بی حد و مرز (۳)

…قسمت قبل

فصل هفتم ؛ سپیده‌دم

بعد از یک سکس سه نفره در شب اول زندگی مشترکمون طوری خسته و هلاک بودیم که چند دقیقه همونجا دراز کشیدیم و بعد از اینکه مریم از دستشویی بیرون اومد و رفت داخل آشپزخانه ، ثوری جون هم دستی به موهای بلندش کشید و با لبخندی دلبرانه از روی کاناپه بلند شد و با بدن لختش رفت سمت دستشویی ، پدرسگ کونش از پشت مثل جنیفر بود! هر لوپ کونش با هر قدمی که برمیداشت مثل یه توپ ژله‌ای بالا و پایین می‌رفت و موج میزد و دل عشاق دربندش رو تو خودش غرق میکرد! موهای بلند و مشکی ثوری مثل دم اسب تا پایین کمرش کشیده شده بود و با ریتم لرزش کونش به چپ و راست تاب میخوردن! بعد چند دقیقه دستی به کیر نیمه جونم کشیدم و منم رفتم دستشویی، ثوری روی توالت فرنگی نشسته بود و شلنگ دستشویی رو لای پاش باز کرده بود و با اهرم کردن دست دیگه اش روی سنگ توالت داشت فشار رو از روی کونش کم میکرد! با دیدن من لبخندی زد و با گرفتن شلنگ آب به سمت من گفت؛ کونمو پاره کردی کثافت!
-دیوث نکن!
چند قدم به سمتش رفتم و اونم از ترس بیدار شدن خر درونم دوباره سر شلنگ رو به سمت کوسش گرفت و وقتی من گردنش رو گرفتم خیلی سریع به گوه خوردن افتاد!
-آی نکن توروخدا امیییییر دردم میگیره!
تجربهٔ دفعهٔ قبلم خیلی بهم حال داده بود و برای همین بدون اینکه صحبتی با مادرزن جنده‌ام بکنم کیرم رو که بین شونه و سینه اش بود رو کمی به سمت چاک سینه اش بردم و همانطور که دستم روی گردن ثوری جون بود روی سینه‌اش شروع به شاشیدن کردم ، سمبل عالم حشریت تنها مخالفتی با این کارم نداشت بلکه با رد کردن دستش از پشتم یک لوپ کونم رو گرفت و انگشت‌هاش رو لای کونم برد و با فشار دستش، منو به خودش نزدیک تر کرد تا از گرمای وجودم بیشتر لذت ببره! شاشم مثل یه رودخونه راهش رو از لای سینه و ناف ثوری باز میکرد و از روی کوسش داخل توالت می ریخت، این کارم گویا برای اونم حسابی لذت بخش بود چون وقتی گرمای شاشم رو روی بدنش احساس کرد ،طوری سرش رو بالا گرفت و با لبخند به چشم‌هام خیره شد که انگاری دوباره داشت حشرش بالا میزد! به لبهای ثریای آتیش‌پاره بوسه‌ای زدم و ازش جدا شدم ، اما اون تا آخرین لحظه انگشت‌هاش‌ رو لای کونم بالا و پایین میکرد تا شاید دوباره تحریکم کنه! لبخندی به تلاش بی نتیجهٔ اون زدم و رفتم جلوی روشویی و کمی به خودم رسیدم و زدم بیرون و بدون اینکه پیگیر مریم باشم که کجا هست و چیکار می‌کنه رفتم توی اتاق خوابم و با پوشیدن یه تیشرت و شلوارک راهی تراس توی اتاقم شدم تا بعد از یک عشق بازی مفصل کمی هوا رو آلوده کنم! سیگارم رو روشن کردم و روی صندلی نشستم پک عمیقی بهش زدم که مریم با سه تا لیوان آبمیوه وارد اتاق شد و برق اتاق رو روشن کرد!
-خاموشش کن لطفاً ،بیا اینطرف از تاریکی و سکوت شب لذت ببر
با این حرفم مریم دوباره چراغ‌هارو خاموش کرد و با سینی وارد تراس شد و روی صندلی کناری من نشست و با گذاشتن سینی روی میز کمرش رو کمی صاف کرد و سنه‌اش رو به بیرون فشار داد و با انگشت‌هاش موهای کنار صورتش رو پشت گوشش داد و با لبخند گفت؛ خوب شاه‌دوماد، شب اول ازدواجتون خوش گذشت!؟
هنوز همون لباس خواب مشکی حریرش تنش بود و یقهٔ لباسش به اندازه‌ای باز بود که بیشتر سینه اش رو میشد دید، با گفتن این جمله پاش رو روی پاش انداخت و دستش رو پشت من گذاشت و با چسبوندن سینه اش به بازوم صورتش رو طوری بهم نزدیک کرد تا بتونم ببوسمش! بوسه‌ای به کنار لب مریم زدم و دستی روی رون لختش کشیدم و گفتم؛ با شما دوتا خوشگل خانوم مگه میشه بد بگذره.
لبخندی از روی رضایت به لب داشت و با سیس قهرمان تیم ملی سکس ،یکی از سیگارهای منو از روی میز برداشت و به پشتی صندلیش تکیه زد ، مریم تا سیگارش رو روشن کرد ، ثوری با بدن لخت و خیسش از راه رسید و اونم برق رو روشن کرد و این بار هردومون باهم به ثوری گفتیم؛ برق رو خاموش کن!!
-واااا چرا تو تاریکی نشستین!!؟
اما ثوری بر خلاف دخترش توجهی به حرف ما نکرد و خیلی ریلکس رفت سراغ کمد لباس‌های مریم و حوله‌ای از اونجا برداشت و دور سینه‌هاش بست!
-مامااااان! مگه خودت حوله نداری پرووو!؟
-حوله دارم ، حال ندارم!
-خوبه اتاقت همین کناره هاااا!
اما ثوری همهٔ حرفها رو به کلیتوریسش حواله میداد و کار خودش رو میکرد! لیوان آبمیوه‌اش رو برداشت و کمی از اون خورد و سیگارش رو روشن کرد و چند دقیقه بعد وقتی سیگار و آبمیوه‌اش تموم شد برگشت داخل اتاق و روی تختخواب من و مریم دراز کشید و با کش دادن دست و پاش آه بلندی کشید؛ خییییلی خسته شدماااااا!!
-خسته نباشی! خدا قوت پهلوان!
در جواب من لبخندی زد و روی تشک کمی به سمت ما چرخید و یک دستش رو زیر سرش ستون کرد و دست دیگه اش رو روی قسمت لخت کونش که از زیر حوله‌اش بیرون زده بود گذاشت و هر چند دقیقه به حرف‌های من و مریم لبخندی میزد و با نوک انگشتاش کون سفیدش رو نوازش میکرد.
-فردا شب من براتون سورپرایز دارم!
با این حرفم مادر و دختر چشماشون برقی زد و با لبخند پرسیدن؛ چی میخوای بهمون بدی!؟
-یه کیر کلفت!
-خاک تو سرت!
مریم اینو گفت و با همون دستی که پشت سرم انداخته بود ضربه‌ای به کله‌ام زد و کام سنگینی از سیگارش گرفت و دود هنوز از دهنش خالی نشده بود دوباره پرسید؛ نه واقعاً چی میخوای بهمون بدی!
-میگم که کیر کلفت!
-به خدا اگه بخوای پای مرد دیگه ای رو تو این خونه باز کنی من یک دقیقه هم اینجا نمی‌مونم!
-خوب نمون!
-خاک تو سرت!
خیلی شاکی مریم از کنارم بلند شد و چند قدم اونطرف‌تر و تقریباً پشت به من ایستاد و سیگارش رو عصبی طور کنار لبش گذاشت و زیر لب غُر میزد!
-چی میگی برای خودت اون گوشه!؟ گفتم که سورپرایزِ بذار بیاد اگه دوست نداشتی میگم بره!
-خوبه والا! آقا برای زن تازه عروسش میخواد یه کیر کلفت دعوت کنه که بکنتش، بعد میگه چرا ناراحت میشی!!!؟
عاشق ثریا بودم، دنیا به کونش بود! بدون هیچ ری‌اکشنی برای خودش دراز کشیده بود و با لبخند داشت ما رو نگاه میکرد و با کون گنده اش ور میرفت! بدون توجه به قهر مریم رفتم داخل اتاق و پشت به ثوری روی تخت دراز کشیدم و آماده خوابیدن شدم که ثوری برگشت و از پشت بغلم کرد؛ ولش کن این دخترهٔ لوسو! بگو ببینم فردا کی رو قراره بیاری ناقلا!
-اسمش سورپرایزه دیگه! یه خورده صبر کنین میاد میبینینش!
با یک دستش کمی سینه ام رو فشار داد و یک پاش رو روی پاهای من انداخت از پشت لبهاش رو کنار گردنم گذاشت و گفت؛ آخه من تا فردا نمیتونم صبر کنم عشقم، بگو دیگه!
کمی که گذشت مریمم اومد و با عشوه ای قهر طوری کنار من دراز کشید و منم مثل مادرش از پشت بغلش کردم و اینطوری تا سپیده دم سه نفری همدیگه رو انگولک و کمی هم صحبت کردیم!
ثوری کوس داغش رو به کون من چسبونده بود و من کیرم رو لای کون مریم، ثوری با یک دست سینهٔ منو نوازش میکرد و من سینه های دخترش رو!
-وای فردا کلی خرید دارم، کی حال داره تو این گرما بره بیرون!
-خوبه ماشین دار شدین دیگه! به گرما چیکار دارین!؟
-ثوری جون علاقهٔ زیادی به مترو دارن!
مریم اینو در جواب صحبت من و مادرش گفت و با شیطنت خنده‌ای کرد که ثوری ضربه‌ای با پاش به کون دخترش کوبید و گفت؛ کوووووفت!
-داستان مترو چیه!؟
-ثوری جون کلی تو مترو خاطره داره برای همین با ماشین خیلی حال نمیکنه!
-چه خاطره‌ای داری شیطون!؟
مریم بجای مادرش با خنده جواب منو داد؛ ثوری جونِ شما هر وقت کوسش باد می‌کنه میره تو متر و خودش رو توی واگن مردا میچپونه و تا می‌تونه واگن رو آباد می‌کنه و میاد بیرون!
-جدی!؟
ثوری با کمی خجالت و البته بعد از زدن ضربه‌ای دیگه به کون دخترش گفت؛ نه بابا چرت میگه، یکی دو دفعه تو متر پسرهای جون خودشون رو بهم چسبوندن ، حالا این دیوث برام دست گرفته!
-مامااااان! فقط یکی دو دفعه!؟ ده بار که جلوی خودم به پسرها چسبیدی! امیر، این فقط می‌ره تو واگن‌های شلوغ و مختلط و از یکطرف کیر همه‌رو سیخ می‌کنه!
-نیست خودتم بدت میاد ،دیوث! بگم به شوهرت چه جنده بازی‌هایی تو متر در میاوردی!؟
مادر و دختر فکشون گرم شده بود و شروع به تعریف خاطرات جنده بازیشون کرده بودن!
-اون پسر جوونه رو یادته، دیوث راست کرده بود میخواست دامنمو بده بالا!
-واااای آره! بدبخت از سر شهوت دیگه خُل شده بود، پدسگ با یه دست سینه ثوری رو می‌مالید با دست دیگه‌اش داشت سعی میکرد تو اون شلوغی دامن عشقشو بده بالا! انقدر حشری شده بود که ولش میکردم میخواست کیرش رو لخت بکنه تو کوس این جنده خانوم!
انقدر گفتند و خندیدن که دیگه مریم کم آورد و از شدت خنده گوزید! کیر من که لای کون تپلش بود لرزه‌ای به تنش افتاد و باز دوباره فیلش یاد هندوستان کرد! سینه نرم و درشت مریم رو فشاری دادم و دم گوشش قوربون گوزش رفتم!!
-آآی ول کن تورو خدا ! به خدا جیشم ریخت! وااای امیییییر تورووو خدااااا!!
مریم می‌خندید و سعی میکرد از تو بغلم فرار کنه اما کیرم دیگه ول کنش نبود! گردن و گوشش رو میبوسیدم و سینه هاش رو میمالیدم و چند لحظه بعد ثوری جون که گویا دنبال همین گوز گمگشته میگشت تا دوباره سکس کنه دستش رو روی کش شلوارکم انداخت و کمی به پایین کشید و منم باهاش همراهی کردم و با بالا دادن کونم گذاشتم شلوارکم رو کامل از پام در بیاره! مریمم دیگه جنس خنده‌هاش از حالت خوشحالی به حالت عشوه و دلبری تغییر کرد و بوس و مالش‌های من گویا کار خودش رو کرده بود و دلبرک سکسی من آمادهٔ عشقبازی شده بود، درگیر مالش و ور رفتن با مریم بودم که دست ثوری رو روی تخم‌هام حس کردم ! ثوری پشت کون من نشسته بود و دستش رو از لای پام رد کرد و با نوازش تخمام و ضربهٔ‌ آرومی به لای پام بهم فهموند که پام رو براش باز کنم و منم عاشق روش‌های استاد سکس بودم و پام رو روی کون مریم که به بغل کنارم خوابیده بود گذاشتم و تو دلم یه لایک به مادر زن جنده‌ام نشون دادم و منتظر شدم ببینم استاد چه آسی میخواد برام رو کنه! کیر راست شده‌ام رو توی مشتش گرفت و با چند بار بالا و پایین کردن دستش روی کیرم اونو از لای پام کمی به سمت خودش برد و لبهای خیسش رو به کیرم چسبوند و از پشت شروع به خوردن کیرم کرد، خیلی دوست داشتم ثریا رو توی اون حالت ببینم اما نمیشد که بشه!
فقط می‌تونستم حسش کنم و از اینکه نمیدیدمش و نمی‌تونستم حرکت بعدیش رو حدس بزنم هیجان زده شده بودم، ثوری جون کم کاری تو کارش نبود! یجوری لبهای داغش رو روی کیرم فشار میداد که انگاری دارم تو کوس خیس و داغش می‌ذارم! کف دستش رو روی لوپ کونم گذاشت و انگشت شستش رو آروم لای کونم کشید و با چند بار بالا و پایین کردن انگشتش کمی از نوک شستش رو طوری توی کونم کرد که یکهویی عکس‌العملی نشون ندم ! استاد واقعاً کارش رو بلد بود، جوری تحریک شده بودم که تا اون موقع تجربه‌اش نکرده بودم، بعدها جایی خوندم که با این روش ترموستات مردها تحریک میشه و خیلی سریع میتونی اوج بگیری، ثوری سعی داشت تمام هنرهای دستی و تجسمیش رو برام رو کنه! وقتی خیالش راحت شد که دیگه به اوج رسیدم کیر خیس و لزجم رو چند بار لای پای دخترش کشید و با کنار زدن شورت مریم سر کیرم رو با یک انگشت داخل کوس داغ دختر جنده‌اش حال داد و با گذاشتن چندتا انگشتش روی کوس مریم گویا میخواست مطمئن بشه که کانکشنی که ایجاد کرده بدون نقصه و دل به دلدار رسیده و قرار نیست بیرون بیاد! شایدم داشت از لمس بالا و پایین شدن کیر دامادش تو کوس دخترش لذت میبرد! مادر است دیگر! دلش خوشی بچه‌اش رو میخواست! بعد از چند دقیقه کمک به اتصال ما دوتا ، ثوری جون خودش رو کمی جابجا کرد و دوباره اومد پشت من و این بار تیشرتم رو با کمک خودم سعی کرد از تنم در بیاره تا تمام بدنم در اختیارش باشه ، با درآوردن تیشرتم حس کردم اونم حوله‌اش رو از دور سینه اش باز کرد و چند لحظه بعد سینه‌های درشت و لطیفش رو با پشتم حس کردم و البته دوباره انگشت شستش رو! انگشت‌هاش رو از بالا خیلی آروم روی بدنم کشید و به سمت کونم برد و دوباره با نوازش کونم اینبار سر انگشت اشاره‌اش رو داخل کونم کرد و همینطور که من تو کوس مریم تلمبه میزدم انگشت ثوری جون هم در تلاش بود بیشتر وارد کونم بشه!
هنرهای تجسمی ثوری وقتی شروع شد که تلمبه زدنم به اوج رسید و همینطور که از پایین منو میمالید، لبهاش رو کنار گوشم گذاشت و شروع به خوردن گوش و گردنم کرد و دم گوشم می‌گفت ؛ میدونی چندبار تو متر من و زن جنده‌ات رو مالیدن!؟ میدونی چند بار کیر رفته لای کونمون!؟ وقتی میرم بین مردای کیر کلفت و خودم رو بهشون میچسبونم نوک سینه هام سفت میشن! شالم رو از روی سینه‌هام کنار میزنم تا همه بتونن چاک سینه‌هام رو ببینن! وقتی کیرشون رو لای کونم میذارن شورتم خیس میشه! دوست داری زنت رو تو مترو بمالن؟ کیرهای درشت شون رو به کوس و کون زنت فشار بدن!؟ یکیشون سینه هام رو فشار میداد و کیرشو لای کونم گذاشته بود و دم گوشم می‌گفت تو جندهٔ منی! سر کیرش رو می‌تونستم لای کونم حس کنم!
ثریا با گفتن این چیزها خودش بیشتر از من تحریک شد و با درآوردن انگشتش از توی کونم من رو به پشت روی تخت خوابوند و خیلی سریع روی سینه‌ام نشست و با کمی جابجا کردن خودش، کوسش رو گذاشت روی دهنم با حرص دوباره شروع به حرف زدن کرد؛ بخورش عشقم! بخور کوسم و کونی من! کوس جنده‌ات رو لیس بزن امیرِ من!
همینطور کوسش رو تو دهنم فشار میداد و خودش رو روی صورتم بالا و پایین میکرد و سینه های درشتش رو میمالید، چند لحظه بعد مریمم که گویا تازه فهمیده بود دیگه قرار نیست کیرم تو کوسش بره خودش رو به ما رسوند و دو دستش رو زانوهام گذاشت و شروع به خوردن آب کوسش از روی کیرم کرد، یجوری لیس میزد که انگاری داره کیم سالار یا مگنوم میخوره! جنده‌گی تو خون این خانوادهٔ معظم بود! بنظرم اجداد این خانوادهٔ توانمند توی حرمسرای ناصری و شهر نو شاغل بودن و این کارهارو سینه به سینه بهم آموزش میدادن! چه میکردن این مادر و دختر! چقدر خوب بودن این دو بانوی حشری!
تو همین فکرها بودم و داشتم از وجود این حوری‌های بهشتی لذت می‌بردم که مریم یک دستش رو از روی زانوم برداشت و با بردن انگشتاش به زیر تخمام کمی اونها رو بالا آورد و به نوبت اونها رو یکی یکی توی دهنش میکرد و به بینی و لبهاش می‌مالید و می‌رفت سراغ قُل بعدیش!
چند دقیقه همینطوری گذشت و ثوری جون گویا تا با روده‌اش زبونم رو حس نمی‌کرد ول کن ماجرا نبود! اما مریم که انگاری کیمش تموم شده بود بالاخره بیخیال لیسیدن شد و مثل یک سوار کار که قبل سواری ،اسبش رو تیمار می‌کنه خودش رو جمع و جور کرد و با اومدنش روی پاهام خودش رو به اسبش رسوند و با گرفتن سر کیرم خیلی آروم اسبش رو وارد اسطبلش کرد و با آه بلندی شروع مسابقه رو اعلام کرد! دختر از پایین می‌تازید و مادر از بالا! من با دست‌هام کون گندهٔ مادر زنم رو گرفته بودم و میمالیدم و مریمم از پشت سینه‌هاشو ، خودشم روی دهن من کمرش رو به چپ و راست می برد و ناله میکرد و موهای سرم رو با یک دست گرفته بود و به سمت کوسش فشار میداد و همچنان از کیرهایی که کرده بود و دوست داشت بکنه می‌گفت؛ آه عزیزم! جووون بخورش کوسمو عشقم، دوست دارم تو مترو یکی اینجوری جلوی بقیه کوسم رو بخوره و منم کیر یکی دیگه رو لیس بزنم! من کیییییر می‌خوام امیر! برام کیر جور کن داماد کوسکشم! کیییییر می‌خوام! جوووون بخورش، لیسم بزن!
صدای ناله های مادر و دختر هر لحظه بیشتر میشد و منم به لحظهٔ تحویل سال نزدیک‌تر! یااااا مقلب، یااا مقلب القوووولوب و اَل‌آآآآآه!! تتمهٔ آبم رو از تمام وجودم جمع کردم و تو کوس مریم خالی کردم و ثوری هم همین کار رو با دهن من انجام داد و دستش رو از روی موهای سرم برداشت و خودش رو از بغل روی تخت انداخت و مریمم روی من غش کرد ! چند لحظه بعد وقتی نفسمون کمی به حالت عادی برگشت مریم سرش رو بالا آورد و با نگاهی عاشقانه به چشمام لبهاش رو به سینه‌ام چسبوند و برای حسن ختام اون لحظه‌های جذاب بوسه‌ای مهمونم کرد و اونم مثل ثوری به طرف دیگهٔ من قِل خورد و تقریباً هر سه نفرمون تا صبح از خستگی بیهوش شدیم! بوسهٔ مریم که از سر رضایت و شاید تشکر بود ناخودآگاه آهنگ بوی عیدی رو توی سرم پلی کرد! مخصوصاً اون قسمتش که میفرماید؛ با اینا زمستونو سر میکنم! بااااااا اینااااااا …

نوشته: Viki

دکمه بازگشت به بالا