اولین سکس ۳ نفره من
سلام کتایون هستم ۴۰ ساله متاهل
میخوام یکی از بهترین خاطرات سکس خودم تعریف کنم.همسر من به لز و دیدن فیلمهای لز علاقه خاصی داره و یکی از فانتزی هاش دیدن لز بازی من هست و جالب تر اینکه من نقش مفعول باشم و همیشه این توی سکس خودمون اعلاممیکنه تا اینکه تصمیم گرفتم این کار عملی کنم و با هماهنگی و مشورت همسرم توی سایت ها و پیج های مختلف دنبال یک خانم برای سکس و لز میگشتیم تا اینکه بعد از حدود ۳ ماهی یک دختر ۲۴ ساله پیدا شد که قبول کرد با ما ارتباط بگیره و اول توی چت تلگرام و چندباری پیام دادیم و خودمون معرفی کردیم به همدیگه و عکس و فیلم رد و بدل کردیم توی خصوصی و از همدیگه مطمئن شدیم قرار شد یک بار حضوری همدیگه ببینیم و توی یک رستوران قرار ملاقات گذاشتیم من با قد ۱۷۵ وزن ۷۰ کیلو و سایز ۸۰ قرار بود با یک دختر ۲۴ ساله قد ۱۶۵ وزن ۶۳ و سایز ۷۵ همخواب بشم اوکی بود همه چی و برای شب بعد که آخر هفته بود همه چی اوکی کردیم که شب بیاد پیش ما برای شب ماجرا بچه هام فرستادم خانه مادرم و خودم رفتم آرایشگاه و خودم مرتب و آماده کردم برای یک شب خاص طرفای ساعت ۷ عصر بود که موبایلم زنگ خورد جواب دادم سمیرا بود پایین بود آیفون زدم آمدم داخل و خودم با یک شلوار لی و تاپ سفید رفتم دم در واحد به استقبالش دیدم گل و شیرینی آورده تا آمد داخل دیدم دست زد به کونم و یک جون گفت و رفتیم نشستیم و با همسرم دست داد و من رفتم سمت آشپزخانه که دیدم مانتو خودش درآورد و همسرم بهش گفت راحت راحت باش و منم برگشتم تا پذیرایی کنم از مهمان ویژه و نشستم کنارش دیدم سمیرا گفت بریم تو اتاق خواب لباس عوض کنم اوکی دستش گرفتم و بوسیدمش و اون هم همراهی کرد و دستش انداخت دور کمر و باسن من و رفتیم سمت اتاق خواب از من خواست لباسام دربیارم و خودش نشست روی تخت و لخت شدن من نگاه کرد و یک چند دوری براش زدم و یکم رقصیدم و دیدم شروع کرد لب گرفتن و من انداخت روی تخت و شروع کرد سینه هام خوردن چند دقیقه بیشتر طول نکشید که صدای آخ و آوخ من بلند شد و من تازه کار زیر یک حرفه ای افتاده بودم و داشتم حسابی لذت میبردم که دیلدو هایی که خریده بود از یک پلاستیک در آورد ترسیدم یکی از دیلدوها بزرگ و سیاه بود به خود بست و از من خواست ساک بزنم و همزمان شروع کرد به من گفت جنده و منم ساک میزدم چند دقیقه بعد از ساک زدن از روی میز آرایش کرم برداشت و از من خواست روی کمر بخوابم و پاهام بدم بالا و خودش نشست وسط پاهام و دیلدو به کسم میمالید و بعد از چند بار تکرار کردن فرستاد داخل کسم هم درد داشت هم لذت و یک آخ گفتم و بیشتر فشار داد و شروع کرد تلمبه زدن و از صدای آخ و اوخ من همسرم آمد داخل اتاق و دید دیلدو تا ته تو کسم هست و سمیرا داره فحش میده و محکم تلمبه میزنه و همسرم لخت شد و آمد کیر خودش داد تا براش ساک بزنم و سمیرا هی سرعت تلمبه زدن بیشتر میکرد و فکر کنم ۴۰ دقیقه ای فقط داشت تلمبه میزد و سینه هام چنگ میزد و اسپنک انجام میداد راند اولو تمام کرد من خودم روی تخت ولو کردم دیدم سمیرا رفته برام تقویتی آورده و داد خوردم و خودش رفت زیر همسرم تا گاییده بشه چند دقیقه بعد من بهشون اضافه شدم و دوباره حسابی لذت بردم و به ارگاسم رسیدم و سمیرا هم زیر شوهرم حسابی لذت برد طرفای ساعت ۱۲ شب بود که شوهرم خواست بره ۲ ساعتی بخوابه تا نفسی تازه کنه و جون بگیره و من و سمیرا تنها شدیم و این دفعه من با یک دیلدو از خجالت سمیرا در آمدم و هر دو حسابی لذت بردیم و بعد از یک ساعت در بغل هم بودن و عشقبازی دیدم سمیرا دوباره دیلدو به خود بست و از من خواست براش ساک بزنم دوباره و با سوراخ کونم بازی میکرد و هی انگشتش میکرد بعد از ۲۰ دقیقه ساک زدن و انگشت کردن کونم از من خواست به شکم بخوابم که بهش کون بدم اول قبول نکردم اما اینقدر اصرار کرد که من به ناچار قبول کردم شاید بعد از ۱۰ سال میخواستم کون بدم اما حسابی میترسیدم آخه دیلدو حسابی برای من بزرگ بود و من به شکم خوابیدم و یک بالشت زیر خودم گذاشتم و شروع کرد با انگشت کونم باز کردن تا ۳ انگشت این کار انجام میداد اما درد داشتم و هی سر کننده و نرم کننده میزد و لحظه موعود فرا رسید و دیلدو پشت خودم احساس کردم و کم کم میفرستاد داخل همراه با درد و سوزش بود و من داشتم گریه میکردم و اما اون اعتنایی نمیکرد و کار خودش انجام میداد تا اینکه بیشتر دیلدو توی خودم احساس کردم اما با درد و گریه همراه بود و شروع کرد تلمبه زدن شاید بیشتر از یک ساعت کون مبارک من فتح کرده بود و هر روشی که هردو بلد بودیم من از کون کرده بود و حسابی گشاد شده بودم و تحریک شده بودم که بیشتر منو بکنه طرفای ساعت ۳ صبح بود که همچنان در حال کون دادن بودم که همسرم از پشت به سمیرا چسبید و توی این پوزیشن مدتی سکس کردیم و این دفعه سمیرا دیلدو در دهن من چپوند و همسرم کون من گذاشت حسابی خسته بودم من گرفتم خوابیدم و سمیرا و شوهرم ادامه دادند طرفای ساعت ۸ صبح که بیدار شدم دیدم هر ۳ نفر لخت روی تخت بودیم و من وسط بودم رفتم صبحانه آماده کردم و رفتم سمت حمام که سمیرا هم بیدار شد و با هم رفتیم حمام و اونجا هم به هم دیگه یک لذت حسابی دادیم و آمدیم بیرون و دور هم صبحانه خوردیم و سمیرا لباس خودش پوشید و رفت اما من همچنان از ناحیه پشت درد داشتم و به سختی راه میرفتم این بود اولین خاطره من
با تشکر از همه شما خوبان کتایون
نوشته: کتایون