باز شدن پای خواهرم به خونه مجردیم (۱)
غروب بود چند روز فکرامو کرده بودم ومیدونستم چی میخوام خودمو اماده کرده بودم.بدنم داغ بود و بدنمو کامل شیو کرده بودم یه شلوارک لی تنگ که کونمو و پاهای سفیدمو قشنگ نشون میداد با یه جوراب کالج دخترونه و تیشرت تنگ و کوتاه تنم. تی شرت هم دخترونه بود. بی اختیار حس شهوت تمام وجودم رو گرفته بود.منتظر یکی از دوستای قدیمی بودم در واقع خانوادگی پدر و مادرش با خانواده من دوست بودن و رفت و آمد داشتیم البته قبلتر. موقعی که بچه بودیم گاهی مثل بیشتر پسرا با هم ور میرفتیم خوب راستش اون با من ور میرفت و بوسم میکرد و مدام انگشتم میکرد چندین سال گذشته بود و روابط ماها کمتر شده بود.یهو گوشیم زنگ زد خودش بود.یهو بدنم داغ شد و سرم گر گرفت. شهوت و حس اینکه یک مرد بدن منو در اختیار میگیره و ازش لذت میبره این حس فوران کرد دهنم خشک شده بود
-الو سلام سعید جان خوبی
-سلام آرمین جان گفتی خونت پلاک چند بود نزدیکم.مزه گرفتی دیگه؟
میدونستم راه برگشتی ندارم و بیاد داخل احتمال 99 درصد زیرش میخوابم و منو میکنه منم همینو میخواستم
درو باز کردم و چند دقیقه بعد اومد داخل تا منو با شلوارک جین تنگ و تیشرت دخترانه و بدن سفید و شیو شده دید فهمید چه خبره.فهمید مشروب خوب و اینا بهانه است
نشست منم نشستم نزدیکش نفس نفس میزدم اروم.میوه تعارف کردم بهش یخش کمی آب شد شاید 10 12 سال بود همو ندیده بودیم گفت
-جون چه سفید کردی اقا ارمین
-منننن اااا اره همیشه شیو میکنم اینجوری خوشگلتره
دیگه مغزم دست خودم نبود شهوتم کنترل می کرد درحالی که یه دونه موز واسش پوست گرفتم خودمو چسبوندم بهش و گفتم
-مگه بدت میاد
دهنم خشک خشک شده بود اولین بارم بود میخواستم حس مفعول بودن رو حس کنم کامل.نوجون بودم چنباری لاپایی داده بودم و زیاد انگشت شده بودم چند تا پسر دور و برم بودن این کار رو کرده بودن باهام یکیش همین سعید ولی همه اش همین بود. نه سکس
موز رو گرفت و سریع خورد دستشو انداخت دور کمرم و برد پایینتر و کونمو مالید با دست دیگه اش رونامو میمالید.حس مالیده شدن توسط یه مرد عالی بود.حس زن بودن در سکس وجودمو پر کرده بود. دوست داشتم منو و بدنمو در اختیار بگیره من از جنسیت مردانه راضی بودم کاملا در اجتماع یک پسر جوون شناخته میشدم و راضی بودم ولی در سکس همیشه همیشه دوست داشتم نقش یک زن سکسی یا نمیدونم یک مفعول رو داشته باشم حالا نزدیک بود براورده بشه
-جوون راحت میگفتی کیر میخوای ارمین جون چرا خجالت
صراحت کلامش یکم آزردم کرد و همزمان بیشتر تحریک .همیشه پسر بی ادبی بود. نه سواد نه تربیت درستی داشت. از راهنمایی ترک تحصیل کرده بود و شغل حسابی هم نداشت و یک بار ازدواج کرده بود و زنشو طلاق داده بود ولی واسم مهم نبود من چیز دیگه ای میخواستم
-اره سعید میخوام کیرتو میخوام
دیگه خودمو خلاص کردم
-فرض کن من یه زنم یه زن جنده هرکار دوس داری باهام بکن
جوننی گفت و یکم لبامو خورد منم با با لذت لب میدادم یعنی لب نمیگرفتم حس اینکه به عنوان یک پسر از یک پسر لب بگیرم شهوتم رو خراب میکرد ولی اینکه به عنوان یک کونی و مفعول دارم لب میدم شهوتیم میکرد
خیلی لبمو و گردنمو نخورد شلوارشو کشید پایین و فهمیدم منظورش رو.سرمو فشار داد بی هیچ حرفی زانو زدم بین پاهاش کیرش کیر خوبی بود متوسط اندازه و کلفتیش. سفید و البته شیو نکرده بود من بی توجه کیرشو کردم دهنم و مشغول خوردن شدم اهش بلند شد .حسابی کیرشو میخورم و میلیسیدم
-تخم تخمامو بخور
اول یکم تردید کردم بدم می اومد از اینکه پشماش بره دهنم با خودم گفتم چجوری زنها اینقدر راحت هر کیری رو ساک می زنند شیو شده یا نشده. ولی همین حس اینکه باید خایه های پر پشمشو بخورم تحریکم کردم باید قبول میکردم به عنوان یک مفعول با دهنم حال بدم به کیر بکنم. تخمای پر پشمشو کردم دهنم مک میزدم و حسابی کیرش بلند شده بود. خیلی طول نداد.بلندم کرد گفت
-لخت شو زود
کامل لخت شدم و بدن سفید و شیو شدمو دید گفت
-جووون چه کوننی هستی از دخترا سفیدتری سگی بخواب زود
راست هم می گفت پوستم سفید هست خونوادگی سفید هستیم خیلی .کف زمین داگی شدم.پشتم نشست و چند تا محکم زد روی رونم و کونم و جوون میگفت . قبلش کرم برای چرب کردن بهش داده بودم با انگشتش زد توی قوطی کرم و مالید در سوراخ تنگم
-جووون تنگییی چقدر تنگی تا الان ندادی
-نه اصلا
-خودم پلمپ تو باز میکنم کونی
انگشتشو کرد تو کونم و عقب جلو کرد یکم قبلا خودمو انگشت کرده بود درد زیادی نداشت لذت انگشت شدن وجودمو پر کرد خوب کونمو چرب کرد و کیرش هم چرب کرد فهمیدم کاندومی که کنار کرم گذاشته بودم رو باز نکرده
-اقا سعید کاندوم یادت نره
-من با کاندوم نمیکنم بدون کاندوم نمیخوای هیچی فوقش باید ساک بزنی و ابمو بیاری نمیکنمت
ضد حال بود لعنتی میدونست من حشری ام و وا میدم و میخوام هرجور شده طعم کون دادن رو بچشم ناچار گفتم
-باشششه زودتر
چندتا تف آبدار انداخت در کونم و رو کیرش و با کمک دستاش کرد داخل کونم تا نصفه.درد خفیف و لذت بخشی بدنمو گرفت.داشتم لذت میبردم اروم شروع به عقب جلو کرد بیشترو بیشتر کیرشو فرو میکرد تو کونم و منو به لذت بیشتری میرسوند.دیگه کیرش کامل توی کونم جا باز کرده بود.دستاشو از روی کونم گذاشت رو شونه هام و مشغول تلمبه زدن توی کونم شد.با ریتم آروم یکنواخت ولی عمیق منو میکرد تو اوج لذت بودم
-کووونی جنده میگامت خواهر کصده کونییی
مرتب منو فحش میداد و همین حس اوب و کونی بودنم رو بیشتر تقویت میکرد .به خودم اومدم دیدم دارم ناله های ریز میکنم
-ااااا یاایاییی اههه ههههه هه
خفیف ناله میکردم مثل یک زن زیر کیر یه مرد واقعی داشتم ناله میکردم همین سعید رو بیشتر تحریک کرد و سرعت گاییدنم رو بیشتر کرد من آبم یهو فوران کرد ولی همچنان در اوج لذت بودم
فحشاش بیشتر و بلندتر شده بود
-بی ناموس خارکصده کونیی کونی میکنمت
چند دقیقه ای ادامه داشت کردن من همچنان.دیگه اروم اروم شهوتم رفته بود و حس اوبم خوابیده بود و حس بدی بهم دست داده بود دیگه کون دادن و اون چیزی که کونمو پر کرده بود و لذت میداد بهم نبود داشت آزارنده میشد واسم.میخواستم زود تموم بشه ولی چاره ای نبود من زیر اون بودم و تا اون آبش رو نمی آورد عمراً میزاشت پا بشم.دیگه حس تحت اختیار بودن و مفعول بودن لذت نداشت واسم و داشت تبدیل به عذاب میشد .به من بود پا میشدم سریع میرفتم حمام و خودمو میشستم ولی خوب دقیقا نکته همین بود کنترل چیزی دست من نبود حتی کون خودم و این اولین چیزی نبود که از کنترلم در میرفت . بهش گفتم
-اقا سعید آبتو توم خالی نکنی
-من هر جا بخوام ابمو میارم کونی
سرخورده دیگه حرفی نزدم. خوشبختانه خیلی طول نکشید و با یه آه بلند کیرشو تا ته کرد توی کونم و نگه داشت وکلشو خالی کرد توی کونم بدم اومد ولی نمیتونستم حرفی بزنم بالاخره کشید بیرون و منم با یه دستمال کونمو تمییز کردم .رفتم حمام خودمو بشورم.با خودم فکر میکردم چه گیری کردم حالا که ارضا شدم میخوام اون بره ولی برای شب خواب دعوتش کرده بودم دیر وقت بود و بعید بود دوباره بخواد سکس کنه و باید میخوابیدیم ولی بازم دوست داشتم تنها میبودم.
سریع خودمو خشک کردم .یه لباس عادی شلوار و تی شرت پوشیدم .و رخت خوابش رو جدا انداختم تو هال. خودم رفتم روی تخت توی اتاق بخوابم و تا دراز کشیدم اومد رو سرم
-چیه قهری .خودت زنگ زدی – نه قهر چی.
-شام نمیخوری -نه سیرم
سیر نبودم اشتها نداشتم.
-خوب بیا پیشم بخواب -نه خوبه
-بیا پیشم خوشم میاد پیشم بخوابی و بغلت کنم
به زور دستمو گرفت و بلند کرد .جالب بود واسم ازش بلند قد تر بودم ولی اون کسی بود که با قد کوتاهش منو میکرد.
-در ضمن این چیه یه شلوارک لختی بپوش بدنتو ببینم دوس دارم .
با خودم گفتم کیری کردما بلند شدم شلوارک سر شب رو تنم کردم و رفتم پیشش دراز کشیدم از پشت بغلم کرد.تقریبا لخت بود فقط شرت داشت.
-تی شرتت در آر ارمین جون
حس خوبی نداشتم.تیشرت رو درآورد و دستاش مدام روی شکمم و رونای لختم کشیده میشد.یواش یواش اون حس زنانگی و مفعول بودن داشت بر میگشت و و کمتر بدم می اومد.حس میکردم امشب برای اولین بار مثل یک زن توی بغل یک مرد میخوابم در حالی که کامل بغلم کرده و خوابم برد
صبحش زودتر رفت اتفاقی نیفتاد تا چند روزی.چند شب بعد دوباره هوس کرده بودم و خودم زنگ زدم اومد این بار یه شرت دخترانه پوشیده بودم و بیشتر حشریش کرد.منو برد حموم و گایید من اصلا خوشم نمیومد ولی نمیدونم چه لذتی واسش داشت در حالی که کامل خم شده بودم رو دیوار و منو میکرد تلمبه اش سنگینتر شده بود صدای اه اه و ناله هام فقط بلندتر میشد توی محیط کوچیک حمام و بالاخره آبشو ریخت توی کونم دوباره . بعدش شب دیروقت خوابیدیم و تا لنگ ظهر خوابیدیم و داشتیم صبحونه میخوردیم که یهو گوشیم زنگ خورد و دیدم چندبار زنگ خورده و خواب بودم .بابام بود که میپرسید خواهرم اومد یا نه یادم رفته بود داره میاد یه مدت پیشم بمونه خوشم نمی اومد آزادیم محدود میشد ولی چاره ای نبود سعید فهمید و رفتنشو طول داد فهمیدم میخواد خواهرم رو ببینه .بالاخره اومد. خواهرم ساناز ازم دو سال بزرگتر بود و هنوز ازدواج نکرده بود البته تازگیا یه پسره بود که با اطلاع خانواده ها نامزد کرده بودن و قرار مدارهایی گذاشته بودن .آبجیم یه دختر خیلی خوشگل سفید و تقریبا قد بلند با بدن نسبتا پر بود خیلی به خودش میرسید .یه شلوار لی زاپ دار تنش بود که رونای سفیدش رو نشون میداد و ساق پاهاش هم از سفیدی میدرخشید با یه مانتو جلو باز که با تاپ تنگش سینه هاشو حسابی نمایش میداد. خط سینه اش و گردن سفیدش خودنمایی میکرد. شالش دور سرش بود با سعید دست داد و حسابی گرم گرفتن به عنوان دوست خانوادگی .سعید داشت با چشاش خواهرمو میخورد بالاخره رفت و تنها شدیم .تا یک هفته ای ده روزی نبودش یعنی بهم میگفت نیستم رفتم جایی مسافرت. زنگ زدم بهش حسابی داغ کرده بودم و میخواستم طعم کیر رو بچشم دوباره راست میگند هرکس یبار پاهاشو باز کنه مزه کون دادن میره زیر زبونش ونمیتونه بیخیال بشه
-سلام ارمین جان چه خبر شب میام پیشت
-امشب نمیشه نمیشه خواهرم هست فردا صبح تا ظهر میره بیرون. بیا
-من چیکار به اون دارم میام پیشت شب می خوابیم با هم. صبح هم فشارت میدم
حرف زدنش بی ادبانه تر بود.ناچار قبول کردم
شب سعید اومد و خواهرم وقتی فهمید مهمونمون اونه سریع رفت و شلوارکش و تاپ تنگ و لختیش که پوشش همیشگی اش بود رو عوض کرد با یه شلوار ساده سفید البته تنگ بود ولی خوب پوشیده بود با یه تیشرت معمولی.سعید با پررویی تمام با خواهرم گرم می گرفت و صحبت می کرد با چشماش داشت ساناز رو میخورد.ولی ساناز مرتب چشاشو میدزدید و سرد بود رفتارش برعکس دفعه ی قبل با خودم گفتم چی شده این پسره لات ندید بدید چیکار کرده ابجیم محل سگ بهش نمیزاره.یه نیم ساعت بعد منو کشوند سعید توی اتاق تا رسیدیم درو بست و منو چسبوند به دیوار. لبامو میخورد و کونمو میمالید
-سعید نه بیخیال الان نمیشه بزار فردا بیخیاللل
بی توجه دستشو رد کرد زیر شلوارم و کونمو میمالید گاهی هم گردنمو میخورد یکم داغ کردم بعدش گفت
-هوی کونی شرت خواهرتو بپوش خوشم میاد
من با تعجب گفتم – کص نگو میفهمه بیخیال اصرار داری خودم یدونه دارم میپوشم -نچ مال اون جیگر رو بپوش
بعدم بی توجه رفت سمت کشوهای لباس های خواهرم بدونه شرت سکسی و خوشگل رو برداشت و داد دستم گفت
-کونی میپوشی یا همینجا بکنمت صدای ناله هات رو خواهرت ضبط کنه واس ننه بابات
فهمیدم یک به دو فایده نداره .باید بگم چشم.شرت خواهرم رو پوشیدم یه مقداری کوچیک بود ولی من لاغر بودم و تنم شد. بعد دوتایی رفتیم توی هال دیدم خواهرم تو اشپزخونه مشغوله و سعید به بهونه اب رفت پیشش تا رسید دستشو کشید روی کون ابجیم ساناز یهو برگشت و با عصبانیت نگاش کرد و بعدم منو نگاه انداخت .من سریعتر نگاهمو چرخوندم سمت تلویزیون .دوباره یواشکی نگاه کردم دیدم دوباره دستاش رو برد روی کون ابجیم و ساناز هم با قهر دستشو پس زد ولی نمیدونم چی در گوشش گفت که ساناز اروم گرفت خیلی کفری بود.دوباره به خواهرم نمیدونم چی گفتش که ساناز رفت توی اتاقش .سعید عوضی تخمش هم منو حساب نمیکرد که مثلا داداش این دختره اینجاست البته چه داداشی .داداشی که خودش زیر خواب این نره خره و دوبار تا الان سعید کونش گذاشته و حالا هم واسه ناموسش کیر تیز کرده.ناخودآگاه کیرم بلند شد اونم توی شورت خواهرم و همین سرمو داغ میکرد.خواهرم برگشت دیدم لباساشو عوض کرده یه دامن تا روناش و همون تاپ تنگ سر شبی تن زده بود.حسابی رون و پاهای سفید و خوش فرم میدرخشید گمونم مجبورش کرده بود لباس عوض کنه چجوری نمیدونم .ابجیم خجالت زده از من سرش پایین بود و رفت توی آشپزخونه تا مثلا به غذا و سالاد برسه دیگه آروم گرفته بود و گذاشته بود سعید کارشو بکنه تا شاید بیخیال بشه نمیدونم بین این دوتا چی گذشته بود و خواهرم اینجوری جلوش وا داده بود.سعید قشنگ دستشو برد زیر دامنش و راحت کون ابجیمو میمالید گاهی هم گردنشو میبوسید خواهرم مرتب سرشو میچرخوند تا منو ببینه در چه وضعی ام منم برای اینکه تابلوتر نشه صندلیم رو کشیدم جلو ولی مرتب سرمو میچرخوندم عقب تا ببینم چه خبره.حسابی داغ کرده بودم از دستمالی ناموسم توسط بکنم فکر نمیکردم اینقدر هیجان زده بشم. سعید خواهرمو چرخوند از جلو چسبید بهش و یکم لب گرفت ازش و همزمان کصشو میمالید بالاخره رضایت داد و ولش کرد بیاییم شام بخوریم ابجیم جلوش راه افتاد و سعید از عقب دستش همچنان زیر دامن ساناز بود و یهو یه دونه محکم با کف دست زد روی کون خواهرم که اونم یه آخی کشید ولی هیچکدوم به روی خودمون نیاوردیم یعنی چی میتونستیم بگیم.شام تموم شد و ابجیم سریع رفت بخوابه منو سعید کنار هم .منو بغل کرد و دستاشو برد زیر شرت خواهرم که تنم بود و گفت
-خوب راست کردی کونی با مالیده شدن خواهرت اونم توی شرت اون جنده
خوشم نمیومد ابجیمو جنده صدا کنه خیلی خواهرمو دوست داشتم.گفتم
-داستان چیه سعید
-هیچی میخوام بکنمش امشب – مگه میشه بیخیال سعید
-کسخل هفته پیش واسم ساک زد امشب نکرده ولش نمیکنم – چچجوری؟؟
-هیچی ازم گل خوب و عرق خوب خواست بردم واسش شب خونه دوستش بود چهارشنبه بود زودتر رفتم هنوز دوستش نیومده بود یکم لاس زدیم و بهش مشروب و گل دادم بهش تو حال خودش نبود حسابی واسم ساک زد
چهارشنبه رو راست میگفت اون شب خونه نبود خواهرم پیش دوستش موند شب.بعدم پیامهای شبهای بعد رو نشونم داد. بهم کلی پیام داده بودن انگار خواهرم فهمیده بود چه گوهی خورده و سعی کرده بود سعید رو دور کنه از خودش البته یه فیلم کوتاه هم از خواهرم گرفته بود که داشتن توی بغل هم گل می کشیدند نه سکس البته.توی پیاما خواهرم گفته بود سایز کیر سعید خوبه سعید هم میخواست دوباره ببرتش خونه اش ولی راضی نمیشد تا امشب فرصت خوبی واسش پیش اومده بود
-کونی جان امشب بهش گفتم یا باهام راه میاد جنده یا به نامزد عزیزش بهنام میگم چه جنده ای هستش تو هم حسابی ببین و کیف کن بهش میگم قرص خواب خوردی تخت خوابیدی حالا هم برو یکم ساک بزن کیرمو برای کس خواهرت آماده کن زود
من هاج واج از این حرفها و خبرا با فشار دستاش رفتم بین پاهای سعید و کیرشو کردم دهنم.همش فکر میکردم یعنی این کیر قراره چند دقیقه دیگه بره تو کس خواهرم. من دارم واسه کس ناموسم آماده اش میکنم و شق میکنمش.این فکرا بدجور حشریم کرده بود و توی شرت خواهرم کیرم نیم خیز بود و مدام آب از دولش می اومد میدونستم حالا علاوه بر کون خودم کنترل کص ناموسم هم دستم نیست. میدونستم که این موضوع تمامی نداره غلطی بود که کرده بودم و راه برگشتی نبود البته شهوتم نمیذاشت برگردم یعنی مرتب فکر میکردم با خودم ولی ته دلم لذت میبردم هرچند سخت هم بود بالاخره تحمل این چیزا تا حدی. سریع بلند شد و رفت طرف اتاق خواهرم.قبلش به ساناز گفته بود میره سراغش و اونم منتظر بود منصرفش کنه انگار طفلکی ابجیم این لات ندید بدید رو نشناخته بود هنوز. سعید درو باز گذاشت.ساناز تا اونو دید نشست روی تخت و گفت
-برو بیرون جیغ میزنماااا
-جرات داری جیغ بزن نمیخوای داداشت نامزدت همه بفهمن چقدر جنده ای که
-تورو خدا برو بیرون آقا سعید اون سری اشتباه بود
سعید نشست کنارش و بغلش کرد ابجیم سعی کرد خودشو جدا کنه ولی نتونست سعی کرد با زبون بازی و لوس کردن منصرفش کنه
-بیخیال تو رو خدا ول کننن زشته.بیخخخخیاللل.امشبو بیخیال آقا سعید بخدا راست میگم
-نمیشه جون تو تا یه ساک کوچولو نزنی و ابمو نیاری عمرا برم بیرون
بعدم بلند شد مهتابی رو روشن کرد و خواهرم رو بزور کشوند رو زمین ابجیم روی زانوهاش نشست بین پاهای سعید اه بلندی کشید ومنتظر موند لابد پذیرفت که تا حالی بهش نده دست بردار نیستش . سعید کیرشو کشید بیرون و داد دست خواهرم.داشتم میمردم از فاصله نزدیک ساکیدن ابجیمو میدیدم .کرد دهنش و آروم مشغول خوردن شد سعید هم میخواست تاپ خواهرمو از تنش در بیاره که اول نذاشت ولی با تشر و چشم غره سعید بیخیال شد
-اههه جنده داری کیرمو میخوری نمیزاری اونوقت سینه ات رو ببینم؟
سوتینشو هم باز کرد فقط دامنش پاش بود . مشغول ور رفتن با پستونای خوش فرمش شد البته پشت ساناز به من بود. ابجیم اروم میخورد معلوم بود بیزاره و دل نمیده به کار.سعید یکم با دستاش سرشو عقب جلو کرد خیلی طولش نداد بلند شد و ابجیمو بلند کرد اول ساناز نفهمید چه خبره ولی وقتی انداختش رو تخت و سعید هم روش دراز کشید فهمید قراره کصش جر بخوره شروع کرد خواهش و التماس
-نننه نننهههه تو رو خدا ولم کن نه نه زشته بزار برم نه گناه دارم ولم کن ولللم کن اقا سعییدددد ننهنهه
ولی بی فایده بود التماسها فقط حشر سعید رو بیشتر میکرد و منم داغتر.خواهر دافم با صدای سکسی و لرزون داشت التماس میکرد ولش کنه در حالی که لخت زیر یک مرد کیرکلفت بود.مگه میشد ولش کنه مغز خر که نخورده بود عمرًا دیگه میتونست همچین داف نابی رو بکنه تو عمرش.شانس بهش رو کرده بود. منم اینقدر سرم داغ شده بود که تنها چیزی که میخواستم ببینم این بود که کیرشو بکنه تو کس ابجیم دهنم از شدت شهوت خشک شده بود.شرت ابجیم رو از پاش درآورد که صدای گریه اش در اومد و ناله هاش رفت بالاتر
-اههه چقدر زر میزنی جنده آرومم. نمیخوای که داداش کونی تو بیدار کنی یا همسایه ها رو که.خیالتو راحت کنم تا نکنمت ولت نمیکنم داداشت هم بیاد توی اتاق نمیزارم از زیرم تو رو بکشه بیرون
ولی ساناز پاهاشو محکم بسته بود و به چپ و راست میچرخید و سعی میکرد با دستاش سعید رو از خودش دور کنه.سعید هم حوصله اش سر رفت و محکم چند تا زد رو رونای سفید خواهرم و یدونه اروم زد روی صورتش و گفت
اههههه جنده یا کصتو میدی یا اینقدر کتک میخوری که سیاه میشی
ابجیم فهمید راهی نداره و فقط اروم هق هق میکرد اروم دراز کشید دامنشو هم در آورد و حالا لخت مادرزاد خواهرم جلوش دراز بود تا کارشو بکنه پاهای ساناز رو تا جایی که میشد از هم باز کرد و کیرشو اروم کرد توی کصش.و مشغول عقب جلو کردن شد صدای شالاپ شلوپ گاییده شدن کص خواهرم داشت دیوونم میکرد بی اختیار داشتم سوراخ کونمو میمالیدم. حشریت و بیغیرتی و اوبم با هم اوج گرفته بود.
-شالالپ شاللاپ شلوپپپ اییی اایییی اهههه ااایییی
با دستاش جفت پاهای ساناز رو از هم باز کرده و سفت گرفته بود کیرشو محکم ولی نه تند و با سرعت یکنواخت توی کصش فرو میکرد و در می اورد
ناله های آب آور و آی گفتنهای ریز ابجیم همراه شلوپ شلاپپ فرو رفتن کیر تو کصش منو از شدت حشر از حال میبرد هرچی ناله های خواهرم بلندتر می شد و اخ گفتناش بیشتر من انگشتمو بیشتر توی کونم میکردم. هرچقدر محکمتر تلمبه میزد توی کصش و شالپ شلااپ شلوپپ بلندتر به گوشم میرسید من کیرم بلندتر میشد. پاهای خواهرم رو ول کرد و با دستاش پهلوهای ساناز رو محکم گرفت و سرعت گاییدنش رو بیشتر کرد دیگه تخت هم داشت صدا میداد و صدای قیژ قیژ تخت بخاطر گایش خواهرم منو دیوونه میکرد.یهو با یه اه بلند محکم کوبید ته کص ابجیم و نگه داشت کیرشو. تموم ابشو خالی کرد تو کصش .زیاد طول نداد کشید بیرون و بی هیچ حرفی اومد بیرون اتاق منو دید سرمو با خشونت گرفت و کیرشو مالید به لبام
-بخور کونی مزه کس خواهر جندتو بخور تمیزش کن
با لذت دهنمو باز کردم و کیرشو که هنوز پر ابکیر بود. آب کیری که بعد از خالی شدن توی عمق کس ابجیم دوباره برگشته بود روی کیرش و حالا مزه کس خواهرم رو هم می داد با لذت مشغول خوردن شدم تنم مور مور میشد از لذت خوردن کیری که توی کس ابجیم نیم ساعت حرکت میکرده و خالی شده.طعم و مزه ی کس خواهرم رو با لذت از روی کیر بکنم میخوردم حالا دیگه شده بود بکن جفتمون.خوب کیرشو تمییز کردم سعید رفت دسشویی نگاه کردم دیدم ساناز هنوز همنیجوری درازه و داره اروم هق هق میکنه هنوز پاهاش باز مونده بود من برگشتم توی رختخوابم و سعید هم اومد کنارم و خوابم برد
صبحی اتفاق خاصی نیفتاد .خواهرم با یه شلوارک معمولی و تاب نشسته بود جلوی من و سعید.سرش پایین بود نمیخواست از اتاقش بیاد بیرون تا سعید بره ولی اینقدر سعید اصرار کرد مجبوری اومد سرش همه اش پایین بود و از خجالت یک کلمه حرف نمیزد.
نوشته: آرمین بی
…قسمت قبل