بابا تقسیم بر سه 34
–
حرکات نونا کیرمو سفت و شق تر می کرد و من چاره ای نداشتم که اون وضع رو تحمل کنم . -بابا میشه یه چیزی ازت بپرسم ;/; -دختر تو هنوز خوابت نگرفته ;/; صبح باید بری مدرسه عزیزم -میرم من عادت دارم .. -چی به کم خوابی عادت داری ;/; شبا چیکار می کنی ;/; به یک دختر بچه که موبایل بدن همین میشه دیگه .. نمی دونم چرا یه حسی بهم می گفت که اون تا دیر وقت میشینه و فیلمهای سکسی می بینه . -بابا من درس می خونم . -نونا به من دروغ نگو . توغروبا و سرشب تا اونجا که من خبر دارم سرت به درست نیست . -کی اینو میگه . حتما نورا فضول نورا دروغ گو که خودش همش داره با موبایلش ور میره میگه .. دخترم بهش بر خورده بود و داشت گریه می کرد . دلم واسش سوخت . چه بددردیه بی مادری .. -دستی به سرش کشیده و شروع کردم به نوازش موهاش -می دونم اگه مامانت زنده بود کار به اینجا نمی کشید . وقتی یک زن در خونه باشه کارا خیلی مرتب تره . هر چیزی نظم داره . شما هم هم وقتی که مامان زنده بود خیلی راحت به کاراتون می رسیدین . -بابا من هنوز سوال نکردم ولی تو با این حرفات داری جوابمو می دی ;/; -خب نونا جونم چی می خواستی بپرسی . -تو می خوای با خاله مهشید ازدواج کنی ;/; -حتما اینم از اون حرفاییه که نورا گوشاتو ازش پر کرده . دخترم یه مرد ی که زن نداره هر وقت دوست داشت با هرکی که دوست داشت می تونه ازدواج کنه اگه اون زن رضایت بده -پس بابا حقیقت داره تو می خوای ازدواج کنی ;/; -فعلا این قصد و ندارم . -راسته بابا که آقایون یه سری نیازایی دارن که باید یه زن بگیرن .. -دخترم مثل این که نورا بد جوری مخ تو رو کار گرفته .. این قدر با طناب اون نرو توی چاه . شما دخترا آخرش منو بد بخت می کنین -بابا ما تو رو بد بخت نمی کنیم . تو و نامادری ما رو بد بخت می کنین . فکر می کردم که بابای گل من ما بچه هاشو خیلی بیشتر از اینا درک می کنه . -دختر تو این اشکارو از کجا آوردی . -از کارای تو . -بابا دلشو نداره -پدر جون فکر می کنی من هنوز یه دختر بچه ام . -نه خانومی تو بزرگ شدی گاهی بچگونه فکر می کنی . کونشو به کیرم می مالید . دو تا دستاشو رو قاچای کونش گذاشته بود تا شکاف کون و درز وسطشو بیشتر باز کنه و کیرم بهش بهتر بچسبه .. -نونا این کارا چیه داری می کنی -بابا من بزرگ شدم . من خودم زنت میشم . دختر گل تو .. اگه منو دوست داری به من اطمینان کن . من خودم می دونم مردا برای چی زن می گیرن . هر چی تو می خوای من خودم بهت میدم . فقط به این نورا حسود چیزی نگو . اون بفهمه دعوام می کنه -عزیزم اگه کار زشتی باشه خب دعوا داره دیگه . فکر نمی کنی این کاری که تو حالا داری با من انجام میدی زشت باشه ;/; -بابا کار زشت زشته دیگه . اگه این کار من زشته چرا خانومای غریبه می تونن باهات انجام بدن ;/; چرا مامان باهات از این کارا می کرد ;/; چرا دعواش نمی کردی ;/; من خودم بچه بودم یه بار دیدم . یادم نمیره .. اومدم تو اتاقتون .. همین جوری نگاهتون می کردم و یه لحظه متوجهم شدین .-تو هنوز یادت مونده ;/; من که یادم رفته بود .. -پدر جون من زنت میشم . من زنت میشم . هرچی بخوای بهت میدم . این قدر می خورم تا تپل بشم . فقط به نورا چیزی نگو . دستمو گذاشته بودم رو کوس خیلی کوچولوی نونا . با این که خوشش میومد اما هنوز اون حس انجمن کیر تو کس رو که به اوجش برسه پیدا نکرده بود ولی ازم می خواست که بازم به این کارم ادامه بدم . شاید بیشتر به این خاطر بود که من خوشم بیاد . نمی شد حساب کرد که چون خواهرش حالا پریود شده اونم در همین سن خواهرش بتونه عادت ماهانه شه .. تپش قلب نونا یه خورده شدید تر شده بود . .پس اونم باید یه جورایی خوشش میومده . -پدر جونی بمالم ;/; همین جوری بمالم ;/; خوشت میاد ;/; دوستت دارم پدر . دستشو از پشت به کیرم مالید و اونو با وسط کونش میزان کرد . -نونا نکن این کارو حواست باید به درسات باشه . نباید خودتو با این چیزا مشغول کنی . درسته که دو تا دخترم این جور بهم می رسیدند ولی این منو خیلی ناراحت کرده بود از این که در بر خورد با سکس و مسائل سکسی و پسرای جامعه چه رفتاری می خوان داشته باشن . اونا مثلا می خواستن هوای پدرشونو داشته باشند که بابایی دست از پا خطا نکنه پس من باید برای اونا چیکار کنم . حتما منم باید با اونا سکس کنم که اونا منحرف نشن .. تمام فکرو ذهنم شده بود فقط این بچه ها .. خب مگه میشه من با اینا ور برم و نینا کوچولو متوجه نشه ;/; اونم حتما میفته تو خط . نونا رو به طرف خودم بر گردوندم و تو چشاش نگاه کردم . هرچه خواستم ببینم می تونم اثری از هوس رو تو چشاش ببینم دقیقا متوجه نشدم . دوتایی تو چشای هم زل زده بودیم و یه لحظه اون خودشو انداخت تو بغل من و شروع کرد به بوسیدن لبام . از قرار معلوم اینو هم باید از توی فیلمها یاد گرفته باشه …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی