اولین بار همیشه یادم مونده

سلام
این وبسایت رو تازگیا پیدا کردم
نمیدونم درسته که خاطره خودمو براتون میفرستم یا نه ؟!
ولی میخوام اونایی که یادشون هست اولین سکس رو بیان خاطره هاشونو بزارند اینجا.
من پیام هستم
هیچ موقع یادم نمیره که اولین دوست داشتن
اولین بوسه زیبایی شاعرانیست که دلم را به بازی میگیرفت
وقت 16 سالم بود فقط میدونستم سکس چیه
یه همسایه داشتیم به اسم پگاه
خونمون تو هروی بود اونجا قدیما اکثرا ویلایی بود
خونه ما دو طبقه بود
پگاه و من باهم از بچهگی بزرگ شدیم
دختری بود با موهای صاف و بلند
پوست سفید و چشمای عسلی
یه روز تابستونیه گرم
صدام زد گفت پیام میای استخر؟ منم طبق معمول گفتم الان میام
رفتیم استخر تو حیاط یکم بازی کردیم
مادرش با پدرش رفتن بیمارستان برای پای پدرش . اونا پگاه و نبردن گفتن بیاین بیرون برین خونه دیگه آفتاب پوستتونو خراب میکنه
منم اومدم بیرون
وقتی دیدم داره میاد بیرون از استخر نور آفتاب پوست تنش رو مثل برف کرده بود
دلم هوری ریخت
طعم بغل کردنش در خواب خوش بیداریم چشم اندازی بود برای دوست داشتنش
تمامی آرزوم شد در یک نگاه
نمیدونم شهوت بود یا عشق
بهم گفت بیا بریم پایین
منم رفتم باهاش
دیگه چون کسی نبود با مایو رفتیم خونشون رفت تو اتاق منم پشت سرش رفتم تو اتاق تا اومد بگه بورو بیرون لباس عوض کنم بغلش کردم
نرمیه تنش مثل بالش دوران بچگیمون بود :دی
تو چشماش نگاه کردم دیدم که ترس از وجودش داره میریزه
گفتم پگاه دوستت دارم
تا اینو گفتم لبخند زذ و گفت پیام…
نشوندمش رو تخت
با موهاش بازی میکردم دیدم داره تو چشمام نگاه میکنه
رفتم جلو که بوسش کنم
این اولین بوسه از یک تمامی آرزوی طعم عشق بود
بوسش کردم نه اون بلد بود نه من
بغلش کردم
ازش لب گرفتم… حتما شما هم یادتون میاد اولین بوسه رو… میدونید چی میگم…
لباش نرم بود …صورتی…که از خوردنش سیر نمیشدم…
شروع کردم باز کردن اون مایو که زیرش دو تا سینه کوچیک بود.
هیچی نمیگفت… شروع کردم به لیس زدن تا اولین تماس با سینهاش منو سفت بغل کرد گفت پیام… کسی نمیفهمه ؟ گفتم نه… کی میفهمه؟
چه دنیایی بود
بعضی موقع ها میگم کاش دنیامون همون 1 ساعت بود
آرامشی داشتم از بود در کنارش
پاشدم وایسادم…
مایومو در اوردم وقتی که کیرم و دید ( البته اونموقه ها نیمچه کیر بود ) دست زد بهم گفت باید چیکار کنم؟
گفتم بکن تو دهنت ! بدونه اینکه چیزی بگه شروع به بوس کردن از سرش کرد یکم براش عجیب بود کیری که تو بچه گی دیده بود حالا تو دهنش بود . من …پگاه… اتاق… لوستر … همه چیز دوره سرم چرخید .
وقتی که داشت میخورد تو چشمام نگاه کرد.
نفسشو حس میکردم دستامو کردم لایه موهاش هنوز موهاش خیس بود.
بلندش کردم دو تایی خوابیدیم رو تخت رو تخت شروع کرد خوردن…خورد…خورد…خورد تا آبم اومد. البته بماند داد و بیداد میکرد که این چی بود و اه اه اه اه
رفت دهنش و شست و اومد بغلم
1 ساعتی بود پیش هم بودیم دیگه فکر میکردم پگاه زنمه
زندگیمه
بعد ها خیلی با هم بودیم اگه شد براتون مینویسم
ولی امان از دل که 2 سال بعدش یعنی تو 18 سالگی رفتن دبی برای زندگی .
با هم در ارتباطیم کم و بیش.
کاش بچه بودیم هنوز
زندگیمون
عشقمون
سکس
محیط
دوس داشتن
همه چیز فرق داشت.

نوشته: پیام

دکمه بازگشت به بالا