بابا تقسیم بر سه 7
–
می دونستم بازم شیطنت نورا گل کرده ولی منم دلم می خواست که باهاش همراهی کنم . می خواستم یه درسی بهش بدم که هیچوقت یادش نره . دختره شیطون می خواست باباشو اذیت کنه و مثلا بگه که همه کاره هست و خیلی هم بامزه . دوباره ازصورت و پیشونی و نرمه گوش و زیر گلوشروع کرده و سینه هاشو هم گذاشتم تو دهنم . ساکت شده بود و نفس نفس می زد .. می خواستم اونو به حرف بیارم و حالشو دگرگون کنم . اون دوست داشت تو عالم سکوت خودش بمونه و لذت ببره . درست همون حس و حال مهنازو داشت وقتی که باهاش دوست بودم .. اوایل ازدواج و کل زندگی مون همین جور پر شور و نشاط و آتشین مزاج بود . -نورا بیداری ;/; باصدایی آروم که ازش هوس می بارید گفت -آره بابا -درساتو خوب یاد می گیری ;/;-آره بابا -اگه تنبلی کنی چی -خب دوباره تکرارش می کنی . -ولی اگه جواباتو خوب بدی قول میدم به دلخواه خودت هر کاری که بخوای یا چیزی که بخوای برات فراهم کنم . فقط برج میلادو ازم نخواه . یه دستی رو کیر شق شده ام کشید و گفت برج ایفل چطور ;/; -اوخ دختر تو به کی رفتی تو که توی مدرسه کلاس بالا درس میخونی -پدر جونم این جور حرف زدنا دیگه الان مال کلاس بالاها شده . وقتی سینه هاشو می مکیدم با دستاش موهای سرمو می کشید و پاهاشو از دو طرف به هم طوری فشار می داد که اون وسط به کوسش فشار بیاد و حال کنه . کوسش خیلی خیس کرده بود . -بابا یه خورده درسمونو پیشرفته کردی حالا نمی تونی به سطح عالیه برسونی ;/; خواهش می کنم . -قول میدی همه شو حفظ کنی ;/; -آررررررره قول میدم . بابا دوستت دارم خواهش می کنم . من میخوام . درسات شیرینه . مثل خودت . -نورا نورای کوچولوی من -آخخخخخخ بابا بااااباااااا من خانوم شدم بزرگ شدم . ببین تنم داغ شده . تمام تنش ملتهب شده بود . منم شیطنتم گل کرده بود . هم خودم هوس داشتم و هم انگاری می خواستم قدرت خودمو به رخ دختر نازم بکشم و موفق هم شده بودم . بااین حال دهنمو گذاشتم رو کوس نورا . -حتما اسم این قسمتو می دونی -آره بابا -خب اگه ازت پرسیدم جواب بده . حالا اسمشو نبر . این یه قسمتیه که خیلی حساسه . حساس تراز هر قسمتی که فکرشو کنی . در خیلی ها اول لذته در خیلی ها کانون هوسه و در بسیاری هم هر دو تاشه . با انگشتام چوچوله ها و کوسشو مالوندم و گفتم این قسمتا هم دخترا یا زنا رو به اوج لذت می رسونه . البته این درست نیست که من بخوام این آموزشو در این حد بدم -بابا یه استاد که یه چیزی رو میگه باید تا آخرش بره . یا نباید درستو شروع می کردی یا که حالا شروع کردی باید دقیق دقیق مطلبو بگی . من که زیاد متوجه نشدم . دوباره از نو شروع کن . انگشتو گفتی کجا میذارن ;/; آها فهمیدم اسمشو نباید ببرم . حالا تو خودت می خوای کار خودتو بکنی بکن . من حرفی ندارم فقط من باید اون حالتایی رو که میگی احساس کنم . باخودم گفتم باشه نورا حالا که این طور میخوای باشه . انگشتمو گذاشتم رو چوچوله کوچولو و ناز و تازه اش و به صورت رفت و برگشت مالشش می دادم .. دیگه منم یه جورایی حریص شده تمایل به ادامه کار داشتم . -نورا نورا نورای شیطون من . الان باید درسای مدرسه اتو بخونی چه وقت خوندن این درساست ;/; -اتفاقا بابا الان بهترین موقع واسه یاد گیریه . میگن آدم هرچه سنش کمتر باشه توان یاد گیریش بیشتره البته نه این که خیلی کوچیک باشیم . الان بهتر می تونم این چیزا رو یاد بگیرم . -ای نورا جان . این جوری که بوش میاد تا وقتی که تو این خونه هستی باید همش از این کلاسا واست بذارم . -خب پدرجون تو خودت مدرسه می رفتی دانشگاه می رفتی هردوره ای یه جور درس داشتین ;/; هرچی بالاتر می رفتین درسا تکمیلی تر می شد -عزیزم تو دو تا خواهر داری من که نمی تونم شب و روز بشینم به شما سه تا آموزش بدم -بابا نیما تو به من یاد میدی و منم واسه اونا تعریف می کنم . خب هنوز که به اونجاهاش نرسیدیم که بخوای تصمیم بگیریم . در یه حال و هوایی بودم که دوست داشتم یا نورا رو بگام یا این که ولش کنم بره . این حالت واقعا برام غیر قابل تحمل بود . تصور این که از نورا کام بگیرم واسم سخت بود و اگرم می خواستم ولش کنم برم اون همچین اجازه ای رو به من نمی داد . باید یه کاری می کردم و اونو به یه حالتی می رسوندم که شب به خیر گفتن منو راحت تر تحمل کنه . این بار دهنمو گذاشتم رو کوسش . -اووووووففففف بابا باااابااااا می دونم نمی تونی حرف بزنی . چقدر این قسمت درست آموزنده هست . سرعت حرکت خون تو تنم زیاد شده . وای بابا … زبونمو کشیده بودم رو کوس نورای نازم و با هوس لیس می زدم و گاهی هم با تکنیک میک زدن خیسی کوسشو زیاد تر می کردم . زبونم از کوسش پهن تر و بزرگتر بود . .نورا جفت پاهاشو گذاشته بود دور کمر و پهلوهام . طوری که به دو طرف سر و صورتم فشار می آورد و و همین سبب می شد که با فشار بیشتری کوسشو میک بزنم … ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی