به دادم برس شیطان 92
–
من باید باهات احکام کار کنم تا اگه یکی اومد این طرفا پیداش شدبتونی قدرت خودت رو نشون بدی فکر نکنه گیر یکی افتاده که زیاد به مسائل دینی آشنایی نداره منیره در اینجا عشوه ای اومد و گقت ببخشید حاج آقا کبری جان به اندازه کافی در این مورد قبول زحمت می فر مایند .. شریف نزدیکش شد و گفت خواهر منیره خود کبری هم هنوز در بسیاری از مسائل و احکام باید بیاد پیش من تعلیم ببینه -اون که داره هر شب تعلیم می بینه . حالا حاج آقا زمان این تعلیم کی هست . بعد از این که نماز جماعت شبو در مسجد خوندم و قبل از رفتن به منزل . -حاج آقا شما قصد دارید که غسل جنابت بر گردن شما باشه .. -اتفاقا این از زرنگی منه که می خوام شرایطم به این صورت شه چون من همیشه عادت دارم شب بعد از مراجعت به خونه برای عبادت نیمه شبانه تطهیر میشم و این برای کبری جان امری عادی خواهد بود . شریف حس کرد نمی تونه جلوی کیرش رو بگیره .. -حاج آقا چرا این جوری به من چسبیدی . شما الان باید مبارزه با نفس و جهاد اکبر رو در پیش بگیری . به مصلحت نظام نیست که این جور آتشین باشید .. شریف داشت از حال می رفت . منیره رو بغل زد و در حالی که ایف و اوف می کرد گفت من نمی تونم نمی تونم الان غنی سازی آلت من به حداکثر رسیده .. -پس خواهر کبری چه کاره ان ;/; -آخخخخخخخخ منیره جان .. هر سانتریفوژی , سانتریفوژ نیست . الان من به مال تو نیاز دارم که منو به کار بندازه احساس می کنم که از کار افتادم .. منیره در حالی که به شریف نگاه می کرد و حال زارشو می دید گفت موتور شما الان ازموتور تمام جوانان این مملکت بیشتر کار می کنه . شما بیشتر ار دیگران می دانید که مصلحت نظام در چیست . شریف در حالی که خودشو روی بدن منیره حرکت می داد تا کیر داخل شلوارش در تماس با بدن منیره باشه گفت همین جوری بمون تا بتونم آرام شم .. -حاج اقا این چه کاریه . خواهش می کنم . آب نجس از عبایتان بیرون می زنه -نه نمیاد نمیاد .. -من میام میام .. قول میدم بیام .. -یه بهانه ای بیار که این کبری مثل اجل معلق یک دفعه سر نرسه مزاحم ما نشه اون دفعه رو هنوز یادم نرفته . اصلا این چه معنا داره که کلید خودت رو میدی دست اون . وقتی مجتهد اعلا اینجاست دیگه شما نیازی نیست که از طرف کبری تعلیم ببینی .. من برای چند سال دیگه نقشه ها دارم . می خوام رهبر این مملکت بشم .. -من به شما رای میدم حاج آقا .. در انتخابات رهبری به شما رای میدم . شریف خنده اش گرفته بود .. -رهبری که به رای دادن نیست . اون نماینده خداست که خبرگان منتخب مردم اونو تایید می کنند -اگه نماینده خداست چرا خبرگان اونو تایید می کنند -شریف در حالی که آب کیرش داخل همون شلوار در حال جهیدن بود گفت از این صحبتا دیگه نکن یه وقتی دیدی از دست منم کاری بر نیومد . شریف کارشو کرده بود . احساس سبکی می کرد . غسل جنابت به گردنش افتاده بود ولی قبل از نماز مغرب و عشا باید غسل می کرد . این یک شبو باید استثنا قائل می شد .-منیره جان برای غسل جنابت شاید یه سری به منزل شما زدم …-بفرمایید حاج آقا بالای کسسسسس .. منیره از اون فضا دور شد .. تا کبری اونو دید گفت ببینم حاج آقا که زیاد سخت نگرفت اون در مقابل کار های دینی و احکام و مسائل آموزشی خیلی حساسه .. -می دونم اینو به من نشون داد و ثابت کرد منم نشون میدم که در انتخاب خودش اشتباه نکرده کاری می کنم که برادران و خواهرانی که پاشون به دفتر باز میشه یک فرد مومن و مکتبی رو ببینن و متوجه شن که دین ما سعادت راستین رو برای جامعه بشری به ارمغان میاره ..منیره احساس خستگی شدیدی می کرد از اون طرف شریف هم می خواست بیاد تر تیب اونو بده . یه چیزی حدود دو ساعت وقت داشت . رفت و واسه خودش ساعت بیداری رو تنظیم کرد از کبری هم خواست که کاری به کارش نداشته باشه که می خواد تمام درو پنجره ها رو ببنده و بخوابه .. منیره زمانی رو از خواب بیدار شد که همزمان با صدای زنگ در خونه اش بود شریف اومده بود . سریع خودشو به حمام رسوند تا بدنش تر و تازه شه . چون اگه شریف میومد می دونست که ممکنه طوری به اون بپیچه که اجازه کاری رو بهش نده . خودشو رسوند به حمام .. -شریف که به در هال رسید چند بار گفت یالله یالله .. منیره با خودش گفت این حاجی هم عجب کس خلی شده ها . تا این جا رو قاچاقی اومده معلوم نیست از اینجا به بعدش ملاحظه کی رو می کنه . از همون داخل حموم فریاد زد -بفر مایید حاج اقا .. اگه هنوز غسل جنابت بر گردنتونه بفر مایید آب داغ , حمام داغ ومنیره داغ در انتظار شماست . بفر مایید تا تنور منیره گرمه نون خودنوتو به این تنور بچسبونین …. ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی