بهترین سکس دوران جوانی
سلام من رعنا 27 ساله دانشجوی مدیریت هستم میخوام واستون یکی از بهترین خاطراتمو بنویسم البته اینم بگم که اولین داستان نویسیمه تو زندگیم پس اشتباهاتمو بگین لطفا
من 18 سالگی ازدواج کردم البته با خواست پدر و مادرم و هیچ علاقه ای به همسرم که از خودم 10 سال بزرگتر بود نداشتم خلاصه بعد از دو سال طلاق گرفتمو دوباره برگشتم پیش پدر و مادرم و دوباره تحصیلو از سر گرفتم داستان از جایی شروع میشه که یه روز که من به سرویس دانشگاه نرسیدم واز بد شانسی امتحانم داشتم کنار خیابون وایسادم ومنتظر تاکسی شدم که یه 206 سفید جلو پام ترمز زد ویه پسره خوش تیپو با ادب گفت خانومی بفرما برسونمت منم که عجله داشتم اول این پا اون پا کردم ولی وقتی اصرار کرد سوار شدم و گفتم اقا خیلی عجله دارم لطفا منو زود برسون دانشگاه .خداییش جوون با حالی بود و دس فرمونش هم حرف نداشت تو راه زیاد حرف نزدیم ولی چند بار دیدم که زیر چشمی نگام میکنه بهر حال وقتی رسیدیم یکی از کارت ویزیتاشو که کنار دنده بود برداشتم و گفتم تشکر جبران میکنم اونم خندید و رفت
فرداش من زنگیدم تا یه تشکر حسابی بکنمو همین جوری صمیمی شدیم و چند بار منو برد دانشگاه تو راه حرف میزدیمو میخندیدیم خلاصه دوست شدیم تا اینکه یه روز پرویز بهم گفت یه روز از دانشگاه بزن بریم اسیاب خرابه که یه جای خوش اب و هواست و یه ابشاره با حال داره منم گفتم باشه
فرداش به مامان گفتم تا عصر کلاس دارم و با پرویز رفتیم اسیاب تو راه همش میخوندیمو من میرقصیدم حسابی داغ کرده بودیم قبلا چند بار از لب منو بوسیده بود ولی اینبار هر دومون اتیشی شده بودیم و معلوم بود بوس کار ساز نیست
تا اینکه پرویز ماشینو زد کنار و گفت تا یه لب حسابی ندی جوم نمیخورم منم چرا دروغ بگم از خدام بود لبامو گذاشتم رو لبای داغش و اروم مکیدم ولی اون خیلی حشری شده بود و داشت لبامو میکند دستاشم گذاشت رو سینه هامو محکم فشار میداد 10 دقیقه همدیگه رو خوردیم دستشو برد زیپ شلوارمو باز کنه گفتم اگه حال می خوای باید صبر داشته باشی چشاش برق زد و گفت اره که می خوام عزیزم گفتم پس برون تا حالو بهت نشون بدم اونم شروع کرد به رانندگی منم که از شهوت اب کسم راه افتاده بود دستمو بردمو زیپ شلوارشو کشیدم کیرش عین فنر زد بیرون اخ که چه کیر کلفتی داشت رگاش از فشار داشت پاره میشد بعد از یه سال شما هم بهم حق بدین دلم بخواد البته اونایی که سکس داشتن میدونن محرومیت یک ساله یعنی چی خلاصه پریدم رو کیرشو و طوری می خوردمش که اهش رفته بود اسمون میگفت رعنا چه خوب میخوری انگار دارم پرواز میکنم خوبه خوبه ومن بیشتر حشری میشدم و با ولع خاصی می خوردم به زور تا ته کیرشو میکردم تو حلقم واسم مزه ی خیلی خوبی داشت اب کسم راه افتاده بود کم مونده بود ماشینو چپ کنه میگفت الان ابمو میریزما که کشیدم کنار تا یهو نریزه ابشو چون حالا حالا ها کار داشتم با اون کیر شقش
خلاصه رسیدیم و از شانس مام خیلی خلوت بود چون وسط هفته بود و فصل تحصیل. رفتیم پایین دره کنار ابشار اخ که چه منظره ای داشت چند تا جوون دختر و پسر هم دورتر از ما اومده بودن چند تا خانواده هم اونوره اب عکس مینداختند از زیر ابشار رفتیم به طرف غار کوچیکی که پشت ابشار ه و حسابی خیس شدیم وارد غار که شدیم پرویز از پشت بغلم کرد و خودشو چسبوند بهم وای که چه حالی داشت کیرش خیلی سفت شده بود دیگه نتونستم خودمو نگه دارم شلوارشو کشیدم پایین و کیرشو تو دهنم گرفتمو واسش ساک زدم صدای حال کردنش با صدای ابشار یکی شده بود و منو دیوونه میکرد بعد پرویز شلوارمو کشید پایینو سرشو برد لای پاهام منم خیلی هیجان زده شده بودم ولی بدجور میترسیدم که الان یکی میاد نمیدونستم کدوم احساسو داشته باشم ولی طوری چوچولمو مک میزد که تو اون سردی اب همه ی وجودم اتیش گرفته بود دلو زدم به دریا گفتم حالتو بکن دختر با صدای بلند میگفتم پرویز جون بخور خیلی داغم میخوام کیرتو میخوام ابتو
بعد دستمو گذاشتم رو یه سنگ بزرگ و خم شدم اول کیرشو اروم کشید رو کسم ولی من خودمو بردم عقب و فشار دادم تا همش رفت تو خیلی داغ بود گفتم بزن تند بزن چون من اینجوری دوس دارم بزن پرویز پرویزم مرتب تلمبه میزد رو کونم با کشیده محکم میزد ومن بیشتر حال میکردم صدای اه و اه هردومون با صدای اب لذت خاصی داشت من می خواستم یه ساعت همینجوری بزنه ولی اون گفت رعنا داره میاد تمومش کن گفتم نه 5 دقیقه دیگه بزن کشید بیرون و چند تا با دست محکم زد رو کیرش بعد دوباره کرد تو کسم و دوباره تلمبه زد و من ارضا شدم وطوری جیغ کشیدم که پرویزم از صدای من دیگه نتونست نگه داره کیرشو در اورد و ابشو ریخت رو سینه م همه جام از ابش سفید شده بود ولی دوس داشتم دیدن ابشو دیگه بقیه ش واسه ما خوش گذشت واسه شما حال نمیده امیدوارم خوشتون بیاد خواهشا نظراتون با انصاف باشه نه از روی لجبازی چون همش واقعیت بود
نوشته: رعنا