بابا تقسیم بر سه 32
–
پیراهن زیرشو دادم بالا و لبامو گذاشتم رو سینه هاش -صبر کن بابا اینو در بیارم راحت باشی . لباسشو از سرش در آورد و فقط با یه شورت روبروم بود .. اوخ اوخ .. این وروجک دیگه به اون یکی می گفت زکی .. تازه به این هم قانع نشد و زیر پیر هن منو از سرم در آورد . انگشتشو به نوک دو تا سینه هام زد و گفت بابا تو هم جوجو داری ها . آقایون هم دارن .. -نونا تو صبح نباید بری مد رسه ;/; -حالا امشب تو رختخوابمون مهمون داریم . دیگه از این حرفا نزن دیگه . مهمون که نیست صاحب خونه هست .. عجبا اونم حرفای گنده تر از دهنش می زد . -دختر یه خورده بلند تر صحبت کنی خواهرت بیدار شه مجبوریم دوتایی مون بخوابیم . -پدر جون اگه خوب خوب جوجومو نخوری و خوشم نیاد من تا صبح نمیذارم بخوابی . نمی دونستم با این دخترم چیکار کنم . بذارم تهدیداشو بکنه یا بی خیالش شم ;/; اون رو تخت دراز کشیده بود و منم رو سینه هاش متمرکز شده بودم . اگه دو تا سینه با هم کمتر فاصله می داشتند و اونا رو به هم وصل می کردم می شد یه لقمه واسه دهنم . -پدر جون نوکشونو فشار بگیر .. یه نوک ریز و تیز و تازه ای داشت سینه دخترم . اونم یه دستشو رسونده بود به سینه ام و باهاش بازی می کرد . با موهاش ور می رفت . این کاروبه سختی انجام می داد دستش نمی رسید . و یه خورده خودشو به سمت من و رو به بالا حرکت می داد .. -نونا حالا خوبه ;/; -به همین زودی سیر شدی بابا ;/; -تو که می دونی من از خوردن جوجوهای دختر خوشگلم اصلا سیر نمیشم . ولی تو بزرگ شدی این کارا بده دیگه خوب نیست .. یه نگاهی بهم انداخت و چیزی نگفت . نه نورا نباید حرفی به اون زده باشه . می دونم از این کارا نمی کنه . اونم داشت یه سری از حرکات خواهرشو انجام می داد . در حال خوردن سینه های نونای کوچولوم که می رفت ده سالش باشه هرچی بهش می گفتم بسه قبول نمی کرد . دیگه ولش کردم . حالا دختر خوب می گیری می خوابی و صبح زود هم مثل خانوم خانوما از جات پا میشی و صبحونه رو که خوردی راه میفتی میری مدرسه -آخه پدر جون .. .. من کارت ندارم دیگه فقط تو به پشت بخواب منم سرمو میذارم رو سینه ات . نمی دونستم دیگه چه نقشه ای داره این دختره که ول کنم نبود . . سرشو گذاشت رو سینه ام و مثلا می خواست دراز بکشه ولی کف دستشو رو شکم و سینه ام می کشید طوری که خیلی خوشم میومد و حس می کردم که نورا کنارمه . منم دستمو گذاشته بودم دور کمرش -بخواب عزیزم . بخواب .. با این که حس می کردم یه آتیشایی داره در من روشن میشه ولی دیگه درست نبود و خیلی هم زود بود که بخوام این جور بازیها رو سر این یکی دخترم هم در بیارم . ظاهرا خوابم برده بود . چون انگاری چند دقیقه ای گذشته بود که چشام می رفت که در یه حالت خماری باز شه . دست نونا رو شورتم بود و با کیرم ور می رفت . حس می کنم باید یه تکونی خورده باشم . چون اون مرتب ازم می پرسید که بابا خوابی ;/; خوابی ;/; .. حرف نزدم ببینم چیکار می کنه . چشامو هم بستم و سر و صورتمو هم یه حالت نیمرخی دادم تا حداقل پرش یکی از چشامو نبینه . ولی اون به این چیزا دقتی نداشت . نمی دونستم می خواد چیکار کنه . . یه لحظه حس کردم که بدنشو برگردوند و شورتشو کشید پایین . تا نزدیکای زانوش . از پاش در نیاورد . اومد طرف من و کونشو به کیرداخل شلوارم می مالید . دختره دیوونه به همینشم قانع بود . ده سالش بیشتر نبود و هنوزم به مرحله پریودی نرسیده بود . شاید یه سری از هورمونهاش زود فعال بودند . شایدم این غریزه خیلی از دخترا باشه ولی با هوس و حشری که بعدا به وجود میاد تا حدودی تفاوت داشته باشه . در هر حال باید کاملا مراقب حرکات و رفتار هاش می بودم . که دست از پا خطا نکنه ولی خطا کردن مگه به چی می گفتن دیگه می خواست چیکار کنه . اون کونشو رو کیرم مالید . یعنی هوس اینو نداشت که کوسشو بماله ;/; شایدم موقعیتش جور نبود . نمی دونستم با این باید چیکار کنم . خوشبختانه به این حرکتش خاتمه داد ولی ای کاش تمومش نمی کرد چون این بار دهنشو گذاشت رو شورتم . کیرم هرلحظه شق تر می شد . بااین که نورا حسابی خودشو آب بندی و منو آب خالی کرده بود ولی دوباره یه جهشهایی رو در خودم احساس می کردم . دست کوچولوشو گذاشت رو شورتم . خیلی آروم یه چند سانتی رو کشید پایین . طوری نبود که اگه دستشو ول کنه به همون صورت بمونه . دهنشو نزدیک ترکرد و یه بوسه آروم از وسط کیرم که به دهنش می رسید بر داشت . دوباره دستشو گذاشت رو کیرم . از قرار معلوم هنوز حالیش نبود که کیرم در اثر هوس شق و متورم شده وگرنه شاید متوجه می شد که من بیدارم . نمی دونستم داره با خودش چیکار می کنه دختره شیطون . روی این یکی حساب ویژه ای باز کرده بودم . دخترای این دوره زمونه واقعا پررو شدن . شاید در قدیم هم این جوری بودند . ما که در دنیای اونا قرار نداشتیم و احساس اونا که اینا رو بفهمیم … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی