به دادم برس شیطان 68
–
منیره یه سیاستی رفت که کبری کمی ترسید که کارش خراب شه .. -حاج آقا قبل از خوندن خطبه اول زیر این ورقه رو امضا بزنین . وگرنه ما از خدمتتون مرخص میشیم . یه بار دیگه چادرشو باز کرد . -بگین من باید کجا رو امضا بزنم هر امری که داشته باشین در خدمت شمام . -خواهر کبری من از شما ضمانت می خوام که فردا بتونم خدمت برسم و بد قولی نشه .. -حاج آقا شما می خواین همسر موقت من شین . بهم اعتماد ندارین . ناراحتم می فر مایید . در اسلام اصل بر برائت است . پس حاج آقا شریف ما می تونه مجتهد شه ;/; -کاملا درسته . خودم از ایشان حمایت می کنم و خوشحال خواهم شد که در گروه ما باشند . -مطمئن باشید که مرحمت شما را فراموش نکرده در باند شما قرار خواهند گرفت . دعا می کنم که شما شخص اول کشور شوید و ایشان شخص دوم بشوند .. کبری با آرنج به پهلوی منیره زد که بیا زود تر در بریم و با این حرفا ملا رو بیشتر از این تحریک نکن . .. در هر حال ملا بهاری یه خطبه ای خوند و بعدش زنا رفتند . دست و دل بهاری دیگه به کار نمی رفت . اصلا حوصله رفتن به خونه رو نداشت . یه بهونه ای آورد که تا فردا رو خارج از خونه باشه به خودش برسه . موهای سرش سفید شده بود . زیاد کچل نشده بود ..قصد داشت موهای سرشو رنگ کنه و ریشهاشو بتراشه و یه رنگی هم به سبیلهاش بزنه و کمی هم کرم ضد چروک پوست به خودش بزنه . از اون کرم های حلزون .. می دونست تا فردا نمی تونه خیلی جوون شه ولی می شد یه کاریش کرد . جواب خونه رو چی می داد . می تونست بگه برای مناظره و مباحثه با گروهی از کفار و منافقین و تقیه زدن مجبور شده خودشو به این حالت در بیاره . هوس جوونی به سرش افتاده بود . حداقل سی سالو که جوون تر میشم . با یکی از راننده هاش که محرم اسرارش بود مشورت کرد و اونم تایید کرد و قول همکاری داد . … بهتره از اول با یه بهونه ای یه چند روزی رو با همه خدا حافظی کنی . -من این موهای رنگ کرده رو چیکار کنم . -حاج آقا ده روز از همه خدا حافظی می کنی . مثلا میگی می خوام از طریق هیئت برم مشهد و قصد ده روزه کردی که نمازت شکسته نشه .. البته خودت بیشتر از دوروز پیش این منیره خانوم نباش . چون ریشت در میاد و مشخص میشه که خیلی پیری .- روز دیگه رو چیکار کنم .-حاج آقا با هم میریم عشق و صفا -غضنفر خان رعایت کن . من کاملا کارام شرعیه . -حاج آقا یکی از اونایی که صیغه شون سر اومده رو اگه مرحمتی بفرمایید … -بلند شو بریم که خیلی کار داریم . بر نامه ریزیها انجام شد و دروغ ها هم تحویل دور و بری ها داده شد . حاجی دیگه منزل نرفت . غضنفر خان هم همین طور .مجتهد و راننده اش وارد خونه ای شدند و حاجی بهاری عبا و عمامه اش رو در جا انداخت .. روی صندلی نشست و غضنفر یک پیش بند پارچه ای بهش بست و شروع کرد به تراشیدن ریش اون .. حاجی خیلی معرکه شده بود . دلش بود پیش رنگ موهاش .. -غضنفر من این سبیلمو چیکارش کنم . اونو هم رنگ کنم ;/; بور می زنه . -حاج آقا من اگه جای شما باشم با این صورت درشتی که دارین و پشت لب و لبای کلفت سبیل خودم رو از ته می تراشیدم . تا ده روز دیگه همه چی عادی میشه . غضنفر توی دلش گفت فقط امید وارم وقتی که سبیلتو تراشیدی لبات مثل کون مرغ نشه . در هر حال از مجتهد یک بچه سوسول ساخت .. رفتند پیش یه آرایشگر و ازش خواستند که موهارو رنگ بندازه .. -برادر یه جوری رنگش کنین که انگار موهای سر خودمه یعنی کاملا طبیعی به نظر برسه . هرچی دستمزد شما بشه من ده هزار تومن بیشتر میدم . خسیس بازی رو کنار بذار جنس بنجل هم رو سرم نریز . اگه از اون گرد های مخصوص هم داری بده به من که همرام باشه فردا لازم دارم . غضنفر چی میگن بهش ;/; -تاپیک .. که به موها می چسبه . . الان تحریم شدیم جلوی این وسایل گرفته شده .ولی توی بازار سیاه پیدا می شه -برای من تحریم و این جور چیزا مفهومی نداره . حالیم نمیشه . زود باش .. -قربان من خودم دارم . قیمتش بالاست .. -مهم نیست . خلاصه از اونجا رفتند یه لباس فروشی . کت و شلواری براق و مشکی و یه پیراهن سفید و یه کراوات قرمز هم برای حاج آقا گرفتند . از داروخونه هم یه قرص مشابه وایاگرا یا همون کیر شق کن خریدند . حاجی یه بسته از اون قرص ها رو خرید که قبل از عملیات استفاده کنه البته یه دونه شو . -حاج آقا فشار خونو می بره بالاها فقط حواست باشه این قرص رو باید نیم ساعت قبل از عملیات بخوری . چون نمی دونی عملیات کی شروع میشه همون داخل خونه بخور . صبح روز بعد دو تایی شون که ماشینو عوض کرده بودند در خونه ملا شریفو زدند …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی