بهترین و بدترین دوران

چند وقت از اولین دیدارمون گذشته بود. بهش علاقه مند شدم و اونم همینطور و وجود مخالفت های خانوادش تونستیم بعد سه سال زیر یه سقف زندگیمون رو شروع کنیم. ماجرای اولین دیدارمون بر می‌گشت به تصادفی که منجر به آشناییمون شد، البته خسارت فقط در سطح مالی بود.
از همسرم بگم، خانواده ی پدریش وضعیت مالی خوبی داشتن ولی مادرش که سال ها بود از همسر اولش پدر خانمم جدا شده بود توی وضعیت خوبی نبودن. و هنوزم بعد ۱۳ سال ازدواج بعدی نداشت.
ناهید اول دیدارمون دانشجوی پزشکی بود ولی بعدش تغییر رشته داد تا اونجا شم با اصرار اطرافیان و باباش رفته بود ، یکی از دلایلشم تشکیل خانواده بود دیگه سرش ب کتاب های قطور و سخت گرم نمیشد.
بابام اون زمان ماشین فروشی داشت منم تک فرزند تو بنگاه پیشش کار میکردم. اختلاف سنی من و بابام تقریبا ۳۰ سال بود واسه همین وقتی دید میتونم بنگاه رو بچرخونم خونه نشین شد سپرده به من در واقع هرچی داشت و داد به من خرج ماهیانه اشم از دریافت اجاره ی آپارتمانی ۸ واحده ایی که داشت میومد، تو زندگی هر مشکلی داشتیم بغیر از مشکل مالی، سالی یه بار مسافرت به کیش یا دبی یا ترکیه حتما تو برنامه مون بود، دو سال بعد زندگی مشترک تصمیم گرفتیم بچه دار شیم ولی نشد یک سالی همین جور گذشت زیاد پیگیرش نبودیم ولی بعد یه سال رفتیم دکتر گفتن خانم نازاست، کسایی که همچین تجربه ایی دارن میدونن که شنیدن این حرف خیلی سخته. رفتیم شیراز میگفتن اونجا یه دکتر خیلی خوبی هست اون تشخیص دادن مشکل از منه، هر دکتر یه چیزی میگفت این شد که اومدیم آلمان کلن یه درمانگاه تخصصی تو این زمینه بود، بعد دریافت نوبت و انجام تمام معاینات و هماهنگی با یه مترجم، توی ملاقاتی که با سرپرست بخش داشتیم گفت که خانمت سرطان داره و امکان باروری واسش نیست. این حرفت خیلی سنگین بود در حدی که نتونستم سرپام وایسم، همونجا افتادم. پیش خودم گفتم کاش نمیومدم اینجا. برگشتیم ایران قرار شد نتیجه رو واسه کسی نگیم، از این ماجرا ۷ ماه گذشت پدرم تو خواب سکته کرد، و مادرم دوهفته بعدش از دنیا رفت . سال ۹۹ هم که خانمم به خاطر بیماریش فوت کرد و رفت. هر کاری کردم که بریم شیمی درمانی قبول نکرد گفت نمیخوام موقع مرگم هیچی هیچی واسم نمونده باشه لااقل مثل خودم باشم. راست می‌گفت رو موهاش خیلی حساس بود، دو روز یه با صد در صد دوش می‌گرفت خیلی به خودش میرسید. اینجام از هیکل و شمایل نمیدونم سکس مون اینا نوشتم چون خیلی برام ارزش داره و در مورد کسی که نیست بهتر چیزی نویسی البته اینو همه نمیفهمن منظورم با اون هایی بود که درک میکنن.
تا هنوز فک میکنم انگار خوابم و نمیدونم کی میخواد تموم بشه این کابوس، تو یه سال یک سوم موهام سفید شدن، همش تو یه سال اتفاق افتاد.
بعد این اتفاقات هیچ حریمی رو برام قائل ندونستم هر شب پارت و بزن و بدون مشروب دختر بازی، رابطه با زن شوهر دار هر جوری که فک کنی وقتی پول باشه هر گوهی که بخوای میتونی بخوری، البته اینم بگم پول واست همه چیز میاره یکی از این چیزا رفیقه، رفیقه پی پول نه خودت یادم یه سری یه تیم چهار نفره رفتیم تایلند شبی نبود که با سه چهارتا نخوابیده باشیم. یک سال به همین منوال گذشت بعدش نشستم فک کردم داری با کی سر لج بازی میکنی با خدا؟ تو که داری تو زندگی خودت میرینی یه خورده حساب کتاب کردم دیدم تو یه سال تقریبا هر چی پس انداز داشتم خرج کردم. آخرین باری که باتوم کردیم گفتم فلانی فلانی با دوستام بودم من هر چی داشتم دادم نوبت شماست از اون شب به بعد دیگه ندیدمشون بعیز یکی شون که نمیدونم دقیقا فازش چیه، حالا شما میخواین هر فکر بکنین هر چیزی بگین.
دیدم واقعا کسی نیست که به درد دوستی بخوره، هر چی داشتم به غیر آپارتمان بابام فروختم و اومده آلمان یه ساله با همسرم آشنا شدم و یه دختر از رابطه ی قبلیش داره و با ما زندگی میکنه.
زندگی واسه هرکی یه سختی هایی واره واسه یکی با مرگ نزدیکانشه، واسه یکی مشکلات مالیه واسه هرکی یه جوره،
امشبم رفته بودیم بیرون هوا واقعا سرد ولی خیلی قشنگ مخصوصا که واسه کریسمس همه جوره همه جوره چراغونی کردن، دقیقا یا اون شبای سخت چند سال پیش افتاده که شبی نبود که نخوام خودکشی کنم هیچی انگیزای نداشتم ولی الان انجام و حالم م خوبه.
باور کنید بعد این همه رابطه و کثافت کاری هیچ رابطه ایی زیبا تر و شیرین تر با اون کسی که دوستش داری، عاشقشی که چه بساط همسرت باشه و بعد سکس میری بغلش با خود صبح میخوابی و میدونی اون فقط وفقط واسه تویی هیچ چیز لذت بخش تر نیست.
حالا چرا اینجا اینا رو نوشتم، تو دوران بعد اون اتفاقا وقتی با زمین و زمان لج بودم هر شب میومدم اینجا سکس و رابطه با محارم و زن شوهر در و… میخوندم الان بعد این همه اتفاقات خواستم تجربه ی خودمم بگم، این لذت خیلی متفاوت با سکس از عقب با زن همسایه شوهرداری سینه سایز۸۰ و کون پنیری و کمر باریک و توی حموم که مث سگ می‌ترسی الان یکی بیاد، کون جفتتون بزارن.
قربون همه خواننده هایی که تا آخر خوندن،
امیدوارم ارزشش رو داشته باشه که وقت گذاشتین.
محمدرضا

نوشته: م ح

دکمه بازگشت به بالا