تازه فهمیدم که چه…!

اوایل که شوهرم فوت کرده بود و پسرم عرفان ۷ سالش بود چند نفری اومدن خواستگاریم اما سن پدر بزرگم رو داشتن و منو برای کلفتی میخواستن نه همسری منم یه دختر جوون بودم و دوست نداشتم کلفتی پیرمردای موفو و گند اخلاقو رو کنم واسه همین از ازدواج منصرف شدم و رفتم خونه مادرم و با اون زندگی می کردیم ده سال بعد مادرم فوت کرد و حال روحیم خیلی بهم ریخته بود یکی از دوستای سابقم بنام زهرا برای فوت مادرم اومده بود که خیلی هوامو داشت همه جا کنارم بود با اینکه خیلی وقت بود ندیده بودمش اما خیلی در تسکین و تحمل این درد کمکم کرد زهرا یکی دو سالی ازم بزرگتر بود و یه پسر ۲۴ ساله بنام آرش داشت و کم کم رفت و آمد خانوادگی ما شروع شد اما اونا چون شوهرش کارمند شرکت نفت بود توی مرکز استان زندگی میکردن که با شهر ما یک ساعتی فاصله داشت از رفت و آمد و آشنایی ما دو سالی میگذشت که عرفان دانشگاه قبول شد و با مشورت با آرش رشته مهندسی شیمی رو انتخاب کرد آرش و عرفان چون دیگه رشته هاشون با هم یکی شده بود دوستای صمیمی هم شده بودن و ارتباط خانوادگی ما بیشتر و بیشتر شده بود همه چیز از سفر خانوادگی ما شروع شد یه ویلای استخردار رفتیم که عرفان و آرش تمام وقت داشتن توی استخر شنا میکردن زهرا و شوهرش هم رفته بودن خرید منم حوصلم سر رفته بود و اومدم پایین صدای حرف زدن و خنده پسرا میومد دیدم دوتایی کنار استخر نشستن و نوشابه و کیک می خورن که یه چیزایی میگن و می خندن و با اومدن من ساکت شدن و رفتن توی آب جو سنگین بود منم گفتم زود بیاید الان ناهار رو میارن و برگشتم بالا یه نیم ساعت بعد زنگ زدم به زهرا که گفت ما تا نیم ساعت دیگه میرسیم رفتم پایین که به عرفان و آرش بگم بیان دوش بگیرن ناهار الان میرسه که شنیدم دارن حرف میزنن یکم نزدیکتر شدم و گوشامو تیز کردم شنیدم درباره یه فیلم حرف میزدن و با توجه به حرفهاشون فهمیدم که فیلم صحنه های سکسی زیادی داشته و داشتن درباره صحنه هایی که خوششون اومده بود حرف میزدن صحنه هایی که عرفان خوشش اومده بود کم بودن اما معلوم بود آرش این فیلم رو چندین بار دیده چون صحنه های زیادی رو میگفت توی صحبت هاشون فهمیدم این فیلم روی فلش آرشه که توی کیف لپ تاپ عرفانه رفتم بالا کیف لپ تاپ عرفان رو گشتم و فلش رو پیدا کردم و برش داشتم مسافرت تمام شد و برگشتیم و یه روز که عرفان دانشگاه بود فیلم رو دیدم فیلم تماما سکسی بود و با دیدن صحنه های سکسیش حرفهای آرش میومد توی ذهنم نمیدونم یه حالی داشتم غریب نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت؟ یعنی عرفان هم این فیلم رو دیده ؟ واقعا این آرش دوست خوبی برای عرفان نیست از دفعات بعد یه ناراحتی و خشم زیادی به آرش داشتم و اکثرا تا یادم به اون فیلم میفتاد بهش اخم میکردم بنده خدا ترسیده بود چند بار بهم گفت خاله سیما چیزی شده ؟ من کاری کردم ازم ناراحتید ؟ گفتم نه عزیزم گفت پس چرا اخم می کنید هر بار منو می بینید گفتم ببخشید عزیزم من خودم اینجام ذهنم توی مشکلاتم یه جای دیگست و خندیدم از اون روز صحنه های اون فیلم و حرفهای آرش یک لحظه دست از سرم برنمیداشت کامل ذهنم رو درگیر کرده بود کم کم به آرش بیشتر از قبل توجه می کردم تا تنها میشدیم باهاش شوخی های کلامی کنایه دار جنسی میکردم به خودم اومدم دیدم عاشقش شدم به هر بهانه ای دوست داشتم ببینمش و باهاش حرف بزنم خودم حس کردم که داره رفتارهام تابلو میشه و شک دیگران رو تحریک می کنم چون آرش زبان خیلی خوبی داشت و مدرک زبان با نمره بالایی داشت یه روز که تنها شدیم بهش گفتم می خوام زبان یاد بگیرم اما نمی خوام کسی بفهمه تو حاضری یادم بدی ؟ گفت بله اما چرا نباید کسی بفهمه ؟گفتم اعتماد به نفسم پایینه تا کسی یه حرف منفی بهم بزنه سست میشم می خوام به یه سطح قابل قبولی برسم بعد به همه بگم گفت کار درست رو می کنید و من حاضرم یادتون بدم گفتم پس بعدا باهات تماس می گیرم فقط هیچ کس نفهمه نه عرفان نه مامان بابات گفت چشم حتما .
قبل از اینکه بهش زنگ بزنم صد بار با خودم کلنجار رفتم که سیما از سن و سالت خجالت بکش چرا آخه ؟
تو این همه سال کاری نکردی الان با یه پسر جوون ؟
اونم آرش پسر زهرا ؟
اگر کسی بفهمه چی؟
اما تهش بهش زنگ زدم و قرار ۳ شنبه صبح که عرفان کلاس داشت و تا عصر دانشگاه بود رو باهاش گذاشتم قبل از اومدنش هم یه لباس مثله اون دختر مورد علاقش توی اون فیلم پوشیدم با دیدنم بدجوری شوکه شده بود باورش نمیشد کسی که جلوش نشسته همون خاله سیماست که تا الان دیده بود سرتاسر زمانی که داشت بهم آموزش میداد نگاهش به سینه ها و خط سینم بود منم بهش لبخند میزدم و اون جرات پیدا میکرد و نگاهشو روی سینه هام زوم میکرد هر جلسه لباس های تحریک کننده تر و رنگهای جذاب تر می پوشیدم کم کم بهش جرات دادم به جای خاله سیما بهم بگه سیما جون دستشو لمس می کردم کیک دهنش میذاشتم و کم کم صندلیمو به صندلیش نزدیک کردم و جلسه بیست و چندم بود که صندلی خودمو به صندلیش چسبوندم و خودم کیو دهنش میذاشتم و شربت بهش میدادم و اونم بهتر می تونست سینه هامو دید بزنه یه بار ازم خواست یه مکالمه رو از حفظ بگم بعد از گفتنم گفت عالیه استعدادت خوبه گفتم معلمم خوبه و بغلش کردم سرش رو توی سینه هام فشار دادم و نگهش داشتم و چند بار سرشو بوسیدم و آرش نه حرفی زد و نه واکنشی نشون داد تا اینکه خودم ولش کردم و از اون روز تعداد مکالمات حفظی رو بیشتر کرد و هر بار بعد از گفتن کلمه عالیه از طرف آرش بغلش میکردم و سرشو به سینه هام فشار میدادم و هر بار مدت زمان نگه داشتن سرش رو توی سینه هام بیشتر می کردم یه بار من آرشو رها کردم اما اون هنوز سرش توی سینه هام بود گفتم الان وقتشه سیما در گوشش گفتم دوست داری خط سینمو ببوسی ببوسش که فورا بوسید و منم براش تاپ و سوتینم رو درآوردم و سینه هامو دادم بخوره گفتم بخورشون ماله خودته هر کاری دوست داری باهاشون بکن و آرش مثله گشنه هایی که سالهاست گرسنه بودن افتاده بود به جون سینه هام گفتم روی صندلی نمیشه بریم توی اتاق رفتیم توی اتاق و خوابوندم روی تخت و افتاد به جون سینه هام گازشون میداد و مک میزد دو بار خیلی سفت گازشون گرفت که گفتم آرش دردم گرفت گفت ببخشید ببخشید گفت دوست دارم کیرمو بذارم لای پسونات دقیقا یاد صحنه توی فیلم افتادم گفتم باید روغن بزنی برو از توی آشپزخونه روغن بیار و با روغن سینه هامو چرب کرد و من سینه هامو بهم چسبونده بودم و اون کیرشو میکرد لای سینه هام میگفت چه حالی میده کیر لای پسون آبش اومد و خالی کرد روی سینه هام گفتم بهت حال داد ؟ گفت خیلی گفتم این تشکر از آموزش خوبته گفت من برم خیلی دیر شده الان عرفان میاد گفتم ای وای حواسم نبود آره برو .از دفعات بعد دیگه تاپ نپوشیدم و فقط یه سوتین می بستم که راحت بازش کنه و مشغول بشه یه ۴ یا ۵ باری اینجوری با سینه هام آبشو آوردم و بعدش هم دیر وقت بود و میرفت یه روز یه لباس توی مشکی که زیرش شورت و سوتین سفید بود پوشیدم و از همون لحظه ورودش بردمش توی اتاق و بهش گفتم تا الان من در اختیار تو بودم امروز تو در اختیار منی گفت من نوکرتم در بست گفتم گفتم پس شورتمو در بیار تا شورتمو درآورد گفت چه کوس خوشگلی گفتم واقعا ؟ گفت آره گفتم پس بخورش گفت چشم و افتاده بود به جون کوسم گفتم این چه طرز خوردنه ؟ چاکشو باز کن و داخلشو لیس بزن باورم نمیشد بعد از سالها به جای اون پیرمردای موفو یه پسر جوون خوشتیپ داشت کوسمو میخورد بهش گفتم امروز می خوام چیزایی که توی فیلم ها دیدی رو عملی کنی بلند شدم و لخاش کردم و کیرشو شروع کردم خوردن دراز نبود اما کلفت بود خوابیدم و گفتم بکنش توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن هر دو سکوت کرده بودیم و فقط کیری بود که توی کوسم میرفت و میومد و لذتی که نمیذاشت صدایی از ما دربیاد چشمامو بسته بودم و از کیر کلفتی که بعد از سالها کوسمو پر کرده بود لذت میبردم تا اینکه آبش اومد و ریخت داخل کوسم گفتم احمق نریز توش بریز روی سینه هام گفت ببخشید سیما جون دست خودم نبود خندم گرفت گفتم اشکال نداره آرش ناشی من اون روز تا قبل از اومدن عرفان چندین بار دیگه بهش کوس دادم و چندین بار ارگاسم شدم.
از اون روز یه روز درمیون آرش میومد و حال میکردیم کم کم شد هفته ای دو بار بهش میگفتم تو دیگه شوهر منی میگفت کاش میشد شوهرت باشم گفتم الان عملیش بیشتر حال داد یا فیلمشو دیدن ؟ گفت کدوم فیلم ؟ گفتم براش جا خورد گفتم دیگه از این فیلما به عرفان ندیا ؟ خوشم نیومد از کارت گفت این فیلم رو عرفان بهم داد گفتم واقعا؟ گفت با یه دختری هم بنام ندا رابطه داره و … گفتم ای داد بیداد من کجام و اونا کجان !
گفتم تو ندا رو میشناسی؟ گفت نه تا حالا ندیدمش اما انگار خواهر دوستشه گفتم کدوم دوستش ؟گفت علیرضا همون پسر حسابداره گفتم چند وقته ؟ گفت نمیدونم من زیاد دربارش نپرسیدم اونم چیزی نگفته . اون روز بدجوری خورد توی ذوقم آرش موقع رفتن بهم گفت عملیش با تو بیشتر از دیدن فیلم اون دختره بهم حال داد گفتم بایدم بیشتر بهت حال بده تو با سیما تجربه کردی بغلم کرد و از هم لب گرفتیم و رفت .
اون روز خیلی به عرفان و کارهاش فکر کردم دوست داشتم اون دختر رو ببینم چندین بار خواستم شماره دختره رو توی گوشیش پیدا کنم که گوشیش رمز داشت و نشد.

مجبور شدم دست به دامن آرش بشم که گفت شرط داره گفتم باشه قبول گفت یه شب تا صبح با هم باشیم گفتم خودت که میدونی نمیشه عرفان شبها میاد خونه من بگم کجا میرم ؟
گفت اینو خودت باید درست کنی گفتم باشه قبول تو شماره دختره رو برام گیر بیار و منو ببر ببینمش یه شب تا صبح نه دو شب تا صبح میام هر جا که تو گفتی گفت حله اما قولت یادت باشه.
گفتم من حرفام حرفه گفت منم حرفم حرفه دو روز بعد بهم زنگ زد و بردم دختره رو نشونم داد یه دختره سبزه قد کوتاه و کون گنده که مشخص بود پسر احمقم جذب اندام سکسیش شده بود گفتم چه بد سلیقست این پسر باورم نمیشه کاش حداقل دختره که آرش حرفمو قطع کرد اما خدایش چهرش خیلی قشنگه یه نفس عمیق کشیدم و بهش خیره شدم گفتم آره قشنگه مثله دختر هندیاست گفت من تحقیق کردم دختر خوبیم هست گفتم آخه گفت سیما جون بذار این دو تا ازدواج کنن برن ما آزادتر باشیم گفتم آخه گفت آقا دزد حاضر بز حاضر همدیگه هم که میخوان بگو مبارکه هر کاری میکردم نتونستم خودمو راضی کنم آرش گفت بقیش با من کاری می کنم عرفان بیاد بهت بگه و اینا هم برن سر خونه زندگیشون چند روز بعد عرفان موضوع رو بهم گفت و منم با ندا صحبت کردم و فهمیدم حق با آرش بود این دو تا واقعا همدیگه رو دوست دارن با زهرا مشورت کردم و رفتیم خواستگاری و قبول کردن و عقد کردن تا درس هر دوشون تمام بشه یه ماهی گذشت که برای کمک به زهرا می خواستم برم خونشون چون مهمانی داشتن و ازم برای پخت غذا کمک خواست عرفان خونه بود بهش گفتم و رفتم وسط راه بودم که یادم اومد ادویه خاصی که به غذام طعم خاصی میداد رو یادم رفته هر چی به عرفان زنگ زدم جواب نداد و چون چند روز پشت سر هم تعطیل بود نمی تونستم هم برم بخرم برگشتم خونه تا با خودم بیارمشون دیدم دم در کفش نداست گفتم پس که اینطور برای همین آقا جواب نمیداد سرش گرم ندا خانمه گفتم آروم برم داخل ادویه ام رو بردارم برم که نفهمن در رو آروم باز کردم و رفتم داخل ادویه رو روی اوپن آشپزخونه جا گذاشته بودم برداشتم برم که صدای ندا رو شنیدم گفت بسه تو رو خدا بسه بکن توی کوسم بکن عرفان تو رو خدا بکن توش عرفان گفت جر میدم کستو ندا میگفت جرش بده جرش بده در اتاق باز بود رفتم جلو آروم توی اتاق نگاه کردم ندا داگی شده بود و عرفان داشت توی کوسش تلمبه میزد عرفان میگفت کیر می خواستی ؟ بیا اینم کیر بیا اینم کیر بیا اینم کیر ندا میگفت جوووون جوووون بکن بکن جوووون با اینکه با اینکارشون مخالف بودم اما ازشون خوشم اومد خیلی سکس پر شوری داشتن و مشخص بود ندا دختر گرمیه و با عرفان سکس های جذابی رو تجربه میکنن منو باباش حتی اون اوایل هم چنین سکس هایی نداشتیم از ندا خوشم اومد هم خودش خیلی لذت میبرد هم عرفان بهش رغبت زیادی داره و آروم خونه رو ترک کردم توی مسیر به این فکر میکردم که زودتر عروسی این دو تا رو بگیرم چون کار نکرده ای نذاشتن پرده دختره رو هم خیلی وقته آقا عرفان زده چون این سکس ماله کسی که تازه پردشو زدن نیست.
سه ماه بعد عرفان و ندا ازدواج کردن شب عروسی در گوش ندا گفتم دیگه لازم نیست دنبال این باشید که من نباشم دیگه راحت شدید گفت مامان سیما و بغلم کرد گفت خیلی دوستتون دارم گفتم منم همینطور عزیزم عرفان رو به تو میسپارم گفت قول میدم عروس خوبی براتون باشم گفتم نیازی به قول نیست مطمئنم و چندین بار بوسیدمش . قرار شد چند ماه با من زندگی کنن تا عرفان یه کاری پیدا کنه و بتونن یه جایی بگیرن .
از همون اولش هر شب صدای سکسشون میومد نمیدونم عرفان از کجا یاد گرفته بود یه جوری ندا رو تحریک میکرد که ندا التماس میکرد که بکنه توی کوسش و بعدش صدای جووون گفتن های ندا میومد دروغ چرا ؟ به ندا حسودیم میشد کل شب صدای سکسشون نمیذاشت بخوابم صبح هم بی حوصله و عصبی بودم و آرش هم میگفت تا به قولت عمل نکنی دیگه نمیام و بهمین خاطر با ندا بد رفتاری میکردم که یه روز دیدم داره توی اتاق گریه میکنه گفت پاهام درد میکنه سرم درد میکنه استخونام میسوزه دلم براش سوخت چون هر شب سکس داشت و استراحت و تغذیه خوبی نداشت بهش فشار اومده بود براش یه معجون درست کردم و از بیرون کباب گرفتم تا جون بگیره میذاشتم صبح ها تا هر وقت دوست داره بخوابه تا بیخوابی اذیتش نکنه واقعا خیلی دختر خوبی بود ندیدم هیچ وقت از سکس هر شبش شکایت کنه حتی وقتی با هم صمیمی تر شدیم بابای عرفان مثله عرفان نبود ما هفته ای یه بار سکس داشتیم واسه همین در این مورد تجربه ای نداشتم که بهش بگم واسه همین حسابی بهش میرسیدم تا ضعیف نشه و بتونه جوابگوی عرفانم باشه از اون طرفم آرش تهدید میکرد که اگه به قولت عمل نکنی حالتو میگیرما ؟ اون روی منو تا حالا ندیدی نذار مجبور بشم کاری کنم که دوست ندارم راست میگفت خیلی وقت بود منتظر نگهش داشته بودم خودمم خیلی دلم سکس می خواست این ندا هر شب کوس میداد و من در حسرت یه شب سکس بودم تازه با اون آرش یابو که هیچی حالیش نبود دوست داشتم آرش مثله عرفان یه کاری میکرد منم التماسش کنم و اونم توی کوسم تلمبه میزد و منم از خوشی و لذت جووون جووون کنم
گفتم بذار به قولم عمل کنم تا شر این آرش رو از سر خودم باز کنم اما بهانه ای براش پیدا نمی کردم که بتونم شب نیام خونه تا به ذهنم رسید بگم نذر دارم دو شب توی خانه سالمندان کار کنم تا بچه اول عرفان پسر بشه ندا ناراحت بود گفت یعنی اگر دختر بشه شما ناراضی هستی ؟ گفتم نه در اصل منظورم صحیح و سالم بودن بچه است اما اگر پسرم باشه چه بهتر دخترم باشه چه بهتر تر و خندیدم و بغلش کردم و گفتم بچه شما هرچی باشه من دوستش دارم خیلی هم دوستش دارم در آینده خواهی دید.
قرار شد آرش فرصتش که پیش اومد بهم بگه چون باید خونه اونا میرفتم آرش جمعه پیام داد گفت فرداشب راس ۸ شب خونمون باش گفتم باشه به عرفان و ندا گفتم از خانه سالمندان تماس گرفتن و باید فردا شب برم کارهامو کردم و حمام رفتم و یه شورت و سوتین توری زیر لباسام پوشیدم و راهی خونه آرش شدم وقتی رسیدم رفتم داخل و آرش بغلم کرد و بوسیدم و لباسامو دراورد گفتم یواش چته ؟ گفت میدونی چند وقته از قولت میگذره ؟ امشب کاری میکنم دیگه هیچ وقت با من بدقولی نکنی گفتم امشب ماله خودتم هر کاری دوست داری بکن نشست روی مبل و منم نشستم روی پاش سوتینم رو داد بالا گفت بذار دهنم این پسونارو و گازشون میداد حتی شعورش نمیرسید حتی کوسمو بماله تا منم تحریک بشم گفت برم روغن بیارم بریم توی اتاق کیرمو بندازم لای پسونات گفتم باشه روغن رو برداشت و رفتیم توی اتاق گفت لختم کن و کیرمو بخور و شروع کردم خوردن کیرش که یهو علیرضا داداش ندا اومد داخل اتاق و اونم لخت بود گفتم آرش خیلی پستی این چه کاریه ؟ گفت تاوان بد قولیته امشب قراره جر بخوری دو تایی بغلم کردن و انداختنم روی تخت آرش روی شکمم نشست و سینه هامو روغن زد و منم براش سینه هامو بهم فشار میدادم و کیرشو توی سینه هام فرو میکرد و علیرضا هم کوسمو خیلی حرفه ای میخورد و انگشت میکرد لذتی از خوردن و انگشت کردنش میبردم که تا حالا هیچ وقت تجربش نکرده بودم کیرشو به سوراخ کوسم میمالید و میگفت کیر می خوای ؟ کیر می خوای؟ التماسش می کردم بکنه توی کوسم میگفت هر وقت آب آرش اومد میکنم توی کوست سینه هامو تند تند به کیر آرش میمالیدم و آبش اومد گفت باید بخوریش و خوردمش و گفت مک بزن یه قطرشم هدر نره دو تا مک زدم گفت بسه نکنی سرشو و بلند شد رفت هر چی التماس علیرضا میکردم کیرشو توی کوسم نمیکرد خودمم که می خواستم با دست کوسمو بمالم و انگشتمو توش کنن نمیذاشت و دستمو میگرفت بهم گفت بیا کیرمو بخور منم با ولع شروع کردم خوردن کیرش میگفت تخمام بخور تخماشم میکردم توی دهنم میگفت اگر سوراخ کونمم بخوری میکنمت سوراخ کونشم خوردم موهامو گرفت بردم توی هال و روی دسته مبل خم شدم و کیرشو کرد توی کوسم و گفت خوبه ؟ گفتم بکن بکن چند تا تلمبه زد گفت اینجا حال نمیده رفتیم توی آشپزخونه و روی میزناهارخوری خم شدم و کیرشو کرد توی کوسم چند تا تلمبه زد که ارگاسم شدم و پام خالی کرد و بغلم کرد بردم توی اتاق و گفت داگی شو و داگی شدم و شروع کرد تلمبه زدن هر چند تا تلمبه پشت سر هم یکی محکم میزد و کیرشو تا ته توی کوسم فرو میکرد و نگه میداشت و میگفت حال میده ؟ میگفتم آره میگفت پس لذتشو ببر و تلمبه میزد نمیدونم چیکار کرده بود هر چی تلمبه میزد آبش نمیومد کیرشو کشید بیرون و روی کمر خوابوندم و پامو باز کرد و کیرشو کرد توی کوسم و خوابید روم و تلمبه میزد بهم میگفت توی چشام نگاه کن گفتم نمی تونم چشمامو باز نگه دارم گفت پس بهت حال میده ؟گفتم خیلی گفت جووون چه حالی میده مادر دامادتون رو بکنی گفتم خیلی حال میده ؟ گفت درجه یکه و کیرشو تا ته میکرد و محکم فشار میداد و میگفت درجه یکه درجه یکه درجه یکه و آبش اومد و ریخت توی کوسم دستامو دورش حلقه کردم و گفتم خیلی حال داد و ازش لب گرفتم گفت پس بازم میدی بکنم؟ گفتم هر چقدر که بخوای و این بار اون ازم لب گرفت گفت نباید میریختم توی کوست ؟ گفتم تو هر جا بریزی من دوست دارم گفت میذاری توی کونتم بریزم گفتم هر وقت که بخوای نمیدونم آرش کدوم گوری بود و من و علیرضا داشتیم با هم حرف می زدیم بهش گفتم چرا پای آرشو کشیدی به این ماجرا ؟
گفت چون باور نمی کردم راست بگه که تو رو میکنه گفتم یه جوری دست به سرش میکنی که از این به بعد فقط خودم و خودت سکس کنیم ؟ گفت آره باشه درستش میکنم اون شب علیرضا یه دعوای الکی راه انداخت و رفت و آرشم یه بار دیگه کیرشو لای سینه هام فرو کرد و آبش اومد و گفت بخورمش و دوتایی تا صبح خوابیدیم و صبح کلی با آرش دعوا کردم بخاطر اینکه الان علیرضا فهمیده و خیانتی که آرش به اعتمادم کرده و گفتم دیگه نمی خوام ادامه بدم و همین جا باید تمام بشه و گفت تو قول دادی دو شب گفتم تو نامردی کردی آبرومو پیش داداش عروسم بردی و بعد از کلی دعوا از خونشون اومدم بیرون .
به علیرضا پیام دادم گفتم میشه امشب ؟
گفت کجا ؟
گفتم خونه خودم از همه جا امن تره فقط یه کاری کن عرفان و ندا بیان خونه شما و تو بیا خونه ما گفت منم خیلی بهم حال داد باشه درستش میکنم.وقتی رفتم خونه عرفان رفته بود سر کار و ندا هم خواب بود و منم دوش گرفتم و خوابیدم وقتی بیدار شدم دیدم ندا داره جلوی آینه آرایش میکنه گفتم جایی می خوای بری ؟
گفت مامانم شام دعوتمون کرده امشب میریم اونجا گفتم خوش بگذره عزیزم سلام مامانت هم برسون تا ندا رفت به علیرضا پیام دادم و گفتم زود بیا من نمیتونم منتظر بمونم گفت جووونم میام جرش میدم اون کوستو گفتم دوست دارم با سر بری توش گفت پس دارم میام وقتی اومد بدجوری شهوتم بالا بود اونم سینه هامو می خورد و با دستش کوسمو میمالید شلوارشو درآوردم و شورتشم کشیدم پایین و روی اوپن خم شدم و گفتم بکن بکن بکن توش و علیرضا کیرشو کرده بود توی کوسم و تلمبه میزد میگفتم چه حالی میده علی علی علی علی علی گفت چته؟ گفتم خیلی حال میده تندتر بکن و علیرضا موهامو توی دستاش گرفته بود و می کشید و با همه توانش توی کوسم تلمبه میزد انقدر زد تا ارگاسم شدم و اون هنوز آبش نیومده بود گفتم بریم توی اتاق بردمش توی اتاق عرفان و ندا و روی تختشون نشستم و علیرضا ایستاده بود و کیرشو کرده بود توی دهنم و منم براش میخوردم گفتم داگی می کنیم ؟
گفت باشه داگی شدم و علیرضا داشت توی کوسم تلمبه میزد دقیقا شبیه اون روزی که ادویه ها رو جا گذاشته بودم و عرفان داشت توی کوس ندا تلمبه میزد خیلی حال میداد حق داشت ندا هر شب میداد و هیچ وقت شکایتی نمی کرد با اینکه گاهی کم میاورد و اون شب آماده سکس نبود اما بازم صدای التماس و بکن بکنش میومد اما از یه جایی به بعد منم با معجون هام کمکش کردم کشش بیشتری داشته باشه علیرضا تلمبه میزد تخت میلرزید خیلی از کردنش خوشم میومد مهمترین مزیتش این بود که نمیدونم چیکار کرده بود که آبش به این زودیا نمی اومد و تلمبه هاشم محکم میزد و کیرش تا ته توی کوسم فرو می کرد خیلی حرفه ای بود عالی می تونست یه زن رو تحریک کنه و کاری کنه که هر خواسته ای داشته باشه انجام بشه آبش اومد و ریخت توی کوسم گفت بخواب روی تخت پاهاتو بده عقب و روی شکم خوابوندم و خودشم خوابید روم و در گوشم گفت خیلی خیلی کوستو دوست دارم از کردنش سیر نمیشم گفتم منم از دادنش به تو سیر نمیشم گفت انقدر میکنمش تا سیر بشی گفتم نامردی اگه زیر حرفت بزنی و خندید و بوسیدم گفتم پاشو اون وری بشم بخواب روم بلند شد و روی کمر خوابیدم و خوابید روم پاهامو جفت کردم و گفتم کیرتو بذار لای پام یه جوری که به کوسم بماله گفت خیلی دوست دارم زن جذابی هستی گفتم تو مرد جذابی هستی و منو سر ذوق آوردی دوست دارم تا ابد بخوابی روم و کیرت لای پام باشه گفتم چیکار میکنی آبت انقدر دیر میاد ؟ گفت نمیدونم یه چند سالی هست که هر بار داره دیرتر میاد گفتم خیلی خوبه گفت دوست داری دیرتر بیاد؟ گفتم دوست دارم هیچ وقت نیاد گفت جووووون تو سیما شهوتی منی گفت میدونی پسر نامردت کجا پرده خواهرمو زد ؟
گفتم نه ! مگه تو میدونی ؟ سکوت کرد گفتم قبل از عقد بود مگه نه ؟ گفت پس میدونی ؟گفتم نه حدس میزنم بازم سکوت کرد گفتم حالا هر جا که زده ماله خودش بوده زده الانم که ماله همن چه اهمیتی داره کی و کجا ؟ سکوت کرده بود و هیچی نمیگفت گفتم مهم الانه که خوشبخت و شادن از هم لذت میبرن در ضمن خواهر تو هم شهوتش به اندازه تو شایدم بیشتر باشه الان تو چرا اینجایی؟ جز برای کردن کوس منه ؟ شهوت مرد و زن نداره نیاز همه است یه ضرب المثل هست میگه سقف تیر میخواد زنم کیر میخواد خواهرت هر کاری کرده درست بوده به خوب پسری اعتماد کرده آدم شناس خوبیه چون عرفان اهل نامردی و سو استفاده نبوده و نیست و نخواهد بود گفت ندیده بودم یه مادر شوهری از عروسش اینطوری دفاع کنه گفتم چون حقشه باورت میشه من بعد این همه سال تازه اولین بار بود تو طعم و لذت واقعی سکس رو بهم چشوندی ؟
بابای عرفان هم یکی بود مثله آرش یه گاو به تمام معنا .
گفت منم از عرفان یاد گرفتم گفتم چیو؟ اولش سکوت کرد بعدش گفتم کردنو ؟ خندید گفتم هر شب صدای سکس شون کل خونه رو برمیداشت منم به ناچار می شنیدم گفت خونه ما هم که چند بار اومدن صدای سکسشون میاد منم یه چند باری باز سکوت کرد گفتم رفتی دیدی ؟ سکوت کرد گفتم واسه همین مثله عرفان ؟
گفت اوهوم گفتم خوبه ببین بیا روی من انجام بده من دوست دارم گفت تو زن بی نظیری هستی سینه هامو میخورد و ازم لب میگرفت گفت دوست دارم هر شب بکنمت مثله عرفان و ندا گفتم منم همینطور گفت جووووون که همه جوره پایه ای گفتم از الان تو هر ساعتم بکنی من میدم بهت کیرش راست شده بود گفت بدجوری بی تابی میکنه گفتم من آرومش میکنم پاشو بخواب جای من و خوابید و منم نشستم روشو کیرشو کردم توی کوسم و براش بالا پایین میکردم و با هم حرف می زدیم و وقتی من خسته میشدم اون تلمبه میزد و جوووون جووون میکرد میگفت من ازت سیر نمیشم گفتم بکن تا سیر بشی بکن بکن گفتم چند بار کوس دادن ندا به عرفان رو دیدی ؟گفت ۴ یا ۵ بار گفتم خواهرت خیلی توان بالایی داره هر شب میده تعطیلی نداره گفت تقصیر عرفانه گفتم مرد بکن خواهان زیاد داره مثله خودت گفت پس عرفان ندا رو بکنه منم سیما رو می کنم گفتم تقسیمش عادلانست حق به حقدار رسید گفت با آرش چیکار کردی ؟ گفتم بلایی سرش آوردم که دیگه سمت من نیاد گفت چطور شد به این آرش کونی پا دادی؟ گفتم مگه تو گفتی که عرفان کجا و چطور پرده ندا رو زده ؟
گفت توی خونه خودمون پردشو زد گفتم تو از کجا میدونی ؟
سکوت کرد صورتشو گرفتم گفتم از الان بین ما هیچ ناگفته ای نیست بگو من که نمیرم جار بزنم بعدشم الان که ندا زن عرفانه دیگه مشکلی نیست بازم سکوت کرد گفتم نمی خوای بگی پاشو برو بلند شدم گفت باشه میگم میگم گفتم نه پاشو برو پاشو.

نوشته: سیما

دکمه بازگشت به بالا