اولین سکس تو ۲۰ سالگی
سلام و عرض ادب
خواستم اول از همه یه نقد بکنم هدف از نوشتن داستان های سکسی در اینجا به اشتراک گذاشتن خاطرات زیبا و شیرین سکسمونه که متاسفانه بعضی از افراد داستانهای که مینویسن یا کپی از دیگرانه یا دروغ
اوایل ۲۰ سالگیم بود که بخاطر پیدا کردن کار راهیه تهران شدم کل روزو که درگیر پیدا کردن کار و درآوردن پول حلال بودیم و جبر محیط چنان فشاری رومون میاورد که نمی فهمیدیم اصلا هدفمون از زندگی چیه و چجوری هوا تاریک میشه …
ولی بیشتره وقتهایی که با خودم تنها بودم از اینکه یادم میومد هنوز باکره ام و هنوز با هیچ جنس مخالفی سکس نداشتم از خودم ناراحت بودم چطور میشد تو این دنیای بکن بکنو پر از فیلمهای سکسی و رفیقایی و آدمایی که همش از گاییدن این و اون حرف میزدن من هنوزم اولین سکس زندگیمو تجربه نکرده بودم البته یکی از بزرگترین دلایلش مهربانی بیش از حد خودم و آسیب نرسوندن به دخترایی بود که بامن دوست بودن چون واقعا فرهنگ مردم تو شهرهای کوچک مخصوصا شهر ما خیلی پایین بود و فقط کافی بود اسم دختری بیفته سر زبون چنان بلایی سرش می آورد …
اما خودم چی ؟ من داشتم بیشتر آسیب میدیدم چون شهوت مرد تو چشماشه و هر روز دخترای خوشکلتر و سکسیتری رو میدیدم و برای رهایی از این عذاب همیشه خودمو با جق زدن خالی و راضی میکردم اما آخه تا کی ؟
یادمه تو خدمت با خودم عهد بستم تا ۲۰ سالگی باید حتما با یه دختر یا زن سکس داشته باشم. زمانی که تو تهران دنبال کار بودم تو خونه داداشم زندگی میکردم و بیشتره اوقات روزا تو خونه تنها بودم تا وقتی هایی که آگهی کاری می دیدم و به دنبال آدرسش به اینور و اونور میرفتم .
داستان از اونجایی شروع شد که یکی از اقوام دور که ساکن تهران بودند دختری هم سن و سال خودم داشتند که نزدیک خونه داداشم زندگی میکردند بعد از کلی رفت و آمد ارتباطمون با هم بیشتر شد تا جایی که به هم پیام میدادیم و زنگ میزدیم ولی هیچوقت حرفهای زشت یا سکسی بینمون رد و بدل نمیشد فقط حرفهای روزمره یا شوخیهای عادی …کم کم پیام دادنامون تبدیل به درد و دل شد جوری که بهم گفت براش خواستگار اومده و خانوادش بر خلاف میل خودش راضی به این ازدواج هستند بعد از چند روز قرار شد ۲ هفته بعد عقد کنن بعد از گذشت چند وقت یه شب بهم پیام داد فردا ساعت ۹ صبح بیا فلان پارک کارت دارم این اولین قراره دونفره ما بود و من حاج و واج که یعنی چی؟ با من چیکار داره؟ یعنی چی میخواد بمن بگه؟
خلاصه فردا صبح سر ساعت تو پارک حاضر بودم و دیدم اومد و نشست کنارم و بازم درد و دل و فلان نمیدونم چرا یهو حس عجیبی نسبت بهش پیدا کردم اصلا نمیفهمیدم چی میگه تو ذهنم فکرای دیگه میچرخید بدبختیای خودم یادم میومد یه آن به خودم اومدم دیدم میگه یادته بچه بودیم یروز تو روستامون تو کوچه دیدمت ؟ رفتم تو فکر اون روز یادم اومد (روستای ما آب لوله کشی نداشت و ما برای استفاده از آب خوراکی و شستشو باید با دبه و با زحمت زیاد از چشمه آب میاوردیم ) طبق معمول با دبه پر آب از چشمه تو راه خونه بودم که ایشون پشت پنجره در حال خنده و به من منو صدا زد و گفت خسته نباشی منم گفتم ممنون گفت خیلی سنگینه؟گفتم آره ولی خدایی ما پسرا کارمون چیه شما دخترا کارتون چی !
گفت برو بابا چرت نگو ریز میبینمت
یادمه از این حرفش خیلی دلم شکست و ناراحت شدم … و دیگه خیلی نمیدیدمش چون اومدنو ساکن تهران شدن.
گفتم آره یادمه چطور ؟
بعد از کلی منو من کردن گفت از همون روز بهت علاقه پیدا کردم و دوست داشتم همیشه میخواستمت ولی روم نمیشد بهت بگم تا الان که دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم چون چند روز دیگه ازدواج میکنم
تو ذهنم گفتم شت برا من که از همون روز برعکس شد من که از همون روز علاقمو نسبت بهش از دست دادم .
جا خوردم یکم نصیحتش کردم آرومش کردم گفتم هرچی بود تموم شد بچسب به زندگی و آیندت …
گذشت تا شب باز بهم پیام داد و گفت چقد راحت شده که حرف دلشو بهم زده. تو همون فکرو خیالا نمیدونم چطور و چی شد یه فکر کثیف افتاد تو سرم . بهش گفتم ولی من هنوز حرفتو باور نمیکنم داری از خودت حرف در میاری داری سرم شیره میمالی
گفت نه بخدا بجون مامانم این حس دوست داشتنت از بچگی باهامه و فلان
گفتم اگه راست میگی باید بهم ثابت کنی !گفت چجوری ؟ بعد از کلی زمینه سازی بهش گفتم باید باهام بخوابی
یهو سکوت شد دیگه پیام نیومد استرس گرفتم عرق کردم گفتم به چوخ رفتم الانه که آبروریزی کنه که دیدم جواب داد یعنی اینجوری باور میکنی؟
انگار برق منو گرفت خوشحال شدم با خودم گفتم یعنی بالاخره قراره اتفاق بیوفته ؟ جواب دادم آره تنها راه باور کردن حرفت همین راهه بازم سکوت شد پیام نیومد باز استرس گرفتم نکنه داره از من مدرک جمع میکنه ! اخه بی عقل چرا اینو بهش گفتی ! که یهو جواب اومد : باشه قبول.
بعد از دیدن جوابش دیگه نفهمیدم کجام اصلا کیم از شدت هیجان و استرس و خوشحالی خواب از سرم پرید فکر اینکه قراره واقعا با یه دختر واقعی سکس کنم هوش از سرم پروند حالا بعد از گذشت دقایقی عذاب وجدان اومد سراغم که آقا اینکارو نکن بنده خدا قراره چند روز دیگه عقد کنه بدبختش نکن ولی متاسفانه یا خوشبختانه اینجور جاها قدرت شهوت خیلی بیشتر از بقیه چیزهاست قرار گذاشتیم فردا صبح ساعت ۱۰ که کسی خونه نبود بیاد پیشم
دیگه لامصب مگه اون شب تموم میشد تو فکرو خیال اینکه قراره چطوری بکنمش و چه پوزیشنهایی قراره انجام بدیم یه جق توپ زدمو بزور خوابیدم
تا صبح چند بار از خواب بیدار شدم و باورم نمیشد که قراره صبح چیکار کنیم
هر بار بیدار میشدم تو یه فاز بودم یبار میگفتم صبح پیام میدم نیاد بیخیال ! یبار میگفتم چنان بکنمش جیغش دراد ! یبار میگفتم سکس ملایم و عاشقانه داشته باشیم … خلاصه صبح شد سریع صبحونه خوردم و یکم به خودم رسیدمو بهش پیام دادم سلام صبح بخیر
بعد از چند دقیقه جواب اومد سلام صبح توهم بخیر گفتم خوبی ؟ گفت مرسی ممنون تو خوبی ؟ چه خبر؟
گفتم ممنون سلامتی کجایی؟ هنوزم سر حرف دیشبت هستی ؟
گفت آره دارم لباس میپوشم بیام
از شدت استرس شکمم درد گرفت
گفتم تو راه مواظب خودت باش
حالا باز فکرای جورواجور اومد تو سرم نکنه با مامانش بیاد . نکنه بیاد اینجا داد و فریاد آبروی ما رو ببره. نکنه سر عملیات کسی بیاد تو . نکنه بگا بریم…
تو همین فکرو خیالا صدای آیفون اومد
با استرس زیاد گوشی آیفونو برداشتم گفتم بله گفت منم باز کن
زبونم خشک شد .عرق کردم . هول شدم
از پله ها اومد بالا درو براش باز کردم اومد تو انگار اونم به خودش رسیده بود بهم دست ندادیم رفتم تو آشپزخونه براش چایی بریزم البته بیشتر هدفم خوردن یه لیوان آب برای خودم بود زبون و دهانم خشک خشک بود
بعد از کمی حال و احوال از هم حالا دیگه نه من سر بحثو وا میکنم نه اون اصلا انگار نه انگار برای چی پیش همیم اصلا هدفمون چی بود همزمان با گذشت ثانیه ها من حواسم به صداهای بیرون و اطراف بود که یهو کسی نیاد تو ولی اون ریلکس منم با دیدن حالت آرومه چهرش آروم شدم
دلو زدم به دریا بهش گفتم خوب چجوری میخوای حرفتو بهم ثابت کنی
با یکم من من کردن لبخند زدن گفت برای همین موضوع اینجام تو بگو چطور ثابت کنم ! گفتم من که بهت گفتم فقط یه راه داره
گفت هیچ راه دیگه نیست ؟
میخواستم بهش بگم چرا راه هست اینکه بیخیال شیم و بریم دنبال زندگی خودمون ولی یچیز تو شرتم داشت آروم آروم به جنب و جوش می افتاد گفتم نه فقط همون راه
گفت مثلا فقط بغلت کنم ببوسمت چی ؟
با خودم گفتم این بهترین فرصته بهش گفتم مثلا چجوری؟
بلند شد اومد سمتم بغلم کرد بعد صورتشو آورد جلو صورتم آروم لبشو آورد جلو به لبم چسبوند واااای چقد حس متفاوت و شیرینی بود گرما و نرمی بدنشو تو بغلم حس میکردم باورم نمیشد بالاخره همچین اتفاقی داره میوفته دیگه کیرم تو شرتم حرکت نمی کرد ثابت مونده بود شق شده بود داشت از تو لباس منفجر میشد فضای تنگ لباس داشت کیرمو اذیت میکرد همینطور که تو بغل هم بودیم من خودمو بهش میمالوندم کم کم داشت شهوتم بیشتر میشد صورتشو آورد جلو صورتم ازم پرسید اینجوری خوبه ؟ میخواستم بگم آره عالللللییییه ولی گفتم نه !
دستشو که دور کمرم بودو گرفتم آروم از رو لباس گذاشتم رو کیرم اولش کاری نکرد اما بعد آروم شروع کرد مالوندنش مثل اینکه اونم عزمشو جزم کرده بود منم دستمو از رو مانتوش گذاشتم روی کونش میدونستم بدن دخترا از پسرا نرم تره ولی تا حالا تجربه نکرده بودم واقعا حق بود لامصب با اینکه لباس تنش بود ولی بازم نرمیشو حس میکردم دیگه چیزی حالیم نبود فقط میخواستم هرجوری شده بکنمش شهوت تموم بدنمو پر کرده بود بهش گفتم بریم تو اتاق خواب با هم رفتیم تو اتاق یه تشک پهن کردم روی زمین شروع کردیم لباسارو درآوردن من سه سوت لخت شدم البته هنوز شرت پام بود نمیدونم چرا ولی هنوزم یکم حس خجالت باهام بود اونم مانتوشو درآورد هنوز یه تاپ و یه شلوار تنش بود تازه من متوجه بدنش شدم بدنی که نه چاق بود نه لاغر هیکلی و خوش حجم نگاهم به سینه هاش افتاد که مثل دوتا تپه خوشکل تاپشو رو به بیرون پرتاب کرده بود نمیدونم از عمد همچین تاپی پوشیده بود ! چون سینه هاشو خیلی بزرگ نشون میداد احساس کردم اونم حس خجالت داره بازم بغلش کردمو لب به لب شروع کردیم همو بوسیدن نشستیم روی تشک تاپشو آروم درآورد بعله درست حدس زده بودم سینه هاش درشت و خوش فرم بودن از رو سوتین شروع کردم مالیدنش مثه لامصب مثل بادکنک بود هر وقت تو دستم فشارش میدادم ۵۰ درصد میرفت تو
دست انداخت بند سوتینشو باز کنه نتونست بهم گفت بندشو براش باز کنم وقتی بازش کردمو برگشت سمتم احساس کردم سینه هاش بازم بزرگتر شدن وقتی بالاخره بدون هیچ مزاحمتی جفتشونو گرفتم تو دستم یه حس لذت بخش عجیبی بهم دست داد همینطور که کف دستام میمالیدمشون فهمیدم اونم خوشش میاد بعد شروع کردم نوک قهوه ای خوشکل شونو تو دهنم کردن براش همه جای سینه هاشو میخوردم اونم داشت با لذت نگاهم میکرد جفت چشامون از شدت شهوت خمار شده بود ازش پرسیدم کیرمو برام ساک میزنی؟
با کمی من و من کردن و ناز و عشوه گفت آره
جا خوردم با خودم گفتم یعنی اون قبل من تجربه داره ؟ اون لحظه دیگه هیچی برام مهم نبود جز اینکه کیرمو بکنه تو دهنش رو زمین دراز کشیدم با چشمام صورتشو دنبال میکردم که داشت میرفت سمت کیرم همینکه نزدیک کیرم شد تو چشمام نگاه کرد و یه لبخند خوشکل بهم زد بعد با دستش کیرمو گرفت و آروم لباشو چسبوند به کلاهک کیرم همینکه لبش به کیرم چسبید یه آن پرتاپ شدم سمت فضا انگار یه حس فشرده شدن عجیبی به کل بدنم بهم دست داد بدنم سفت و بی حس شد انگار بجز کلاهک کیرم جای دیگه بدنمو حس نمیکردم ناخداگاه چشمام بسته شد یه آآآآه عمییق کشیدم تو همون لحظه احساس کردم کیرم بیشتر داره میره تو دهنش هرچقد بیشتر میکرد تو دهنش حس شیرین و لذت بخش بیشتری به من دست میداد احساس گرمای عجیبی دور کیرم بهم دست داد دلم میخواست همونجا ارضا شم ولی میگفتم حیفه بزار بیشتر این حسو تجربه کنم نمیدونم تو فیلم دیده بود یا قبلا تجربه داشت ولی هرچی بود چنان داشت کیرمو میخورد که انگار میخواست از ته بکندش با هر بار بالا اومدن سرش میترسیدم الان کارش تموم شه اما وقتی دوباره میرفت پایین باز حس گرمای شیرین و خیسی خاصی دور کیرم احساس میکردم سرشو بلند کرد ازم پرسید بسه؟
من که نمیدونستم تو کدوم کهکشان بودم بهش گفتم یکم دیگه بخور نمیخواستم زود اون حس شیرینو لذتبخشو از دست بدم با اینکه برای چند لحظه تجربش کردم ولی معتادش شده بودم به حرفم گوش کرد و باز کیرمو گذاشت تو دهنش و شروع به ساک زدن کرد نگاهش کردم ساک زدنش مثل تو فیلما بود چشماشو بسته بود آروم کیرمو میکرد تو دهنش بعد میومد بالا یبار تا نصف میکرد تو دهنش یبار تا ته، یبار تو دهنش نگه میداشت یبار میک میزد یبار تند تند میخوردش یبار آروم آروم
احساس کردم داره آبم میاد سریع از تو دهنش کشیدم بیرون و نذاشتم ارضا شم ولی احساس کردم خوشش نیومد چون فکر کنم اون داشت از خوردن کیر لذت میبرد
برش گردوندم و پشتشو رو به خودم کردم شلوار و شرتشو از تو پاش در اوردم باورم نمیشد ! به به عجب صحنه ای جلو چشمام بود یکی از بهترین صحنه هایی که هر مرد آرزوشه ببینه و خوشش میاد قمبل کردن خانم هاست وااای لپ های کونش سوراخ کون و شیار کوس واااای چه ترکیب نازی وای چه صحنه ای انگار دکمه استپ زندگی رو زدن آدم تو اون لحظه نمیدونه نوازشش کنه فشارش بده انگشتش کنه گازش بگیره بوسش کنه وااااای که هرچی بگم کم گفتم …
میدونستم از کس نمیتونم بکنمش چون هنوز دختر بود اما کل نگاهم به شکل کسش بود این لامصب چیییییه عجب ساختاری داره توووش چه خبره به لپای کسش دست کشیدم سریع بدنشو جمع کرد گفت حواست باشه گفتم چشششم حواسم هست یکم بازش کردم توشو ببینم دیدم رنگش عوض شد رنگ داخلش صورتی بود حاج و واج دیگه نتونستم تحمل کنم کیرمو نزدیکش کردمو آروم بهش مالوندم باز بهم تذکر داد بهش گفتم خیالت راحت فقط میخوام حسش کنم از تجارب فیلمهای پورن دیدن این بود که میدونستم پرده کسش یکم داخلتره پس با کلاهک کیرم رو شیار کسش میکشیدم باهاش بازی میکردم یه حس شیرینی بود ولی کامل نبود میخواستم یبارم که شده کیرمو بکنم توش حسشو تجربه کنم اما میدونستم حرکتم اشتباهه پس رفتم سراغ اصل کاری سوراخ کونش یه نقطه قرمز پررنگ که پوست اطرافش چروکیده و بسمت داخل رفته بود دستمو بردم سمتش انگشتمو آروم روش کشیدم شروع کردم انگشتمو به صورت دایره روش حرکت دادن سوراخش جمع شد آروم نک انگشتمو فشار دادم داخلش حس فتح کردن به آدم دست میداد بلاخره تونستم اولش تو نمیرفت بعد یه بند انگش رفت تو خودشو سفت کرد یه صدای آه کوچک اومد فهمیدم خوشش اومده حرکتمو تکرار کردم حس کردم سوراخش داره بازتر میشه با دست دیگم روی کیرم کشیدم (تو دلم بهش میگفتم عزیزم دیدی بلاخره به آرزوت رسیدی ) نوازشش کردم بعد از تو کشوی کمد یه کرم مرطوب کننده برداشتمو حسابی به سوراخ کونش مالیدم جوری که کامل چرب چرب شد و انگشتم راحت توش عقب جلو میکرد یکم دیگه کرم برداشتم و به همه جای کیرم مالیدم اونم حسابی لیز شد تو همون حالت داگی که ایستاده بود کلاهک کیرمو چسبوندم به سوراخ کونش با دستام دوطرف کونشو گرفتم با چشمام قفل رو اون صحنه بودم انگار تو اون لحظه دیگه هیچی از دنیا نمیخواستم ! دلم میخواست همه کیرمو یهو بکنم تو کونشو زودتر این انتظارو به پایان برسونم ولی میدونستم باید آروم آروم پیش برم پس آروم کیرمو فشار دادم یکم رفت تو بازم همون حسی که وقتی کیرمو کرد تو دهنش بهم دست داد بجز کلاهک کیرم جای دیگه بدنمو حس نمیکردم یکم دیگه فشار دادم اونم خودشو برد جلوتر جوری که پوزیشنمون از حالت داگی به حالت پروونه تبدیل شد اون روبه شکم خوابیده و منم پشتش واااااای که چه پوزیشنیه تو این حالیت چون نقاط تماس بدنامون به هم بیشتره حس و حالشم بهترو بیشتره کامل روش دراز کشیده بودم از نک پا تا سر ! رونام روی رونش بود کیرم لای چاک کونش گودی شکمم تو قوس کمرش بالا تنمم که روی پشت و شونه هاش بلند شدم روش نشستم و با دستام کونشو به دوطرف باز کردم کیرمو با سوراخ کونش تنظیم کردم و دوباره روش دراز کشیدم آرووم آروم کیرمو فشار دادم کلاهکش رفت تو حس داغی عجیبی بهم دست داد فشارو بیشتر کردم آروم وارد شدن کیرم تو کونشو حس میکردم انگار تو یه فضای تنگ و نرم و داغ داشت میرفت وقتی کل کیرم رفت توش نفسم بند اومد دیگه نتونستم حرکت کنم میدونستم دوتا تکون بخورم ارضا میشم اون لذتو دوست داشتم نمیخواستم زود تموم شه سعی میکردم فکرمو ببرم جای دیگه اما مگه میشد فقط خودمو روش میکشیدم و بالا پایین میبردم تا اونم لذت ببره دستمو از دوطرف به سینه هاش رسوندمو جفتشونو همزمان گرفتم تو دستمو شروع کردم مالیدنشون لذتم بیشتر شد دیدم اینجوری نمیشه کون به این خوشکلی و خوشفرمی زیر کیرمه بعد نکنمش جرات کردم آروم آروم شروع کردم کیرمو عقب جلو کردن و تلمبه زدن ولی خیلی آررروم چون اگه تند تند میزدم سریع آبم میومد بعد از چندتا تلمبه زدن دیگه نتونستم تحمل کنم دیدم دارم ارضا میشم سریع قبل اینکه آبم بیاد کیرمو از تو کونش بیرون آوردم بنده خدا ترسید و برگشت ازم پرسید تموم شد ؟
با یه حس رضایت و غرور خاصی گفتم هنوز نه
من دراز کشیدم روی زمین بهش گفتم بیا بشین روش اومد یپاشو انداخت اینور یدونشو اونور سرواخشو تنظیم کرد آرروم فشارش داد کیرم راحت رفت تو تا خواست بالا پایین کنه بهش گفتم نه فقط چند لحظه همینجوری روش بشین سرشو آوردم سمت خودم تو همون حالت که کیرم تو کونش بود سینه هاش روی سینه هام شروع کردم ازش لب گرفتن تو لذت غیر قابل وصفی بودم دستامو دور کمرش انداختمو پشتشو نوازش میکردم دستامو بردم سمت کونش لپای کونشو گرفتم تو دستام دیگه تحمل نداشتم باید آبمو میاوردم شروع کردم آروم آروم تلمبه زدم اونم متوجه شد خودشو تو بغلم شل کرد صورتشو آورد بغل صورتم آروم زیر گوشم صدای اه اه اه از خودش درآورد من سرعتمو بیشتر کردم خیلی لذت بخش بود دیگه تموم کیرم داخل کونش راحت عقب جلو میرفت تو ذهنم فکر این بود که بلاخره دارم یکیو میکنم تو همون حس و حال شیرین بودم که حس کردم کیرم داره سفت میشه یچیزی توی بیضه هام داشت حرکت میکرد گردش خون بیشتری اطرف کیرو بیضه هام حس میکردم یه آن با فشار تمام آبمو خالی کردم تو کونش با هر بار نبض زدن کیرم بازم آبم خالی میشد توش از شدت لذت زیادی که داشتم تمام بدنم شروع کرد به لرزیدن بی حال رو زمین دراز کشیدم هیچ جای بدنم دیگه رمق نداشت انگار یهو فشارم افتاد بعد از چند لحظه به خودم اومدم و ازش تشکر کردم باهم پاشیدیم بازم بغلش کردم بوسش کردم بهش گفتم الان حرفتو باور میکنم … دلم میخواست بازم انجامش بدم نمیخواستم ازش جداشم ولی متاسفانه وقتش کم بود و مجبور بود زود برگرده خونه بعد از چند روز ازدواج کرد رابطمون به کل قطع شد ولی بهترین خاطره عمرمو برام ساخت امیدوارم هرجا هست همیشه سلامت و موفق و پیروز باشه ❤️
در کل اولین باری بود که داستان مینویسم ببخشید اگه غلط املایی داشتم ببخشید که مثه 90 درصد پورن استارای اینجا کیر 30 سانتی و دوساعت تلمبه نزدم اگه خوشتون اومد انرژی مثبت بدیم تا خاطره اولین کس کردنم رو هم براتون بنویسم .ممنون
نوشته: Jesi