بابا تقسیم بر سه 59

به موقعش کون همه تونو می کنم . فقط دیگه بهتون اخطار نمی کنم . اگه بخواین همین جور سر به سر هم بذارین و با هم نسازین من میرم زن می گیرم . اون وقت شما می دونین و نا مادریتون . البته من که همچین کاری نمی کردم و اونا هم هیچوقت ساکت بشو نبودند . این داد و تشر زدنهای من فقط برای یه نیمساعتی اثر داشت و دوباره یکیشون که یه چیزی ول می کرد اون یکی ادامه اش می داد . بهتر بود خلق خودمو تنگ نمی کردم . چقدر دلم می خواست در اون لحظات نورا رو با تمرکز بیشتری در آغوش می کشیدم این که دو تا دختر دیگه با حسرت متوجه کارام باشند حرصم می گرفت .. نهههههه باید یاد بگیرن اصلا من برای همین اونا رو آوردم کنار هم . دیگه به هیشکدوم از اون دو تایی که خارج از گود قرار داشتند نباید توجهی می کردم . اونا هم به موقعش سهم خودشونو داشتند چرا بی خود خودمو عذاب می دادم . هر چه بود نورا بود که منو با سکس پدر و دختر پیوند داد . دستمو گذاشتم لای موهاش و اونو از پشت به طرف جلو و رو صورتش می ریختم و باهاشون بازی می کردم .. چه نازی داشت این دختر خوشگل و تو پر من .. خودمو  به بدنش چسبوندم . حالا دیگه خیلی آروم صحبت می کرد . -بابا از نگات معلومه که خیلی دوستم داری . خاطرمو بیشتر می خوای . صورت ناز و  کشیده شو که گاهی گرد به نظر می رسید غرق بوسه اش کردم . چونه شو آورد بالا تا زیر گلوشو ببوسم .  با این که قصد داشتم لباشو ببوسم تا دیگه حرف نزنه  بقیه با زمزمه اون تحریک نشن با این حال با خواسته اون موافقت کردم . زیر گلوو بالای سینه هاشو همه  رو غرق بوسه های گرمم کردم . چه نرم و لطیف بود .  بوی عشق و هوسو به خوبی احساس می کردم . -بابا پس کی می خوای منو به آرزوم برسونی .. -هروقت که  منو به اون خواسته ام برسونی . تلاش کنی تا یه دانشجوی پزشکی خوب و زرنگ شی . اون روز من می تونم خوشحال باشم و با افتخار قبولت کنم . حالا هم قبولت دارم و باعث افتخار منی ولی می خوام دوست دارم که پیشرفت کنی و رابطه جنسی و سکس بین من و تو مانع ترقی تو نشه .. وقتی که سینه های نورا جونمو گذاشتم تو دهنم  یه دستمو هم گذاشتم رو کسش نتونست که دیگه فریاد نزنه -اووووووووههههههه بابابابا جونم … پس کی می خوای .. من چیکار کنم .. هروقت این دو تا رو با هم می گیریشون بیشتر از هر وقت دیگه ای دلم می خواد اون کارو باهام انجام بدی .. نینا که گوشش تیز شده بود گفت -هیچوقت به این آرزوت نمی رسی پشت کنکوری . من خودم باید بیام این طلسمو بشکنم .. -نورا تو ساکت باش چیزی نگو .. اون بچه هست . تو دیگه خانوم شدی سر به سرش نذار .. نینا : بابا بلند تر بگو ما هم بشنویم . ما اینجا نباید چیزی رو از هم مخفی کنیم -نینا از نونا یاد بگیر ببین چقدر آرومه کاری به کار ما نداره -بابا اون از نورا می ترسه . حساب می بره . صبر کن نوبت من برسه اگه اون موقع حرف نزد … نونا :  من که حالا دارم بهت حال میدم بازم دست از سر من بر نمی داری ;/; دوباره جو داشت به هم می ریخت . این بار تر جیح دادم سکوت کنم .. ولی این یه جمله رو گفتم -دخترا من دارم حال خودمو می کنم . هر کی نمی خواد راهشو بکشه بره .. هر چی هم التماس کنین و مظلوم بازی در بیارین تاثیری نداره . بازم دختر خودمین و هر چقدر هم قهر کنین دوباره مال من و مال همین خونه این .. حالا بس کنین . من پنج دقیقه به تایم نورا اضافه می کنم تا دیگه وقتمونو نگیرین .. نورا کیف می کرد من این جوری حرف می زدم .. سکس ما شیر تو شیر شده بود . طبق معمول راهی نداشتم جز این که برم رو کس نورا جونم  و با کس لیسی  خودم بهش حال بدم و اونو به آخر عشق و حال برسونم . بینی خودمو گذاشته بودم روی کس و نوکشو فرو می کردم داخلش .. -نههههههه پدر   نیما جونم .. تند تربکن .. چرا اذیتم می کنی .. کسم کیر تو می خواد .. -من رو حرفم هستم .. .تو که می دونی من عاشق دخترام هستم و براشون هر کاری می کنم . اگه یه چیزی میگم واسه خودته . برای اینه که خوبی تو رو می خوام و می خوام که   بهترین باشی . چون لیاقتشو داری . .پاهای نورا جونمو غرق بوسه کرده بودم . یک ربعی می شد که داشتم باهاش حال می کردم . نینا با این که نفر سوم بود همش به ساعت نگاه می کرد و نونا خونسرد تر از اون دو تا بود . می دونست از هر طرف که حساب بشه نفر دومه . هیکل کشیده و ناز نورا تا ساعتها خوردن داشت ولی کس لیسی رو شروع کرده بودم . کوچولو و تپل و ورم کرده . پر از آتیش هوس .. -جااااااان نورا .. چه حالی میده خوردن این کس -بابا کردنشو بگو . می دونم اگه یه بار بکنی توش دلت نمیاد که بکشیش بیرون .. دیگه کارمو شروع کرده بودم . طوری پاهاشو به این طرف و اون طرف پرت می کرد که از نونا و نینا خواستم بیان دست و پاشو داشته باشن . نونا  انتهای پاهاشو داشت و لی نورا اجازه نداد که نینا بیاد طرفش در عوض با جفت دستاش تا می تونست موهای سرمو کشید . هر چی اون بیشتر به سرم فشار می آورد منم بیشتر به کسش فشار می آوردم …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا