اولین سکس زنونه پوشی من
سلام اسمم سامان هست ۲۳ سالمه زنپوشم مفعول اسم زنونه ی من فریبا هست من از ۱۶ سالگی عاشق پوشیدن لباس زنونه بودم و میخوام اولین باری که با لباس زنونه سکس داشتم و براتون تعریف کنم تقریبا ۲۰ سالم بود تو اینستا گرام تو کانال زنپوشی که داشتم برا خودم می چرخیدم تنها تو خونه ساعت حوالیه ۶ عصر بود خانواده م رفته بودن مسافرت منم تنها بودم لباس زنونه ی خواهرم و مادرم و همچنین لوازم آرایشی تو خونه به اندازه ی کافی بود منم همیشه وقتی تو خونه تنها میشدم زنونه می پوشیدم و آرایش میکردم از خودم عکس میگرفتم استوری میکردم و بعضی وقتا زنونه با چادر میرفتم بیرون خلاصه اینکه اون روز هم طبق معمول رفتم سراغ حموم یه دوش گرفتم بعدش خودمو شیو کردم چون شب تنها بودم دیگه میخواستم اساسی خودمو عروسک درست کنم و شب با لباس زنونه بخوابم اول از همه یه ساپورت مشکی نیمه براق از کشو خواهرم برداشتم و پوشیدم بعدش سوتین زدم و موهامو خشک کردم صورتمو بعداز تقریبا یک ساعت گریم کردن تبدیل به یک صورت دختر خوشگل کردم و چون گریم کرده بودم یه خورده سن بالا بهم میخورد مثلاً یه خانومه ۲۵ ساله با وقار تمام دست و پامو بدنم از استرس سرد شده بود لباسهای مختلف خواهرمو می پوشیدم و امتحان میکردم با کفش و چادر مشکی مادرم میخواستم حاظر بشم برم بیرون وقتی حاظر شدم رفتم سراغ گوشیم چندتا سلفی گرفتم از خودم و استوری کردم و بعدش گوشی رو گذاشتم تو کیف زنونه ی مادرم کیف رو برداشتم گذاشتم رو شونه ام و بعدش چادر مشکی رو سرم گذاشتم از زیر چادر کیف خیلی خوشگل بنظر میاد یه خانوم واقعی میشی خلاصه نیم ساعتی رفتم بیرون تقریبا نزدیک ب ساعتای 8 شب بود برگشتم خونه گوشیمو چک کردم دیدم چند نفر از فالورام پیام گذاشتن که میخوان حضوری منو ببینن منم خب تا حالا زنونه با پسری از نزدیک اشنا نشده بودم خیلی استرس داشتم خلاصه یکیشون مخمو زد لوکیشن دادم اسنپ گرفت برام وقتی رسید بهم زنگ زد گفت رسیده منتظرته منم با یه تیپ کاملا زنونه ی سکسی ساپورت مشکی کفش مشکی نیمه پاشنه ی زنونه ی چرم با یه تونیک صورتیه کوتاه که تا باسنم بود زیرش یه سوتین صورتیه ابری خیلی نرم که برا خواهرم بود و یه شال صورتی با یه کیف زنونه که در آخر یه چادر مشکیه ساده تمیز و اتو زده پوشیدم رفتم ک سوار اسنپ بشم یه سمند نقره ای با راننده ای تقریبا ۵۰ ساله وقتی منو با اون تبپ و ظاهر و آرایش دید چند لحظه ای مات شده بود و فقط نگاه میکرد که این زن ساعت 8 شب تک و تنها اونم زمستون از این شهر به یک شهر دیگه کجا میره براش سوال بود اینو میتونستم از نگاهش بفهم خلاصه بعداز تقریبا ۴۰ دقیقه رسیدم وقتی از ماشین پیاده شدم پسره باورش نمیشد که من واقعا اومدم منو دستمو گرفت برد خونه ش دیدم یه مرد هیکلی و خوشتپ دیگه ای هم هست تو خونه ش منو ب دوستش معرفی کرد دوستش از شهرستان اومده بود خیلی باهام صمیمی بودن چند شبی قرار بود بمونه خونه ش باهم سه تایی شام خوردیم و بعدش بعداز کلی حرف زدن موقع خواب شد پسره بهم اشاره کرد که برم اتاق خواب منم رفتم اتاق خواب یه پنج دقیقه نشستم رو تخت بی تاب شده بودم داشتم دیوونه میشدم بلند شدم صداش کردم گفتم عزیزم بیا بخوابیم دیر وقته دوستش گرفت رو کاناپه تو پذیرایی خوابید ماهم رفتیم اتاق خواب وای خدا مثه شبه عروسی بود برام انگار تازه عروسمو داماد اومده منو کارمو بسازه اول نشستیم کنار هم دستشو انداخت دور گردنم ازم لب گرفت و لباسامو درآورد آروم آروم کامل منو لخت کرد خودشم لخت شد منو گفت دراز بکشم شروع کرد به خوردنم سینه هامو شروع کرد ب خوردن گردنمو شروع کرد منم دیگه خجالتم از بین رفته بود کیرشو گرفته بودم دستم و همینطور ک داشت منو میخورد دستشو گذاشتم وسط پاهام که انگشتم کنه اونم با دستاش انگشتم میکرد و لب و گردنو گوشو سینه هامو میخورد خیلی حشری شده بودم بعداز چند دقیقه یخورده خسته شد دراز کشید کنارم بعد من بلند شدم شروع کردم به خوردن کیرش تو عمرم فگ نمیکردم انقدر یه کیر برام خوشمزه باشه میک میزدم و میخوردم بعدش ازم خواست که بشینم رو کیرش منم کونم تنگ بود هر کاری میکردیم نمیرفت داخل اونم نمی خواست که برای بار اول دردم بیاد سوراخمو با وازلین چرب کرد بعدش شروع کرد با انگشتش به باز کردن سوراخم یخورده که باز شد آروم آروم نشستم رو کیرش یکی دو دقیقه تکون نخوردم که جا باز کنه ولی اون بی تابی میکرد میگفت اروم اروم تکون بدم که کونمو بعدش ازم پرسید که آبمو چیکار کنم منم گفتم بریز تو سوراخم خلاصه اینکه آبش اومد ریخت داخلم بعدش کارش تموم شد رفت حموم منم گفتم که صبح میرم حموم صبح وقتی از خواب بلند شدم دیدم نیست زنگ زدم گفتش رفته سرکار ظهر میاد براش غذا درست کنم منو بعدازظهر میبره میرسونه رفتم دیدم تو پذیرایی دوستش خوابه سیر نشده بودم دلم سکس میخواست نرفتم حموم از قصد رفتم الکی ظرفارو شستم چایی گذاشتم خلاصه سرو صدای ظرفارو در آوردم که دوستش بیدار بشه و اونم بیدار شد میخواستم باهاش سکس کنم بهش میخورد اخه قوی باشه و دیر ارضا بشه براش چایی بردم یه خورده باهاش حرف زدم دیدم خجالتیه بهش گفتم ناهار چی میخوری گفت فرقی نمیکنه خیلی روبروی صورتش نشستم نگاهش کردم که بهم فقط یه گیر کوچیک بده اما اصلا دیدم چیزی نمیگه منم ترسیدم خودم برم سراغش یه وقتی به دوستش چیزی نگه خلاصه بلند شدم ناهار درست کردم دوست پسرم ظهر اومد دید که خودمو براش خوشگل کردم بازم ناهار خوردیم رفتیم اتاق خواب گرفت منو دوباره مثل شب قبل گایید این دفعه منو به پهلو خوابوند یکی از پاهامو گرفت دستش نشست وسط دوتا پاهام کیرشو تا آخر مینداخت و میکشید بیرون خیلی درد داشت ولی لذتش بیشتر بود بازم آبشو ریخت تو کونم و بعدش بلند شدم رفتم حموم حاضر شدم منو آورد رسوند خونه مون
نوشته: فریبا