بی‌حد و مرز (۲)

…قسمت قبل

فصل ششم؛ تا انتهای شب

وقتی از پله‌های طبقهٔ بالا اومدم پایین دیدم ملیحه بالاخره میز رو رها کرده و به پشت روی کاناپهٔ پذیرایی دراز کشیده و از شدت گرمای بدنش پاهاش رو جلوی کولر گازی باز گذاشته و همچنان با گوشیش درگیرِ! نگاهی به شورت مشکیش کردم که کمی از روی کوسش کنار رفته بود و هر بار که پاهاش رو به آرومی تکون میداد یک لوپ کوسش تقریباً بیرون میزد! نفس عمیقی کشیدم و به حوله‌های توی دستم نگاهی کردم و در دستشویی رو باز کردم، مامان ثوری داشت دخترش رو با شلنگ توالت می‌شست تا کمی از عالم هپروت در بیاد ، ثوری پشتش به من بود و وقتی خودش رو روی بدن مریم خم میکرد کوس سفیدش از لای پاش بیرون میزد، عاشق دیدن اون صحنه بودم، کون تپل و لطیف مامان ثریا دل هر موجود نر و حتی ماده‌ای رو میلرزوند ، صدای دستش روی بدن مریم هم خیلی جذاب بود ، بدون لیف و کف داشت تمام بدن دخترش رو نوازش میکرد، مریم که معلوم بود کمی از تاثیرات گلی که کشیده بود کم شده جلوی مامانش ایستاده بود و با لبخند به چشمای من نگاه میکرد، حوله رو از دور بهش نشون دادم و اونم بیصدا برام بوسی فرستاد و منتظر شد تا مامانش بیخیالش بشه و شیر آب رو ببندم!
-مامان بسه دیگه، نمیتونم سرپا وایسم!
مریم اینو گفت و اومد سمتم و خودش رو لای حوله‌ای که براش باز کرده بودم پیچوند و بوسی از گونه‌ام کرد و با لبخند رفت بیرون، حولهٔ بعدی رو از روی شونه ام برداشتم و مثل دفعهٔ قبل باز کردم و ثوری جون هم مثل دخترش با لبخند اومد سمتم و حوله رو دور خودش بست و دستش رو دور کمر من انداخت و رفتیم بیرون.
حوله فقط از بالای سینه تا روی کونشون رو پوشش میده و وقتی خانوم های کون گندهٔ من با اون حوله‌ها توی خونه راه می رفتند، برجستگی اون حجم شهوتناک از زیر حوله‌هاشون میزد بیرون!
وقتی با ثوری جون رفتیم تو پذیرایی ملیحه با صدای بسته شدن در دستشویی موبایلش رو از جلوی صورتش پایین آورد و داد زد؛ کثافتااا تنهایی رفتین حمام!!؟ من دارم از گرما آتیش میگیرم!
-تو هم برو خوب!
ثوری اینو گفت و با خنده اشاره‌ای به مریم کرد که جلوی پنجره به بیرون خیره شده بود و گویا داشت از آفتاب نیمه جون اونجا لذت میبرد! مریم رو صدا زدم تا از حالت اسکرین سیور خارج بشه و با باز کردم دستم بهش فهموندم که باید بیاد کنارم تا ببرمش طبقهٔ بالا استراحت کنه! دستم رو دور کمر اونم انداختم و مادر و دختر رو بردم طبقهٔ بالا و یک تخت دو نفره بهشون دادم و وقتی خیالم راحت شد که اون دوتا روی تخت دراز کشیدن و چیزی لازم ندارن برگشتم طبقهٔ پایین تا بساط شام رو کم کم آماده کنم و آشپزخونه رو که ترکیده بود کمی سر و سامون بدم ، تا رسیدم پایین ملی صدام زد؛ امیییییر!
-جونم؟
-میخوام برم حمام اما واقعاً توان ندارم از جام بلند بشم!!
-شرمنده عزیزم همین الان خواهر و مادر تو بُردم حمام، دیگه کمری برام نمونده که بخوام به تو هم سرویس بدم!!
-بیشعور مگه میگم بریم حمام منو بکنی!؟
ملی این و گفت و بعد با لبخند ابرویی بالا انداخت و با لحنی معصومانه و صدایی آروم ادامه داد؛ من خودم شووووهر دارم، خیلی هم دوسش میدارم!
ملی از حرف خودش خنده‌اش گرفت و باز صدای خنده اش کل خونه رو پر کرد! رسماً دیگه کسخول شده بود خودش می‌گفت و خودشم می‌خندید! بدون توجه به ملی و عشوه های خرکیش، مشغول جمع کردن لوازم روی میز شدم که انگاری طوفان از وسط میز رد شده بود! دوباره صدای ملی از توی پذیرایی بلند شد؛ امیییییر!؟
-کیییییییر!
بیشعور آدم با خواهر زنش اینجوری صحبت می‌کنه!؟ خوب بیا پیشم دیگه ، ول کن اون آشپزخونهٔ تخمی رو، دو دقیقه اومدیم خودت رو ببینم کدبانو!
با این حرف ملی بیخیال آشپزخونه شدم و آروم به سمتش رفتم و اونم کمی کون گنده اش رو کنار کشید تا منم بتونم روی کاناپه بشینم!
-بفرمایید عزیزم
-اووو چقدر رسمی!
حوصلهٔ حرفهای ملی رو نداشتم برای همین قبل از اینکه بخواد لبهای خشک شده‌اش رو از هم باز کنه و اراجیف بهم ببافه دستی روی رون سفیدش کشیدم و سرم رو بردم نزدیک شکمش تا زیر نافش رو ببوسم, که بوی شاش مریم زد توی ببینیم!
-دیووووث به خودت شاشیدی!!؟
باز زد زیر خنده و از شدت خنده با دستش محکم روی رونش کوبید و گفت؛ نهههه به خدااااا!!!
با نفرت از کنارش بلند شدم و دوباره رفتم سمت آشپزخونه و هر چقدر ملی صدام زد تحویلش نگرفتم ، دختری به زیبایی و جذابی اون واقعاً چقدر میتونست نفرت انگیز باشه! توی چند ساعت خود واقعیش رو بهم نشون داده بود، جنده خانوم! وقتی کمرم خالی می‌شد تازه می‌تونستم به همه چیز عاقلانه نگاه کنم! حتی به یک دختر سکسی که با شورت و سوتین جلوم دراز کشیده و ازم طلب سکس می‌کنه! یخورده کارهام رو انجام دادم و یک قوطی آبجو از یخچال برداشتم و بدون نگاه کردن به ملی رفتم طبقهٔ بالا و خیلی آروم نزدیک اتاق مادر و دختر شدم که روی یک تخت با هم دراز کشیده بودن، در اتاق رو نبسته بودم و از اونجایی که تخت هم تقریباً روبروی در بود ،قبل از اینکه بخوام وارد اتاق بشم و اونها متوجه حضورم بشن من می‌تونستم مادر و دختر رو ببینم، مریم به پشت روی تخت خوابیده بود و ثوری جون که گویا تجربهٔ لز با دخترش حسابی بهش مزه کرده بود پشتش به من بود و یک پاش رو طوری روی پای دخترش گذاشته بود که نوک زانوش روی کوس مریم قرار داشت و همین کارش باعث شده بود که کون سفیدش از زیر حولهٔ حمامش مثل قرص ماه بیرون بزنه و اون کلوچهٔ لای پاش هم هرچند له شده بنظر میرسید اما کاملاً در دیدرس بود! یک دستش رو از زیر سر دخترش رد کرده بود و از بالای حولهٔ مریم داشت سینه دخترش رو نوازش میکرد و صورتش رو کنار گوش مریم گذاشته بود و خیلی ظریف و حرفه‌ای مشغول خوردن گوش و گردن دخترش بود! چه لحظه‌ای دیدنی تر از صحنهٔ عشق یک مادر به دخترش!
به چهارچوب در تکیه زدم و کمی از آب جوی خنکم رو خوردم و محو تماشای قرص ماه و کلوچهٔ مادر زنم بودم که صدای کوبیده شدن در ورودی حسم رو پاره کرد! نگاهی به پایین انداختم ، کاناپه بالاخره خالی شده بود! با اون صدای مهیب بسته شدن در معلوم بود که ملیحه حسابی از دستم ناراحت شده و احتمالاً رفته بود روی تراس تا من برم نازش رو بکشم، به کار بچه‌گونه ملی لبخندی زدم و سرم رو برگردوندم به سمت داخل اتاق که با ثوری چشم تو چشم شدم! یک دستش رو روی سینه اش گذاشته بود و با گرد کردن چشم‌هاش میخواست بهم بفهمونه که حسابی ترسیده! اما معلوم نبود از صدای در ترسیده یا از حضور من موقع لز با دخترش!
-صدای چی بووود!؟
-ملی بود عزیزم ، چیزی نیست!
-خاک بر سرش با این کارهاش!
ثوری جون که کمی از شوک در اومد سرش رو روی بالشت انداخت و نفس عمیقی کشید ، اما چند لحظه بعد با صدای استارت ماشین و بعد تیک آف اون هر دومون به سمت پنجرهٔ اتاق دویدیم و اونجا تازه فهمیدم که ملی خانوم یه خورده بیشتر از خیلی ، بهش برخورده و کلاً بیخیال خارومادرش شده و میخواد برگرده خونه‌شون!
-عه این دخترهٔ دیونه کجا داره می‌ره!
-فکر کنم از دست من عصبانی شده ، اما جای دوری نمیتونه بره، در ریموت داره!
-عه … اینکه رفت!!؟ برو امیر جان ببین این دخترهٔ دیوونه کاری دست خودش نده!
ملیحهٔ دیوث ریموت در رو از روی جاکلیدی دم در برداشته بود و قهر کرد و برگشت خونه‌شون! مریمم که با صدای ما از چورت گل مَنگولیش‌ دراومده بود وقتی داستان ملی رو فهمید، پیله کرد که ماهم برگردیم خونه! خلاصه که جنده خانوم با اون قهرش رید به برنامهٔ ما و کلی دردسر کشیدم تا ریموت یدک پیدا کردم و با کلی علافی و مصیبت و اعصابی ترک خورده مادر و دختر رو گذاشتم خونشون.
چند روز بعد از اون ماجرا رفتیم محضر و رسماً مریم و بطور غیر رسمی مادر و بقیهٔ فامیلش رو به عقد خودم درآوردم!
-امیر سه شاخه گل مریم زیاد نیست!؟
-نه عزیزم برای هرکدومتون یک شاخهٔ گل مهریه کردم ، اگه نمیخوای که بیخیال بشیم!؟
روز عقد مریم و ملی و مادرش یخورده تو لک بودن و اصلاً برام مهم نبود شرایطم رو بهشون گفتم و با ناراحتی اونها هم قبول کردن و بعد عقد قرار شد ثوری هم لوازمش رو جمع کنه و بیاد پیش من و مریم ، تو محضر بالاخره بعد از چند روز ملی رو دیدم که شال سفیدی سرش کرده بود و با مانتوی مشکی کوتاهش خیلی رسمی و بدون اینکه دست بده سلام و احوالپرسی کرد! کمی که نزدیکش شدم دم گوشش گفتم؛ چطوری شاشو! ریموت باغ رو کجا بردی!؟
عشوه ای برام اومد و بدون اینکه چیزی بگه رفت روی یکی از صندلی های محضر نشست و به حالت قهر پاش رو روی پاش انداخت و خودش رو مشغول گوشیش کرد! با لباس رسمی خیلی سکسی تر از وقتی بود که با شورت و سوتین ازم طلب کیر میکرد! من کنار ملی نشستم و مریم و ثوری هم کنار من، کمی منتظر شدیم تا کارهای اداری و ثبت محضری انجام بشه، سه شاخه گل رو قبول کرده بودند هر چند با ناراحتی اما مشکلی نداشتند و قرار بود قولنامه مریم رو با همون نرخ بنویسیم! برای همین وقتی منتظر تنظیم سند بودیم با خیالی راحت قبل از امضاء ، سویچ ماشینی رو از توی جیبم درآوردم و به مریم دادم و گفتم؛ عزیزم اینم هدیهٔ ازدواجمون به تو! مریم نگاهی به سویچ کرد و نگاهی به من و بالاخره لبخند روی لبش نقش بست، بنظرم خارجی بودن ماشین انقدر به چشمشون اومد که فراموش کردن قرار نیست سندی به نامشون بخوره!
-واای این چیه!؟
در جواب مریم با اشاره ای به شکم خودش و مادرش گفتم؛مادرای بچه‌هام نباید پیاده جایی برن! ثوری لبی دندون گرفت و با لبخند به صندلیش تکیه داد و مریمم با لبخند مشتی به پام کوبید و گفت؛ هییس بیشعور الان منشیِ میشنوه!
کارهای محضر که تمام شد دوتا خانومم رو بردم پیش ماشینشون و از خر کیف شدن و برق چشمهاشون فهمیدم که معامله تمومه! ضربه‌ای به کون نرم مادر زنم که خم شده بود تا داخل ماشین رو ببینه زدم و بهش گفتم ؛ خوش بگذره مامان جون، شب توی خونه میبینمت، مریم جون برین خونه و لوازم مامان رو جمع کنین و ببیرین خونه خودمون! هر دو مثل خری که بهش دونات دادن لبخند میزدن و به گوشهٔ موهاشون ور میرفتم!
-باشه عزیزم، تو میری دفتر!؟
-آره عزیزم برم که کلی کار دارم
شب که رسیدم خونه طبق معمول کلید انداختم و در رو باز کردم و از دیدن ثوری جون با اون لباس خواب حریر مشکیش حسابی سورپرایز شدم!
-اِواااا سلام!
ثوری با دیدن من باز شوکه شد و اول دستی به روی سینه اش که داشت لباس خوابش رو پاره می‌کرد گذاشت و با مکث کوتاهی مسیرش رو از سمت اتاق خواب به سمت من تغییر داد و چند قدم به سمتم اومد و در یک قدمی من با عشوه کمی کمرش رو به سمتم خم کرد و بوسهٔ خیلی ظریفی از گونه‌ام کرد و داد زد؛ مریم! بیا امیر جون اومده! با نوک انگشت هاش انگشتهای من رو گرفت و دستم رو کمی بالا برد و چند قدمی جلو رفتیم که مریمم با اون هیکل سکسی و لباس خواب خوشگلش از آشپزخانه بیرون اومد و با لبخند منو بغل کرد و سینه های درشتش رو به سینه ام چسبوند و همینطور که یک پاش رو از زانو به عقب خم کرده بود تو چشمام نگاهی کرد و با طنازی گفت؛
-سلام عشقم، خسته نباشی
-سلام عزیزم، مادر و دختری چه سکسی شدین!
با دستام کون جفتشون رو فشاری دادم و کمی دامن کوتاه لباس خواب های نرمشون رو بالا زدم و کون‌های سفید و لطیف مادر و دختر رو نوازش کردم و با بوسیدن لوپ جفتشون ازشون جدا شدم تا برم دستشویی ، چند لحظه بعد که کارم تموم شد و خواستم دستام رو بشورم توی آینهٔ دستشویی به خودم لبخندی زدم و دستی روی کیرم کشیدم و خودم رو برای یک شب طوفانی آماده کردم!
-مریم جان یک کارت بانکی برای خریدهای خودت و مامان ثوری گذاشتم اینجا بعد یادت باشه برداریدش
مریم با شنیدن این حرفم سریع دیس پلو رو روی میز گذاشت و اومد سمتم و دوباره بغلم کرد ، اما اینبار دوتا دستش رو دور گردنم انداخت و سینه های درشتش رو حسابی بهم فشار داد و ماچ آبداری از لبهام کرد؛ مرسیییی عشقم که انقدر به فکرم هستی!
برای تصحیح حرفش کمی سرم رو عقب کشیدم و با دو دستم زیر کون مریم رو گرفتم و کمی فشارش دادم و جوری که مادر زنم بشنوه بلند بهش گفتم؛
-به فکرم هستی نه و به فکرتوون هستم!
ثوری هم با این حرفم از توی آشپزخونه بیرون اومد و بشقاب به دست لبخندی به من و دخترش زد و گفت؛ امیر جون این به من پول نمیدهاااا ،یه کارت مخصوص به خودم بده!
با اشاره ای به کیرم که از روی شورتم نیم خیز شده بود بهش گفتم؛
-کارت مخصوص شما اینجاست ! هر وقت خواستی میتونی بر داریش!
-واااا، چه بی ادب!
مریم از حرفم پاره شد و گردن منو ول کرد و با خنده کیرم رو از روی شورتم گرفت و به ننهٔ جنده‌اش نشون داد و گفت؛ بیاااا دیگه ثوری! بیا کارتت رو بکن تو کونت!
-خیلی بدجنسین شما دوتا!
عشوهٔ پر نازی برای جفتمون کرد و به حالت قهر پشت به ما سر میز نشست و با پشت دستش موهای بلند و رهاش رو به سمت عقب پرت کرد که یعنی خیلی باهاتون قهرم! دست مریم رو گرفتم و خنده کنان به سمت مامانش رفتیم و بعد هر دومون روی ثوری خم شدیم و از پشت هر کدوم یک لوپ صورتش رو بوسیدیم و من دستی زیر سینهٔ بلوری ثوری بردم و با فشار سینه‌اش دم گوشش گفتم؛ قهر نکن خانوم خوشگله ، کارت هم بهت میدم! با این حرفم خیلی سریع لبخند روی صورتش نشست و پشت ابرویی برام نازک کرد و گفت؛ نمیخوااام اصلاً!
با چسبوندن کیرم به بازوی لخت ثوری جون گزینه‌های روی میز رو بهش خاطرنشان کردم!
-اینو چطور!؟
-کوووفت! بشینین سر میز غذا سر شد!
شام رو همراه با دست انداختن ثوری و کارت مخصوصش خوردیم و هنوز غذا از گلومون پایین نرفته بود ثوری جون چندتا از ظرف‌هارو برد پای سینک و مشغول شستنشون شد و منم چندتای دیگه رو براش بردم و از پشت بهش چسبیدم و بعد با یه بوسه از شونه‌‌اش از شامی که پخته بود تشکر کردم و کیرم رو کمی به کون نرمش چسبوندم تا برای شروع عشق بازی جون تازه‌ای بگیره!
-امشب برات یه سورپرایز دارم آقای داماد!
-ای جونم، چیکار میخوای برام بکنی خانوم خوشگله!؟
-دیگه دیگه!
با دو دستم سینه های ثوری رو از پشت گرفتم و کیرم رو بیشتر لای کونش فشار دادم و بوسهٔ داغی از گردنش کردم که مریمم با بقیه ظرف‌ها اومد پیشمون؛ بیشعور من زنتم اون مادر زنته‌هااا! مریم اینو گفت و چون دستش بند بود با بغل پاش ضربه‌ای به کونم زد و وقتی ظرف‌هارو تو سینک گذاشت از پشت بغلم کرد و طوری دستهاش رو روی دستهام سُر داد که تونست انگشتهاش رو روی انگشت‌هام بذاره و هر دو باهم چند لحظه سینه های لطیف سوری رو مالیدیم و نوازشش کردیم که ثوری جون شاکی شد و شیر آب رو بست و اسکاچ رو توی سینک پرت کرد و گفت؛ ای بابااا! اینجوری که نمیشه کار کرد! شما وروجک‌ها آدم رو حشری میکنین ، برین بذارید به کارم برسم دیگه!
مریم با این حرف مادرش با لبخند سریع دستم رو کشید و به سمت پذیرایی برد و با روشن کردن تلویزیون ، خودش رو روی کاناپهٔ جلوی تلویزیون پرت کرد و با باز کردن دستهاش ازم خواست که برم تو بغلش دراز بکشم، چند دقیقه بعد ثوری هم با یک ظرف میوه اومد پیش من و دخترش و منم با باز کردن دستها و پاهام به زبون بی زبونی ازش خواستم بیاد توی بغلم، رفتار ثوری مثل پورن استارها بود! دیوث با یک حرکت سرش بادی به موهاش داد و اونها رو به یک طرف شونه‌اش انداخت و یک قدمی میز ایستاد و بدون خم کردن زانوهاش با عشوه و ناز دیس میوه رو روی میز گذاشت، یه جوری این کار رو کرد که کون توپول و سفیدش از زیر لباس خواب مشکیش آروم آروم بیرون بزنه! انگاری شب داشت از روی خورشید سُر میخورد و می‌رفت کنار! کون تپلش ،شورت مشکی توریش رو کامل قورت داده بود و انگاری ثوری اصلأ شورت نداشت! به بند شورتش که با فشار لای کوس و کون ثوری بود حسودیم میشد! چه کووووونی داشت این میلف حشری! چند ثانیه همانطور که با دو دستش دیس رو گرفته و کمر و کونش رو در زاویهٔ نود درجه نگه داشته بود به چشمام خیره شد و بالاخره با لبخند کمرش رو صاف کرد و خیلی نرم و لطیف کنار من نشست!
-خییییلی شما سکسی هستین خانوم خوشگله!
با گفتن این جمله کمی از توی بغل مریم خودم رو جدا کردم تا بتونم ثوری رو در آغوش بگیرم و بیارمش توی بغلم! دستام رو از زیر بازوهای ثوری رد کردم و سینه‌هاش رو گرفتم و پاهام رو روی پاهاش قفل کردم تا بتونم حسابی فشارش بدم!
-آآآی! امیر خفه‌ام کردی!!!
-جووون، یه همچین دافی رو باید لهش کرد!
مریمم از فشاری که بهش میاوردم جیغش دراومد و مادر و دختر داشتن جیغ و داد میکردن که ولشون کنم!
-وحشیییی نکن!
-شما منو وحشی کردین خانوم خوشگلا! حالا میگین نکنم! میکنم خوبم میکنمتون!
کمی خندیدم و رسماً با هم کشتی گرفتیم که بالاخره ثوری تونست از دستم فرار کنه! با جیغ و خنده گفت؛
-امیر بسه دیگه وحشی! آدم با دوتا خانوم متشخص اینجوری برخورد می‌کنه!؟ آدم باش دیگه!
-دیگه برای من ادا در نیارینااا! من همینجوریش حشری هستم، اگه عشوه هم برام بیاین خر درونم بیدار میشه و اینجوری لهتون می‌کنه!
ثوری همینطوری که می‌خندید و حسابی پر انرژی شده بود از اون طرف کاناپه نزدیک مریم شد که من نتونم بگیرمش و خیلی سریع مثل یک دختر بچهٔ شیطون کنترل رو از دست مریم چنگ زد و با بالا و پایین کردن شبکه‌ها یک موزیک قری تونست پیدا کنه و بدون توجه به ما دوتا که همچنان در حال کلنجار رفتن با هم بودیم شروع کرد به رقصیدن و باد دادن موها و دامن کوتاه سکسیش! منو مریمم چند لحظه بعد دست از مبارزه و گاز زدن هم برداشتیم و به رقص مامان ثوری خیره شدیم، چه میکرد این زن! چه رقص و ادایی داشت این شاه کوس دو عالم! موقع رقصیدن وقتی دید ما داریم بهش نگاه میکنیم یه چرخ سیصد و اندی درجه‌ای زد و دامنش رو طوری بالا آورد که من و دخترش تونستیم کوس و کون توپولش رو از روی شورت توریش ببینیم! کمرش رو روبه جلو خم میکرد و همینطور که سینه های درشت و ژله‌ایش رو برای ما میلرزوند با لبخند ترانهٔ موزیک ویدئو رو هم برامون میخوند ، و باز چرخش کمر و لرزش کون ! از روی شورتم دستی روی کیر سیخ شده‌ام براش کشیدم و تو چشماش نگاه کردم و با عشق، جوووونی بهش گفتم و منم پاشدم رفتم کنارش به رقصیدن! پشتش ایستادم و طوری رفتار کردم که مثلاً من هم دارم می‌رقصم ‌و دل به دلش دادم اما اون چه میکرد! از پشت و با قر خودش رو توی بغلم جا داد و مثل یه ماهی شروع به لرزوندن و تکون دادن بدنش کرد و در یک لحظه کمرش رو طوری به جلو خم کرد که تمام موهاش رو به جلو پرت شدن و بعد دو دستش رو روی زانوهای خم شده‌اش گذاشت و کون نرمش رو به کیرم چسبوند و چند بار کون نرم و سکسیش رو روی کیرم چرخوند و بالا و پایین کرد و در انتها با کشیدن نوک انگشتاش روی رون پاهاش دوباره کمرش رو برام صاف کرد تا من بتونم دوباره سینه‌هاش رو از پشت بگیرم! ماهی گوه بخوره بتونه اینجوری خودش رو بلرزونه و تکون بده! این دیگه دست شکیرا و جنیفر رو از پشت بسته بود! مریمم مثل یه گاااو در حال تماشای رقص مامانش بود و کون گشادش رو حاضر نبود از روی مبل بلند کنه و فقط با بالا بردن دستهاش بالای سرش می‌خندید و نشسته می‌رقصید! انگاری عضو تیم پارالمپیک بود دیوث!
-پاشو بیا دیگه! کون گشاد! یکم برقص شاید اون خیک گنده‌ات آب بشه!
-نمیخوااااام! من که خیک ندارم بی ادب!
با یک قدم بزرگ خودم رو به مریم رسوندم و یک لوپ کون گنده اش رو گرفتم و با حرص گفتم؛ درسته خیک نداری اما کون گنده که داری ، پاشو بیا با مامان جون برقص، ببین چه خوشگل می‌رقصه!
-به خدا توان ندارم امیر، شما برقصین من براتون دست میزنم!
کون مریم رو رها کردم و دوباره رفتم پشت ثوری جون و با دو دستم کون نرم و لطیفش رو از زیر دامن کوتاهش گرفتم و به مریم نگاهی کردم و گفتم؛ ببین چه کونی داره مامانت! اگه توهم برقصی مال توهم اینجوری میشه!
مریم بخاطر بلند بودن صدای موزیک داد زد؛ اون بخاطر رقصیدنش نیست!!
-پس برای چیه!؟ کون زیاد داده مامانت!!؟
ثوری با این حرف من با خنده لبش رو دندون گرفت و همینطوری که من کونش رو از پشت گرفته بودم با آرنجش محکم توی پهلوم زد و با یک چرخش خودش رو از من جدا کرد و با همون لبخند داد زد؛ بخاطر ورزشِ بیشعوووور!!
اینو گفت و مثل بچه‌های نازنازی به حالت قهر دست به سینه شد و لب پایینش رو کمی روی لب بالاییش برد که مثلاً لب چیده باشه واسه من! با این حرکتش دوباره خر درونم طغیان کرد و پریدم بغلش کردم و لبش رو با لبام خوردم تا دیگه برام لب نچینه! چند لحظه بعد کمی از شدت وحشی‌گریم کم شد و لب‌های ثوری جون رو عاشقانه‌ طوری مکیدم و بدن سکسیش رو نوازش کردم و اونم تو بغلم آروم گرفت و چند قدم باهم لب تو لب به سمت کاناپه رفتیم و من نشستم و ثوری هم با گذاشتن دو زانوش اطرافم ، چشم تو چشم روی پام نشست و با هر دو دستش سرم رو گرفت و شروع به بوسیدن لبام کرد، لب‌هام رو می‌بوسید و کمی فاصله می‌گرفت و با لبخند مستانه‌اش نگاهی به چشم‌هام می‌کرد و دوباره طعم لب‌های شرابی بانو ثریا!
لب گرفتن های حرفه‌ای ثوری ، مریم رو هم تحریک کرد و اونم کمی کون گنده اش رو تکون داد و به سمت مامانش اومد و با بالا دادن دامن کوتاه مامانش شروع به بوسیدن و نوازش کون مامانش کرد که یکهویی صدای مریم بلند شد!
-مامااااان! این چیه!!؟
من فقط چشمهای ثوری رو می‌تونستم ببینم! صدای ضربهٔ دست ثوری رو شنیدم که روی دست دخترش کوبید و دوباره صدای مریم بلند شد ؛
-آآآآخ!!! جنننننده!!
کمی سرم رو عقب کشیدم و از ثوری پرسیدم؛ چی شده!؟
لبخندی بهم زد و از روی پام بلند شد و پشت به من و مریم ایستاد و کمرش رو به جلو انقدر خم کرد تا کامل کونش رو بتونیم ببینیم، با باز کردن پاهاش دستش رو از لای پاش بیرون آورد و بند شورتش رو از روی سوراخ کونش کنار زد!
-عه! از این دانگل ها!
مریم مشتی به بازوم کوبید و گفت؛ دانگل چیه خره! اون برای کیس کامپیوتره! این بات پلاگِ برای گشاد کردن کونِ!
-آره همون که تو میگی، اسمش رو فراموش کردم!
با لبخند دستی روی کون ثوری جون کشیدم و با انگشت شستم برجستگی پلاگ رو لمس کردم و کمی تو کونش تکونش دادم و برای تشکر از زحمات مادر زنم بوسه‌ای به کونش زدم و گفتم؛ مرسی عشقم ، واقعاً سورپرایز شدم امشب! با هر دو دستم کون گندهٔ ثوری رو گرفتم و به سمت خودم کشوندمش تا روی پام بشینه و وقتی سینه‌هاش رو گرفتم و شروع به مالیدنشون کردم ثوری جون لبی دندون گرفت و با بالا بردن سرش ، گردن خوشگلش از زیر موهاش بیرون زد و سرم رو لای خرمن موهای بلندش کردم و لبهام رو به گردنش رسوندم و شروع به بوسیدن و خوردنش کردم، صدای ناله‌های ریز مریم رو می‌تونستم از کنارم بشنوم با دیدن عشق بازی من و مادرش حسابی تحریک شده بود، انگشت‌های پاش رو روی لبهٔ میز گذاشته بود و با باز کردن پاهاش اونم مثل من که داشتم کوس مادرش رو میمالیدم مشغول مالیدن کوسش از کنار شورتش بود و با نگاه به ما با دست دیگه اش سینه اش رو می‌مالید و ناله میکرد! یک دستم تو کوس ثوری بود و یک دستم زیر سینه های نرمش و… مااالش و مالش! دلم نیومد مریم سکسی رو تو اون وضعیت تنها بذارم و فقط به مادرش حال بدم برای همین سینه های مادر رو رها کردم و دستم رو از پشت مریم و زیر بازوش رد کردم و با گرفتن سینهٔ بلوریش که با لباس خواب مشکیش کنتراست خیلی جذابی درست کرده بود، کمی به خودم نزدیکش کردم و دوباره گردن مادرش رو بوسیدم و با نفسی عمیق لای موهای این اسوهٔ عالم حشریت ،تمام سینه ام رو از بوی عطر موهای ثوری جون پر کردم، معلوم بود مادر و دختر قبل از اینکه من برسم خونه،حمام بودن و عطر تن و موهای خوش‌بوشون مستم میکرد، چند دقیقه به کوس مالی گذشت و شورت هر دو بانوی جنده از ترشحات کوسشون که خیس شد و ناله هاشونم بلندتر شد، ثوری رو از روی پام بلند کردم و با درآوردن شورتم کیر بازیگوشم مثل فنر بیرون زد و مثل یک شیر نعره‌ای کشید که بیاید بخورینم جندهااااا!!
بدون اینکه چیزی بگم مادر و دختر دو زانو کنار پام نشستن و با گرفتن کیرم و تخم‌هام با لبهای سرخشون شروع به لیسیدن کیرم کردن، واااای که چه لیسی میزدن مادر و دختر، وای که چه آبی راه افتاده بود روی کیرم، یه جوری خوشمزه و با صدا کیرم رو میخوردن که آدم خودشم هوس میکرد! انگاری داشتن آبنبات چوبی لیس میزدن جنده‌ها! ثوری جون طوری تمام کیرم رو می‌بلعید که کلاهک کیرم تا ته حلقش جلو می‌رفت و تنگی حلقش رو می‌تونستم با کیرم احساس کنم! مریمم لای دوتا پام نشستن بود و زبونش رو از پایین ترین حد ممکن تخم‌هام تا بالا میآورد و بعد با بینیش رو به تخم هام می‌مالید و بعد لبهاش شروع به مکیدن میکرد ، کمی خودم رو روی کاناپه پایین کشید و پاهام رو روی پشت مریم گذاشتم و به سمت خودم حلش دادم تا سرش رو پایین تر ببره و اونم همین کارو کرد! با زبونش سوراخ کونم را می‌لیسید و تلاش میکرد زبونش رو توی کونم بکنه ، مامان جنده‌اش هم در حال ساک زدن بود و هر چند دفعه یکبار سرش رو طوری بالا میآورد و با لبخند به چشم‌هام نگاه میکرد که آب دهنش از روی لبهای سکسیش به پایین سر میخورد و روی بدنم میرخت، اگه بلندشون نمی‌کردم در همون مرحلهٔ ساک آبم میومد و کارم تموم میشد و از بقیهٔ جذابیت‌های دوتا حوری بهشتیم نمی‌تونستم استفاده کنم ، برای همین پاهام رو از روی کمر مریم برداشتم و با دستم سر ثوری رو کمی از کیرم فاصله دادم و از روی کاناپه بلند شدم ؛
-پاشو خوشگله می‌خوام دانگلت رو در بیارم!
-بات پلاگ!
-آهان همون! دانگل برای کیس ، پلاگ برای کوس!
-کوون!
-جووون!!
من با ثوری صحبت میکردم و مریم بجای ثوری جواب میداد! دامن لباس خواب ثوری رو گرفتم و کل لباسش رو بالا کشیدم و با این کارم سینه های ژله‌ای و درشت مادر زنم بیرون افتاد و چندتا موج خوشگلم به سینه‌هاش افتاد که ثوری با لبخند دستی روی سینه های لختش کشید و با اشارهٔ من دو زانو روی کاناپه رفت و دستش رو روی پشتی اون گذاشت و کون خوشگلش رو به سمت من خم کرد تا بتونم پلاگش رو در بیارم! با انگشت بازهم از پشت و کنار بند شورتش لای کوس ثوری جون رو مالیدم و یه مقدار انگشتش کردم تا صداش بلند شد و دوباره ترشحات کوسش دستم رو خیس کرد و سوراخ کونش شروع به نبض زدن کرد ، با دست دیگه‌ام و با ریتم کون ثوری آروم آروم پلاگ رو بیرون کشیدم و سوراخ کونش مثل یه غنچه باز شد و با بیرون اومدن پلاگ کمی باز موند و همچنان بخاطر انگشتی که توی کوس ثوری درحال بالا و پایین شدن بود کونش هم نبض میزد ! کیر خیسم رو دوباره برای تازه شدن به سمت دهن مریم گرفتم که همچنان کنار پام روی زمین نشسته بود و اونم دستی زیر تخم‌هام گذاشت و دوباره کیرم رو لیسید تا خیسی کیرم به فرو رفتن کیرم توی کون مامانش کمک کنه! با پام به رون مریم زدم و بهش فهموندم بیاد لای پای مادرش و وقتی من دارم ثوری رو از کون میکنم اونم کوسش رو بخوره و اگه حال کردم کیرم رو از تو کون مادرش در بیارم و اون برام دوباره لیسش بزنه ، مریم واقعاً دختر فهمیده و با کمالاتی بود ، با یک ضربهٔ آروم به رون پاش کل منظورم رو فهمید و کمی کون گنده اش رو جابجا کرد تا زیر پای من و مامانش قرار بگیره، رونالدو هم با یک ضربه نمیتونست به توپ انقدر فرمان بده و اونم بفهمه و بره توی گل!
سر کیر خیسم تا به کون باز موندهٔ ثوری جون خورد خودش دستش رو از لای پاش رد کرد و کیرم رو چندبار لای کوس خیسش مالید و وقتی خیالش راحت شد که کیرم حسابی لزج شده کیرم رو به سمت کونش فرستاد تا بره اونجایی که غم نیست!
مریم با زبونش جوری تو کوس ثوری بالا و پایین میشد که ناله‌های ثوری جون بلند شد و منم آروم آروم کیرم رو وارد کونش کردم و با یک دستم سینه‌‌اش رو گرفتم و شروع به مالیدنش کردم، چند لحظه بعد ثوری در اوج بود و صدای آه و ناله های مستانه‌اش کل خونه رو برداشته بود ، برای محکم کوبیدن کیرم یک دستش رو گرفتم و به سمت عقب کشیدم و ضربه‌های کیرم رو محکم تر کردم و با عشق به لرزش کون مادرزنم نگاه میکرد، چه موجی میزد کون سفید و ژله‌ایش ! مریمم همچنان از پایین می‌لیسید و با یک دست بدن مادرش رو نوازش میکرد و با یک دست کوسش رو از لای شورتش میمالید، بعد چندتا ضربهٔ محکم تو کون ثوری کیرم رو بیرون کشیدم و دست انداختم زیر سر مریم و کیرم رو که از گرمای کون مادرش سرخ شده بود کردم تو دهنش و با چندتا ضربهٔ دیگه تو دهن مریم ارضا شدم و تا لحظهٔ آخر همینطوری کیرم رو تو دهنش نگه داشتم، چشم‌های مریم گرد شده بود و صورت خیس از عرق و آب چشم و کوس و کیر! قرمز شده بود و حس خفگی بهش دست داده بود اما اون چند ثانیه عقلم از کیرم فرمان می‌گرفت و کاری از دستم برنمیومد!
با خالی شدنم انگاری روح از بدنم رفت و سر مریم رو رها کردم و با کمر خم روی کون ثوری جون افتادم، ثوری هم مثل من وا رفته بود و سر و دستش از روی پشتی کاناپه سُر خورده بود پایین و در حالت سجده، قفل شده بود و نفس نفس میزد! مریمم تا از دست من آزاد شد و تونست اون حجم اسپرم رو پایین بده و نفسی تازه کنه با کلی آخ و اوخ از جاش بلند شد و با ضربه‌ای به کون من و گفتن چندتا بد و بیراه رفت دستشویی؛ دیوث داشتم خفه میشدم!
-جووونم، ببخش عشقم ، اما خیلی حال داد، مرسی
بوسه‌ای به کون باز ثوری جون زدم و از روی کونش بلند شدم و کمکش کردم بشینه، وقتی چشم تو چشم شدیم لبخندی به من زد و با آخرین توانی که در بدنش مونده بود دستی به موهای بهم ریخته اش کشید و بی‌حال و بی رمق با لبخند مستانه‌ای گفت؛ خیلی حال داد عشقم.

نوشته: Viki

ادامه…

دکمه بازگشت به بالا