بابا تقسیم بر سه 92

نینا نینا بابا فدای اون کونت بشه . توی کونت چی ریختی . فکر نکنم کیرم از اون داخل بتونه در بیاد . هر کاری می کردم که تند تر حرکتش بدم نمی شد . اول که رفت توی کونش کمی روون بود . ولی چند بار که به طرف بالا و پایین حرکتش دادم انگاری دیگه چسبید ولی دستاموگذاشته بودم رو سینه های نینا جون که اون زود تر حال بیاد .. -بابا بابایی یه دستتم بدار رو کسم .. نونا : نینا زود باش از رو کیر بابا پاشو الان عروس خانوم میاد حال ما رو می گیره . -خیلی بیجا می کنه . اگه اون عروس خانومه ما دخترای آقا دو ماد هستیم و حقی داریم . صبر کن چند وقت دیگه که منم کنکور قبول شدم حالشو می گیرم . بابا اینم شرط بود که تو واسمون گذاشتی . رشته پزشکی قبول شیم دیگه چیه . اونم در یک دانشگاه معتبر . -چیه نینا این چند وقتی رو هم طاقت بیار -اوووووففففف بابا بابا جونم الان به هیچی نمی تونم فکر کنم . جز به همین لحظه ای که درش قرار دارم . فقط به سکس با تو فکر می کنم . بابا قلقلکم بیار اون جوری که می خوام به من حال بده .. وووووویییییی وییییییییییی داره جیغم در میاد -نونا برو کمک خواهرت اگه می خوای قبل از اومدن نونا بیای و رو کیرم بشینی و صفا کنی بیا . تو هم زود تر بیا . عجب چالش هایی داشتیم ما چهار نفر .یک فیلم سینمایی تمام عیار و به تمام معنی بود .چشای نینا سر به هوا شده دیگه باز نمی شد . می دونستم که این وقتی باید چیکار می کردم از اونجایی که اون رو کیرم نشسته بود از روبرو به کس لختش تسلط داشته می تونستم به خوبی با کسش ور برم و با دو دست این کارو انجام دادم .. -هوووووووو هوووووووووففففففف باباییییییی سوختم سوختم .. کس منم کیر می خواد . منم می خوام مث نورا عروس شم . -عزیزم در کنکور بعدی به این آرزوت می رسی . حتما می رسی . تو و خواهرت نونا هر دو تون می تونین موفق شین . -بابا داره میاد داره خوشم میاد جوووووووون بازم اون جوری شدم نونا جون اگه بدونی چه کیفی داره .. -حالا پاشو الان نورا سر می رسه .. -تا تو کونتو با کرم بمالونی بذار من بازم رو کیر بابا بشینم . شانس آوردم که نینا یادش نبود که ازم بخواد که توی کونش آب بریزم . آخه پدرم در اومده بود .  نورا شیره مو کشیده بود و حالا این دو تا دختر داشتند حسابی منو ضربه فنی می کردند . نونا تا اومد رو کیرم نشست و قسمتی از کیرم رفت توی کونش تازه نینا یادش اومد که  من آبمو توی کونش خالی نکردم -نینا عزیزم بابا فدات شه . باشه دفعه بعد بیشتر خالی می کنم . اصلا یه بار خارج از نوبت می کنمت . این عروس خانوم پدر ما رو در آورده . دوست داری بابات مریض شه ;/; اومد طرفم و صورت و لبامو بوسید و گفت من  خودمو می کشم اگه کوچکترین بلایی سر بابام بیاد . باشه هر چی تو بگی ولی خودت قول دادی ها بعدا باید هوای منو داشته باشی ها . . کون نونا راحت تر و روون تر روی کیرم حرکت می کرد .. موهای بلندش رو بدنم و جلو سینه هاش پخش شده جلوه زیبایی به هیکل ناز اون داده بود . دستامو گذاشته بودم رو سینه های متوسط دختر خوشگل و نازم و با هاش بازی می کردم . -اوووووففففففف پدر پدر دوستت دارم . خیلی کم بهم می رسی .. -من نمی دونم شما دخترا تازگیها چه اخلاقی پیدا کردین که هر وقت که بهتون می رسم میگین این روزا خیلی کم بهم می رسی بابا . آخه من یا سر کارم یا توی بغل شما اونم لخت . بهم امون نمیدین . چاره داشته باشین میگین به جای نفس کشیدن بیام شما رو بکنم . نینا : اگه این جوری میشد که خیلی عالی می شد . ولی بابا همون که همراه نفس کشیدن و در هر نفسی ما رو می کنی یه دنیا ارزش داره -پس واسه چی میگین به شما نمی رسم ;/; -بابا حالا بس کن . تو هنوز متوجه نشدی دخترات گاهی دوست دارن ناز کنن و بابایی هعم نازشونو بکشه و بخره و بخوره ;/; -ناز هر سه تا تونو بخورم .. نینا : حالا شد دو تا . نورا دیگه از دور خارج شد . اون به مرحله زنانگی رسید دیگه ناز نداره . -میگی شما هم که چند وقت دیگه بی پرده شدین دیگه ناز ندارین ;/;-ما فرق می کنیم بابا -عجب دختران خود خواهی دارم من . نمی دونم باید به کی شکایت  کنم . دستامو از پشت گذاشته بودم روی دو طرف کون نونا تا اون خودشو بتونه راحت تر روی من تنظیم کنه -بابا از اون کارا که با نینا کردی با منم بکن . با کسم بازی کن تا منم زود تر ار ضا شم . چند روز دیگه باید می رفتند دانشگاه ولی هنوز همون حال و هوای سالهای بچگی تو سرشون بود و همون تکیه کلامها رو داشتن ولی من از صفا و صمیمیت و سادگی اونا خیلی خوشم میومد . دخترای خودم بودند و اونا رو با هیچ چیزی در این دنیا عوض نمی کردم . بزرگترین سر مایه  های زندگی خودمو … ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا