اولین باری که مفعول شدم
اسمم آرینه ۱۹ سالمه و این داستان مربوط میشه به ۵ سال پیش…
من اهل تهرانم ولی هر دو سه ماه یکبار یک هفته یا میرم همدان خونه مادربزرگم یا میرم کرمانشاه خونه داییم
میرم همدان و کرمانشاه که با خیال راحت یک هفتهایی رو رابطه داشته باشم با آدمای ناشناس و خیال راحت تر توی یک شهر غریب که کسی منو نمیشناسه و توی محله های غریب تر…
اولین بار رو کامل یادمه هم قبلش که اصلا چی شد تصمیم گرفتم امتحان کنم مفعول بودنو هم چه اتفاق هایی افتاد و اصلا حسم چه طور بود…
۱۴ سالم بود و رفتم همدان خونه مادربزرگم با پدر و مادر و داداشم من گوشی نوت ۲ داشتم فکر کنم و یاد گرفتم با صفحه بزرگش یواشکی واسه خودم فیلم های پورن و عکس های سکسی میدیدم و چند وقتی بود که فیلم های گی هم میدیدم و خیلی دوست داشتم جای اونی باشم که بهش فرو میره یا میخوره ولی همیشه میترسیدم و نمیدونستم باید چیکار کنم و احساس میکردم درد زیادی داره یا اینی که اذیتم میکنن…
اون موقع یک اکانت دیگه داشتم تو شهوانی اومدم سرچ میکردم توش فاعل همدان و توی تاپیک های مختلف دنبال فاعل میگشتم با چند نفر حرف زدم حتی قرار هم گذاشتم ولی نرفتم سر قرار…
وقتی رسیدیم خونه مادربزرگم من خیلی حشری بودم رفتم جق زدم تو دستشویی و سریع از خودم بدم اومد به خاطر فکرایی که اومده بود تو سرم که بدم و از این حرفا…
فرداش رفتم پارک محله و اولایی بود که یواشکی سیگار می کشیدم تقریبا ی چند ماهی میشد سیگار میکشیدم…
چند نخ سیگار گرفتم و تو پارک ی گوشه ایی سیگار میکشیدم
منم تقریبا بی مو بی مو و سفید و نه به نظر خودم که به نظر حتی دوستام که اطلاعی از این داستان ها و میل جنسیم ندارن خوشگل و کیوت بودم حالا الان کمتر و از اون کیوتی در اومدم تا حدودی
سیگار میکشیدم و یک پیرمردی صندلی بغل دست من نشسته بود با ی تخته نرد اول گفت که پسرم چرا سیگار میکشی من ۱۵ سال ۲۰ سال سیگار میکشیدم ریه ام داغون شده و از این حرفا
باهم حرف میزدیم و از این شلوار زاپ دار پاره پوره ها که پاهات معلومه مد شده بود و هر چی حرف میزد دستش رو میکشید رو لختی های پام یا دستشو میزاشت رو تیکه های لختی پام و حرف میزد منم حس میکردم که این ی نظری داره ولی بدم نمیومد و همزمان یکمی بدم میومد یکمی هم میترسیدم.
اخرش گفت بچه همین جایی تا حالا تو پارک ندیدمت من هر روز میام اینجا تخته بازی میکنم با دوستام و بعد میرم خونه خونمونم همینجاست الانم منتظرم دوستام که همسن و سالای خودمن هممون بازنشسته اییم بیان اینجا وقتمون رو بگذرونیم تا بمیریم چون ی پامون لبه گوره و خندید منم گفتم نه دور از جونت والا من بچه اینجا نیستم اومدم خونه مادربزرگم و از این حرفا
گفت تخته بلدی گفتم ی ذره بلدم با بابام بازی میکنم شروع کردیم بازی کردن و گفت تا چند وقت اینجایی گفتم یک هفته دو هفته تقریبا
تا آخر عید احتمالا هستم
گفت باشه هر وقت بیکار بودی بیا تخته بازی کنیم منم گفتم باشه ولی دیگه از کاراش و حرفاش فهمیده بودم هدفش چیه
بعد از یک ساعت گوشیم زنگ خورد خداحافظی کردم که برم خونه و موقع خداحافظی بلند شد و باهام روبوسی کرد و چه بوس های منظور داری میکرد و گفت برو بسلامت و منم رفتم خونه
همش تو راه به فکر این اتفاق و اون ادم و این داستانا بودم و حرصم میخوردم که چرا بهش نگفتم براش ساک بزنم چون همش دوست داشتم برای یکی ساک بزنم
دوست داشتم که کون هم بدم ولی نه به اندازه ساک
تا رسیدم خونه تصور میکردم دارم کیرشو میخورم و تو دستشویی جق زدم
فردای این روز تا از خواب بیدار شدم خیلی حشری بودم و همش دوست داشتم بدم
خانواده هممون قرار بود بریم بیرون بچرخیم و شام بیرون باشیم و …
من بهانه. و کردم اینکه با لب تاب کار دارم و حوصله بیرون ندارم و باید بشینم ویندوز لب تاب عوض کنم و تا قبول کردن من باهاشون نرم
سریع تو اینترنت و شهوانی و … راجب کون دادن شروع کردم به سرچ کردن
فهمیدم که باید قبلش دوش مقعدی بگیری
باید چند ساعت قبل چیزی نخوری
دفعه اول احتمالا خیلی درد داره و زیاد حس خوبی نداری و …
خلاصه که فهمیدم چطور باید دوش مقعدی بگیریم
ساعت شد ۴ بعد از ظهر حدودای ۵خانواده رفتن بیرون
و من همش استرس داشتم که سریع برم کونمو تمیز کنم برم تو پارک یکمی سکسی رفتار کنم که اون پیرمرده رو ببینم حشری بشه براش ساک بزنم و بهش بدم.
اینی هم که میگم پیرمرد خیلی پیر نبود شاید ۴۵ سال ۵۰ سال اینطورا داشت نهایتا ۶۰ بهش میخورد .
رفتم دستشویی شروع کردم به تمیز کردن
خیلی سخت بود وسطش دل درد میگرفتم
هر کاری میکردم تمیز نمیشد
احساس میکردم اصلا تمیز نمیشه
نمی دونستم که بابا پروسش یکم طولانیه تقریبا ی ۴۰ دقیقه ایی طول کشید که کامل تمیز شد
احساس میکردم هیچی تو کونم نیست
خیلی تمیزه
اونم بیرون و ماژیک از تو کیفم برداشتم یکمی فشار دادم تو کونم و اونو در میاوردم انگشت میکردم تو کونم
هیچ حسی نداشت به غیر حالت درد و یکم قلقلک سوراخ کونم بهم حال میداد در عین حالم یه جوری بودم که بابا اینقدراهم که میگفتن حال نمیده
ی ذره مو در سوراخ کونم بود خیلی کم
که سریع لباس پوشیدم رفتم سر کوچه دنبال دارو خونه که ژیلت بگیرم که داروخونه پیدا نکردم
رفتم تو سوپرمارکت ژیلت داشت خریدم و اومدم سریع تو همون دستشویی اون ی ذره مو رو زدم و در کونمو با مایع شستم و لباس پوشیدم و یذره با دست زاپای شلوارمو پاره تر کردم و رفتم تو پارک و همش استرس داشتم که الان شده ساعت ۷.۳۰ حدودای ۸ نکنه اون آقا تو پارک باشه رفتم و دیدم با یکی همسن و سال خودش نشسته داره چای میخوره و حرف میزنه منم رفتم با فاصله ازش نشستم
خیلی استرس و ترس داشتم از کاری که میخوام بکنم
سیگار میکشیدم و دائم ترکیبی از حس شهوت و ترس باهام بود
تا بعد از ی نیم ساعتی اون رفیقش خداحافظی کرد و رفت خودش نشست و بعد از یکی دو دقیقه گوشیش زنگ خورد با گوشی کمی حرف زد و قطع کرد بعد از چند دقیقه بلند شد که بره از پارک منم آروم بلند شدم رفتم پشتش ی دفعه سرعتمو زیاد کردم رسیدم کنارش صداش زدم گفتم سلام
گفت به به حالت چطوره آرین جان سریع نگاش افتاد به مچ پام که بیرونه و سفیده و زاپ های شلوارم باهام دست داد گفت چطوری چه خبر از کی تو پارکی گفتم والا الان اومدم
گفت عجب من میخواستم برم حالا که تو رو دیدم یکم دیگه وایمیسم گفتم نه مزاحمتون نمیشم برین به کارتون برسین گفت نه خودمم دوست داشتم وایسم همدمی نداشتم…
باهم یکم قدم زدیم و همینطور میرفت منم باهاش میرفتم تا رسیدم به ی گوشه از پارک که چمن بود و دورش همش بوته و تقریبا تاریک و هیچ کسم نبود
گفت بشینیم اینجا گفتم بشینیم
دیگه صد در صد از هدفش مطمئن بودم
هم خوشحال بودم هم حشری هم میترسیدم هم استرس زیادی داشتم
من نشستم اونم نشست و شروع کرد حرف زدن و سوال پرسیدن از منو که چند سالته و …
میخوای در آینده چیکاره بشی و از این حرفا
منم همش دوست داشتم بگم آقا بیا بده برات بخورم نمیشد
تا پرسید دوست دختر داری گفتم نه
گفت ای کلک میگه میشه تو این سن دختر بازی نکنی
بعد یک دفعه ایی به حالتی که انگار بگه دارم باهات شوخی میکنم گردنمو با ی دست کشید و یک لنگ از پامم کشید سمت خودش گفت نکنه دوست پسر داری و خندید گفتم نه چرا دوست پسر داشته باشم
منظورتون رفیق پسره آره دارم زیادم دارم
گفت نه از اون دوستا میگم گفتم اها نه
گفت پس چطور میشه
من وقتی گفتی دوست دختر ندارم گفتم شاید میل جنسیت به سمت پسر باشه ولی دوست پسرم نداری پس میل جنسیت چیه منم دوست داشتم سریع بگم بده برات بخورم گفتم چی بگم والا
گفت یعنی نمیدونی
گفتم برام زیاد مهم نیست بهش فکر نکردم
دوباره به حالت شوخی منو کشید سمت خودش گفت ای کلک و خندید
منم احساس کردم بهترین سوالی که میتونم الان بپرسم اینه که زن دارین شما بچه دارین ؟
که گفت اره زن دارم دو تا دخترم دارم
گفتم پس میل جنسی شما به دختر و زنه گفت نه زیاد
گفتم یعنی چی چطور میشه
گفت من از دورانی نوجوانی و جوانی عاشق پسرا بودم
منو ترس و استرس و شهوت زیاد داشت خفه میکرد
اینبار دستمو کشید افتادم تو بغلش و خندید و سریع خودش بلندم کرد و گفتم الانم دارم عاشق تو میشم منم هیچی نگفتم و خندیدم ی دفعه ایی گفت میشه بوست کنم سریع گفتم نه گفت باشه ناراحت نشو از دستم منم تو دلم به خودم گفتم احمق چرا گفتی نه باید حشریش میکردی
گفتم نه ناراحت نشدم بوس کن شوخی کردم
گفت مطمئنی ناراحت نمیشی گفتم اره
گفت ای کلک
دو تا دستشو اورد زیرم ی دستش زیر پام ی دستش زیر کمرم و گذاشتم تو بغل خودش
منم هیچی نمیگفتم ی دفعه ی بوس از لبم کرد و چند تا از صورتم و گفت چه بوس خوبی میدی و …
تقریبا سه چهار دقیقه بوسم کردم و از رو بغلش ورم داشت و بعد گفت دست بزن به کیرم منم سریع دست زدم از رو شلوار دیدم خیلی کلفت و بزرگه گفت نه وایسا شلوارشو دراورد کیرشو دیدم واقعا یه لحظه ترسیدم وحشتناک بود
گفت چطوره گفتم چی بگم
ی دفعه وحشی شد صورتمو گرفت لبمو سفت میمکید و گاز میزد و دستمو گذاشته بود رو کیرش و گفت قربون اون چی بگم والا گفتنت بشم
صورتمو اورد سمت کیرش و کردش تو دهنم منم گفتم بزار خودم اروم بخورم
خوشم از طعم کیر نیومد همش دیگه میخواستم دهن نزنم چون طعمشو خوشم نیومد اون همش سرمو می برد سمت کیرش و میکردنش تو دهنم
تا آخرش گفت شلوارتو بده در بیارم منم تقریبا پشیمون شده بودم میخواستم بگم نمیخوام هم روم نمیشد هم ترسیده بودم و گیج شده بودم
شلوارم تا نصفه کشید پایین گفت جوووون
برعکسم کرد خوابید روم و لاپایی میرفت
سنگین بود ولی سنگینی خودشو و کیرش که روم بودن کم کم داشت بهم حال میداد گردنمو میخورد و لاپایی میرفتم
و همش قربون صدقم میرفت که قربونت برم
فدات بشم
کون خوشگل منی و …
زیباترین پسری هستی که دیدم و میشناسم
شروع کردن به فشار دادن که کیرش بره تو کونم ولی تنگ بودم و اونم کیرش خیلی بزرگ و کلفت بود هر کاری میکرد نمی رفت همش فشار میاورد دردم میگرفت ولی وزنشو کیرش که روم بودن برام لذت بخش بود
اخرش شلوارم کامل دراورد حالت داگی استایل دو تا لپ کونمو به بیرون کشید و شروع کرد زبون زدن سوراخم که یک حس و حالت عجیب خوبی بهم دست داد و بعد از یک دو دقیقه شروع کردن انگشت کردن دوباره شروع کرد کیرشو بکنه توم که هر چی زور زد تا درش میرفت ولی نمیرفت دوباره لاپایی رفت
میگفتم اینقدر خوبی هر یک دقیقه میخوام ارضا بشم خودم بزور نمیزارم
شروع کرد دو انگشتی انگشت کردن
لیس میزدم
انگشت میکرد
دوباره زور میزد که بره تو
منم حس درد و شهوت و ترس و … همش گرفته بود
بعد از ده دقیقه ی ربع زور زدن خوابید روم کیرش اینبار رفت تو کونم
و سریع گفتم درش بیار درد دارم درش بیار
دهنمو گرفت
زورش زیاد بود و پیرمرد هیکلی هم بود
همون جوری که شروع کرد به شاک های محکم زدن
از درد حال بد میخواستم پاره بشم
هر تکانی خوردم هر زوری زدم توجه نکرد
کار خودشو انجام داد
بعد از ی دقیقه اینطورا که چند تا شاک محکم بهم زد داشتم دیگه حال میکردم
دردی که میکشیدم ی حالت کمی هم داشت لذت بخش میشد
ساک زدن رو تند کرد دردم خیلی زیاد شد دوباره تکون میخوردم سعی میکردم منصرفش کنم با تکان خوردن و سرمو میچرخوندم ولی فایده ایی نداشت
ی دفعه از زیر دستشو برد سمت کیرم دهنم باز شد گفتم داد میزنم اگه تند بزنی
نکن دیگه بسه
کیرمو گرفت گفت الان اروم میزنم بهت حال میدم وایسا
ارومش کرد و کیرمم ماساژ میداد واییییی اوج لذت بود
خیلی حال میداد
کیرمم شق شق شده بود
گفت دارم ارضا میشم ولی فعلا نمیخوام ارضا شم
کیرشو دراورد از تو کونم
کفشام و جورابمو دراورد شروع کرد پامو خوردن فهمیدم فتیش پا داره
گفت با پاهات واسه کیرم جلق بزن دو تا پامو گرفت کنار کیرش عقب جلو میکرد منم کمکش میکردم
منم دیگه رو کمر دراز کشیده بودم رو چمنا و اونم با پاهام جق میزد واسه کیرش
ی دفعه دوتا پاهمو برد بالا ی تف زد سر کیرش دیدم داره پاهامو بوس میکنه و میخوره از بالا و ی دفعه کیرشو اروم کرد توم و شروع کرد اروم ساک زدن منم داشتم لذت میبردم
دردش برام لذت بخش شده بود
گوشیم تند تند زنگ میخورد ولی سایلنتش میکردم و اصلا برام مهم نبود
ی دفعه گفت ای و همه ابش ریخت تو کونم
وای داغی آبش چه حالی داد سریع ازم لب گرفت
لب گرفت وحشی منم تا دست زدم دوباره بگیرم و ی فشار ریز دادم آبم ریخت بیرون
و سریع ناراحت و حیران شدم از کاری که کردم
داشت حالم از دنیا بهم میخوردم که ابش الان تو کونمه
دوست داشتم خودمو بکشم
از روی بلند شد و سریع شروع کردیم لباسامون رو پوشیدن
دوباره چند تا بوسم کرد منم گفتم بسه دیرمه باید برم گفت فردا همو میبینم دیگه منم با بی محلی گفتم اره باشه خدافظ گفت شمارتو بده گفتم فردا میبینمت خدافظ و با سرعت اومدم
و تا دو روز دوست داشتم هیچ چیز سکسی تو ذهنم باشه و دوست داشتم اون خاطره از سرم حذف بشه بدم از خودم میومد ولی بعد از دو روز کونم خارش گرفت دوباره رفتم تو پارک دنبالش و دیدمشو و دوباره…
ولی بعد از این بار دوم دیگه ۵ سال هست که اون ادمو ندیدم ولی باز هم همش دادم…
امیدوارم لذت برده باشین
نوشته: آرین