۷میام دنبالت با یه مکافات خوابیدم خوابم نمیبرد صبح شد رفتم باموتور جلو خوابگاه دانشگاه دنبالش “وای وقتی اومد خیلی خوشکل شده بود سفید با چشمای ابی خیلی ناز بود باهم اومدیم خونه توراه دوتا رانی هم گرفتم رفتیم داخل خونه بردمش تو اتاق خودم کامپیوتر روشن کردم زدم اهنگ شهرام شپره واویلا لیلی نشیتم کنارش نمیدونستم چجور شروع کنم گفتم لیلا من تپش قلب دارم قلبم تند میزنه میدونی چرا اینجوریه گفت نه هنوز بهمون یاد ندادن گفتم دستتو بذار رو قلبم دستشو گذاشت گفت اره تند میزنه حتما برو دکتر گفتم بلدی نبضمو بگیری گفت دستاتو بیار عزیزم دستمو گرفت وای چه دستای نرمی داشت بعد بهش گفتم منم دستامو بذارم رو قلبت قبول کرد منم دستامو گذاشتم روسینه هاش بعد از مدتی دیدم سینه هاش گرم شد بهش گفتم میخوام شاهرگ رو گردنتو پیدا کنم قبول کرد دستمو گذاشتم رو گردنش مقنعشو کنار زدم و دیگه کاملا کیرم پاشده بود گردنشو خوردم که دیگه دیدم شل شد و دراز کشید منم سینه هاشو مالیدم و بعدش مانتوشو باز کردم بعد دستمو گذاشتم رو کس نازش یکم مالیدم بعد شلوارشو باز کردم وای چه میدیدم یه کس پف کرده و تمیز و سفیداوف باورم نمیشد اب ازش میچکید دلوزدم دریا نشستم جلوش یکم زبون زدم بد مزه ای نداشت یه ده دیقه باهاش ور رفتم تا ارضا شد کیرمو در اوردم هرکاری کردم تو کونش نرفت منم بیخیال شدم مالوندم به کسش خیلی حال کردم خلاصه اب منم اومد بعد لباسامونو پوشیدیم و رانی ها هم زذیم به بدن بعد که با هم اخت شدیم شروع کردیم به لب خوردن نیم ساعت فقط بقلش کردمو نگاش میکردم خیلی خوشکل بود بعد سوار موتور شدیم یه چرخی تو خیابون زدیم و رسوندمش دانشگاه…
خوب یا بدش ببخشید هرچی نوشتم عین حقیقت بود یه بار دیگه هم اوردمش اگه از این خوشتون اومد.اونم واستون مینویسم
“زندگی ینی کس کردن و کس کردن کون لق گذشته و اینده فقط همین لحظه”
نوشته: صفاسیتی