سکس پشت پرچین چوبی
اون روز صبح با عجله ساعت چهار صبح از خواب پا شدیم تا قبل از شلوغی جاده چالوس بتونیم حرکت کنیم. جاده چالوس مثل همیشه زیبا و سرسبز و مسحور کننده بود. نگار عاشق طبیعت و محیط زیست بود. بخصوص عاشق قدم زدن تو جنگل های پر درخت بود و چند باری که در دوران دوستی و یه بار در دوره عقد با هم شمال اومده بودیم رفتن به جنگل و چند ساعت قدم زدن تو جنگل جز برنامه های ثابتش بود. اما این بار اولین باری بود که به عنوان زن و شوهر داشتیم می رفتیم شمال. نگار خودش ویلا رزرو کرده بود و بر خلاف همه که ویلا کنار آب دوست دارند نگار یه ویلا جنگلی پیدا کرده بود تو روستاهای اطراف تنکابن. یه سفر رویایی بود.
حدود ساعت دو رسیدیم ویلا. ناهار رو تو راه خورده بودیم. ویلا مسیر سختی داشت و راستش ترجیح میدادم یه ویلا کنار آب تو رامسر یا نوشهر داشتیم. ویلا ته یه کوچه بود. آخرین خونه و بعد از اون دیگه جنگل بود. در واقع ویلایی در کار نبود. یه خونه قدیمی با یه حیاط کوچیک جلو، ولی یه حیاط پشتی درندشت داشت پر از درختهای میوه و سرسبز و زنده. یک فضای رمانتیک و نوستالژیک.
از تو ماشین مدام با نگار شوخی میکردم که رسیدیم ویلا میکنمت، نگار تو ماشین گفت “تو باغ پشت ویلا من تو عکسها دیدم یه آلاچیق کوچولو هست خیلی قشنگ و دنجه، همونجا بکنیم. من دوست دارم تو فضای باز کس بدم.” واقعا فضای بینظیری بود. الاچیق در کنج باغ قرار گرفته بود. یک پرچین چوبی باغ رو از جنگل کنارش و خونه یا ویلای پشتی جدا میکرد.
تو آلاچیق نشستیم و خستگی در کردیم. به نگار گفتم:“راست گفتی نگار، خیلی جای دنج و قشنگیه. این آلاچیق هم باب اینه که بکنمت. خودشون هم روی نیمکت پتو پهن کردن که ملت راحت باشن.” نگار هم گفت:“من که همیشه لنگام بازه، تویی که از سکس تو طبیعت می ترسی.”
ناگهان با شنیدن صدایی میخکوب شدیم. صدای یک زن بود که گفت:” ببخشید من نمیخوام خلوتتون رو به هم بزنم. اتفاقی حرفاتون رو شنیدم.” چند لحظه گیج و منگ دنبال منشا صدا گشتم تا متوجه شدم صدای از پشت پرچین چوبی از ویلای پشتی میاد. من و نگار داشتیم از خجالت آب میشدیم. نگار با تته پته گفت:“ببخشید” اما اون گفت:“نه نه نه شما ببخشید من رو این نیمکت دراز کشیدم و از طبیعت لذت میبردم. راسش این آلاچیقا جون میدن برای همون کاری که آقا گفتن. خجالت نکشین. ما سه روزه اینجاییم و امروز دیگه داریم میریم سمت گرگان. تو این سه روز ما هم سه بار همینجا همون کاری رو کردیم که شما میخواین بکنین. خیلی باحاله و متفاوته” و بعد اضافه کرد:“اتفاقا من هم همیشه لنگام بازه مث شما” و سه نفری زدیم زیر خنده که ناگهان صدای مردی هم شنیده شد که مثل اینکه همون لحظه اومد. مرد پرسید:“عزیزم با کی حرف میزنی؟” زن گفت:“یه زوج دیگه اون ور پرچین هستن. بنده های خدا نمیدونستن من اینور رو نیمکت دراز کشیدم. میخواستن برنامه داشته باشن که من گفتم بزارین من برم بعد شروع کنید. بهشون گفتم ما هم سه بار اینجا کردیم.”
صداش خش خاصی داشت، شبیه صدای شهره که هوس انگیز می نمود، خصوصا وقتی خیلی راحت از کلمه “کردن” استفاده کرد کیرم شق شد. بعد ناگهان اضافه کرد:“انقدر شما از این حرفا زدین که ما رو هم به هوس انداختین، خانم شما لنگات رو اینجا باز کن، من هم میرم تو ویلا لنگام رو باز میکنم.” نگار گفت:“نه شما راحت باشین، ما میریم تو ویلا، حالا من وقت داریم بعدا میایم اینجا” اما خانمه ناگهان به نگار گفت: ” بابا همینجا بیاین کارمون رو انجام بدیم. ما داریم میریم گرگان. این پرچینها هم آنقدر بلندن که قیافه همدیگه رو نمی بینیم.” نگار که ظاهرا از این پیشنهاد بدش نیومده بود گفت” آخه ممکنه من یه کم سر و صدا داشته باشم.” اما اون اضافه کرد:“اوه پس منو ندیدی. همه همسایه ها میفهمن دارم میدم.” و بعد فقط اسمهای همدیگرو پرسیدیم، امید و نگار، فرزاد و الناز.
صدای لب گرفتن اونها پشت پرچین ما رو هم تحریک کرد و ما هم لب گرفتیم. دقایقی بعد الناز با لحنی شهوت آلود من رو خطاب قرار داد و گفت:” امید! فرزاد شروع کرد کس منو خوردن، نمیخوای کس نگار رو بخوری؟” گفتم:” چرا، حتما” با این وجود جرات لخت شدن کامل رو نداشتیم و نگار فقط شلوار و شورتش رو پایین کشید و من مشغول خوردن شدم. بعد از چند دقیقه صدای آه آه الناز و تق تق چوب نیمکت خبر میداد که اونا شروع کردند. الناز این رو با صدای بلند اعلام کرد:“نگار دارم کس میدم. کسم داره جر میخوره.” نگار هم سریع اشاره کرد که بکنمش، در حالیکه روش معمول ما این بود که من اینقدر میخوردم کسش رو تا ارضا بشه، بعد میکردم. اما نگار ظاهرا خیلی تحریک شده بود. کیر شقم وقتی توی کس نگار رفت اون هم به تقلید از الناز آه بلندی کشید و گفت:” الناز جونم کیر امید داره پارم میکنه.”
چند ثانیه بعد الناز با صدای آرومتری گفت:“بچه ها میدونین الان فرزاد داره چی کار میکنه؟” و بعد خودش جواب خودش رو داد و فریاد زد:” داره کونمو میلیسه. آخه میخوام به افتخار شما بهش کون بدم. نگار تو کون میدی به امید؟” نگار هم نامردی نکرد و جواب داد:” الناز جون بخاطر تو همه چیز میدم.” و بعد خطاب به من گفت:” یالاه، قشنگ کونمو لیس بزن.” در طول چهار سال دوران دوستیمون فقط سه بار نگار رو از کون کرده بودم و بعد از عقد اصلا. با شدت و حدت شروع به لیسیدن کون سفید نگار کردم. چند لحظه بعد صدای ناله الناز بلند شد:” آآآآه، کونم پاره شد. آییییی” نگار هم خم شد و کیرم رو به زحمت تو کونش جا کردم. برای لحظه ای متوجه ناخنهای لاک زده الناز شدم که از لابلای سوراخهای پرچین رد شده بود. همونجوری که کیرم در کون نگار بود دستهام رو دستهای الناز گذاشتم و تلاش کردم از سوراخهای پرچین صورتش رو ببینم. فقط بخش کوچکی از صورتش شامل چشمهاش دیده میشد. خیلی آرام و زیر لب نجوا کرد:” کونم گشاد شده و داره حال میده الانه که ارضا شم.” صدای آه آهش بلند شد و هر سه مون رو تحریک کرد و نگار هم آه آه میکرد، همینطور که از لابلای سوراخها به هم نگاه میکردیم و انگشتای دستم رو ناخنهای دستش بود متوجه لرزش دستش شدم. حس کردن لرزش دستهاش باعث شد آنی آبم بیاد. لرزشهای بدن نگار هم خبر از ارضای نگار میداد که تقریبا همزمان با من بود.
خیلی دلم میخواست شماره شون رو میگرفتم یا حداقل صورتش رو میدیدم. نفهمیدم زشت بود یا زیبا، چاق بود یا لاغر، جوون بود یا جا افتاده. هیچ چیزی نفهمیدم. یه ساعت بعد اونا تو جاده بودند و من و نگار غرق خواب ظهرگاهی بعد از یک سکس خاطره انگیز.
نوشته: همشهری کین