تولد دوباره با شورت های خواهرم
سلام من امیرم ۲۲ سالمه میخام اتفاقی که برام افتاده رو با شما به اشتراک بزارم.
ساکن تهرانم و مشغول تحصیل تو دانشگاه یه خواهر دارم و تو یه آپارتمان ۵ طبقه زندگی میکنیم. ماجرا برای قبل کنکوره زمانی که مجبور بودم روزی چند ساعت درس بخونم. روزها خیلی خسته کننده بود و انرژی کافی نداشتم مجبور بودم بعضی روزا برای اینکه انرژی داشته باشم یه تایمی برای استراحت و تفریح قرار بدم یه چند تا بازی توی گوشیم داشتم و بعضی وقتا هم بیرون میرفتم ولی خب تاثیر آنچنانی نداشت و من همچنان آخر روز انرژی کم میآوردم کم کم از طریق اینستا با مسائل سکسی خودمو سرگرم کردم تا اون موقع خیلی کم پیش میاومد که من جق بزنم و زیاد درگیر اینجور مسائل نبودم ولی خب تو اون دوران و مخصوصاً آخر شبها این کارو انجام دادم و باعث میشد که صبح زود پر انرژی و روزهام بهتر بگذره کم کم از اینستا علاقه پیدا کردم به خوندن داستانهای سکسی مخصوصاً گی و بیغیرتی دیگه تقریباً هر چند شب کارم شده بود همین خوندن داستان و ارضای خودم با جق زدن روزها خیلی خوب پیش میرفت و انرژی خیلی خوبی داشتنم همزمان یه حسی هم داشت درونم به وجود میومد از خودم بگم که یه پسر تپل سفید و با بدن بی مو توی دوران دبیرستان همه پسرا دنبالم بودن.
دیگه کم کم توجهم به خودم و بدنم و همچنین بدن خواهرم و مادرم تو خونه جلب شده بود خوندن داستان برام تکراری شده بود یه سیم کارت برای خودم گرفتم و توی تلگرام یه اکانت باز کردم داخل چند تا از گروههای گی و بیغیرتی عضو شدم و سعی کردم با به وجود آوردن رابطه با بقیه شبا سکس چت داشته باشم واقعا لذت بخش بود و من به همون تایمی که توی شب این کارو انجام میدادم قانع بودم در عوض روزا خیلی انرژی داشتم و درسها رو زودتر تموم میکردم کم کم روم بیشتر باز شد و تو خونه توجهم به مادرم و خواهرم بیشتر شد و سعی میکردم تو چتها برای بقیه اندام و لباسشونو توصیف کنم خواهرم شادی یه دختر ۲۶ ساله که اون موقع دانشگاهشو داشت تموم میکرد یه دختر شاد نسبت به من قد کوتاهتر تپلتر سفیدتر و اصلاً شیطون نبود سرش تو کار خودش بود ولی همیشه برام جالب بود وقتی من به هوای کمد دیواری میرفتم تو اتاقش شورتهای رنگی رنگی توری و خوشگلش که شسته شده روی شوفاژ پهن کرده بود نظرمو جلب میکرد البته اون موقعها اصلاً حسی به این مسئله نداشتم تا اینکه این چند وقته با این مسائل آشنا شدم و دیگه اون شورتا برام خیلی وسوسه انگیز شده بود کم کم به اصرار اونایی که باهاشون شبا چت میکردم عکس شورتها رو یواشکی میگرفتم و براشون میفرستادم و اونا کلی کیف میکردن و در عوض کلی فحش نثار من میکردند و من حس بیغیرتی بیشتری بهم دست میداد ولی همه اینا
فقط تو اون تایم آخر شب بود و در طول روز من حواسم به درسم و امتحاناتم بود طوری شد که فقط یک ساعت خاص رو برای خودم تعیین میکردم و این کار رو انجام میدادم خیلی برام لذت داشت کم کم باهاشون ویدیو چت میکردم و برام کیرهای بزرگشونو میمالیدن و منم از کونم براشون فیلم میگرفتم جسارتم زیاد شده بود و عکس پروفایلمو یکی از شورتهای خوشگل شادی گذاشتم همه چی خیلی خوب پیش میرفت من چند تا از آزمونهای آزمایشی کنکور رو هم با نمرات بالا قبول شدم تا یه شب طبق معمول رفتم تو اتاقم و رفتم تو اکانت تلگرامم که ببینم چه خبره چند تا پیام طبق معمول برام اومده بود ولی یکیش خیلی جالب بود خیلی مهربانانه و صمیمی نوشته بود امیر پسر خوبی چه خبر همه چی عادی بود تو پیام ولی من اصلاً اسمم رو روی اکانتم نذاشته بودم چطور میتونست اسم من رو فهمیده باشه یه اکانت معمولی بود که نه اسمی داشت و نه عکسی تپش قلب گرفتم خیلی ترس ورم داشت و اصلاً نمیدونستم که چه جوری اسم من رو فهمیده به خودم میگفتم شاید اتفاقی و یا شانسی این رو گفته ولی مگه چقدر احتمال داشت که شانسی بتونه اسم من رو اینجوری تو پیام بگه همه چی رو چند بار چک کردم ولی باز هم متوجه نشدم که چطوری اسم من را فهمیده جوابشو ندادم و یه چند شبی اصلاً تو تلگرام نرفتم بعد از چند شب دوباره رفتم توی تلگرام و دیدم که چند تا پیام پشت سر هم داده و باز اسم من رو صدا کرده و احوالم رو پرسیده فقط در حد همین آخرین پیامش خودش رو علی معرفی کرده بود و نوشته بود که همسایه طبقه پنجم ماست دیگه خون تو مغزم جریان پیدا نمیکرد درست میگفت اسم همسایه طبقه پنجممون علی بود دیگه کاملاً مطمئن شدم که من رو میشناسه بلافاصله عکس تلگرمم رو پاک کردم و از توی اون گروهها اومدم بیرون خیلی ترسیده بودم مطمئن بودم که آبروم میره اصلا نمیدونستم که باید چیکار کنم پیش خودم فکر میکردم که یا باید التماسشو بکنم و یا کلاً همه چیو انکار کنم ولی فایدهای نداشت تصمیم گرفتم همه چیو پاک کنم و یه چند وقت اصلاً توی تلگرام نرم به زحمت تونستم یه چند وقت هوس خودمو کنترل کنم و برای خودم یه سرگرمی دیگهای دست و پا کنم یه مدت از این جریان گذشت و من کلاً همه چیو فراموش کرده بودم تا اینکه یه شب موقع برگشتن از کلاس کنکور توی پارکینگ همسایهها جمع شده بودن و داشتن در مورد یه مسئله صحبت میکردند بی توجه داشتم از کنارشون رد میشدم که همسایه طبقه پنجم علی آقا یه چیزیو به صورت لب خونی بهم گفت متوجه حرفی که زد نشدم یکم نزدیک تر رفتم تا ببینم چی میگه اصلاً کلاً فراموش کرده بودم که چه چه اتفاقی قبلاً بینمون افتاده رفتم جلوتر و نزدیک گوشم گفت چرا پیاممو جواب ندادی مثل یه تیکه سنگ یخ کردم نمیتونستم هیچی بگم یکم ناراحت شدم که چرا دست از سرم برنمیداره با اخم نگاش کردم و سریع رفتم بالا رفتم تو اتاقم و نشستم میخواستم گریه کنم چرا من نمیتونستم یه تایم و فضای شخصی برای خودم بدون مزاحم داشته باشم پیش خودم میگفتم این حتما میخواد ازم سواستفاده کنه فکر اینکه آبروم میره و دیگه نمیزارن برم دانشگاه داشت دیونم میکرد یه آرامش بخش خوردم و چند ساعت خوابیدم تا شام بیدار شدم دیدم از یه شماره ناشناس پیام اومده که بخدا نمیخواستم ناراحتت کنم من قصد بدی ندارم. علی شمارمو از بابام به بهونه ای اینکه میخواد یه متنی رو براش تایپ کنم گرفته بوده. بهش پیام دادم که اگه نمیخوای منو اذیت کنی چرا دست از سرم برنمیداری چی از جونم میخوای گفت به خدا من قصد بدی ندارم فقط منم مثل تو شبا بیحوصله میشم و تو این گروهها میچرخم ولی اگر تو قبول کنی شبا با هم چت کنیم تا من از بیحصلگی در بیام .میدونستم که اگه باهاش مخالفت کنم دست از سرم برنمیداره و با چیزهای که از از من میدونه میتونست آبرومو ببره یه مقدار فکر کردم و بهش پیام دادم که قبول میکنم و ازش پرسیدم که چه جوری تونسته بود منو پیدا کنه و برام توضیح داد که با یک گزینه تو تلگرام که اگر فعال باشه میتونه اکانتهایی که اطرافت هست رو مشخص کنه و اونم تونسته بود من رو توی ساختمون پیدا کنه من هم براش توضیح دادم که واقعاً من هیچ قصدی از رفتن تو اون گروهها نداشتم و اصلاً اهل اینجور چیزا نیستم . اونم قبول کرد و گفت من اصلاً آدم سوء استفادهگری نیستم و این مسائل یه چیز کاملاً شخصیه راه دیگهای نداشتم به هر صورت قبول کرده بودم دوباره مجبور شدم تلگراممو نصب کنم فردا شب تو تلگرام بهم پیام داد و یه مقدار درباره روز مرگی و چیزهای معمولی و اینکه کارش چیه و علاقش چطوره صحبت کرد علی مرد تقریباً درشت هیکل با پوست سبزه و ته ریش بود قدش از من تقریباً یه سر و گردن بالاتر بود یه خانم کاملاً محجبه داشت چند شب به همین منوال گذشت و صحبتهای ما کاملاً عادی و به دور از هرگونه حرف سکسی بود خیالم یکم آروم شده بود پیش خودم میگفتم یک درصد احتمال داره که اصلاً نخواد ازم سوء استفاده بکنه تا اینکه یه شب درباره حس بیغیرتی و گی بودنم باهام حرف زد بهم گفت اگر کسی خواست یک روزی ازم سوء استفاده بکنه میتونم روش حساب بکنم صحبتامون در این باره یکم بیشتر شد و هر شب در این مورد صحبت میکرد و و اینکه به نظرش یه مسئله کاملاً شخصیه و کسی نباید یه نفر دیگه رو بابت اینجور احساسات قضاوت کنه تقریبا یک هفته از این ماجرا گذشته بود و من خیالم از بابتش راحت شده بود دوباره برگشته بودم به روال خودم و شروع کردم به خود ارضایی و گشتن تو گروههایی که داشتم قرار بود که من آنلاین بودن خودمو مخفی نکنم تا او متوجه بشه و هر وقت آنلاینم بهم پیام بده اونم فهمیده بود که من شبا دوباره تو این گروهها میچرخم و دارم با حس خودم لذت میبرم یه شب وسط سکس چت بهم پیام داد و من مجبور بودم به هر دوتاشون پیام بدم و اون متوجه شد که من همزمان دارم با یکی دیگه چت میکنم گفت اگر مزاحمم پیام ندم تو به کارت برس و از چت کردن لذت ببر من هم قضیه رو انکار کردم و گفتم اصلاً کسی نبوده که بخوام باهاش چت کنم و اونم با یه استیکر خنده که برام فرستاد بهم گفت که میتونم ادامه چت کردنمو با اون انجام بدم کم کم داشتم بهش حس پیدا میکردم اینکه نمیخواد ازم سو استفاده بکنه باعث میشد که بخوام بهش اعتماد کنم چتهامون هر شب کم کم رنگ و بوی سکسی پیدا کرد عکسهای نیمه لختی و بعد هم کاملاً لختی و فیلمهای پورن خصوصاً گی برام میفرستاد ولی هیچ وقت به صورت مستقیم ازم چیزی رو نمیخواست یا اینکه درباره حس بیغیرتیم اصلاً صحبت نمیکرد من دوباره حس کردم که با وجود اون هم میتونم آزاد باشم عکس پروفایلمو یکی از شورتهای توری و خوشگل خواهرم شادی گذاشتم از اینکه میدیدم علی نسبت به این کارهام عکسالعمل خاصی نشون نمیده خیلی راضی بودم و بهش کاملاً اعتماد داشتم یه شب توی چتها متوجه شدم که حالش خوب نیست و ازش دلیلشو پرسیدم برام توضیح داد که چند وقته با خانمش مشکل پیدا کرده و خانمش خیلی سرد مزاج هست دلم براش سوخت و بهش پیشنهاد دادم که اگر بخواد میتونم باهاش سکس چت کنم تا ارضا بشه اونم با خوشحالی تمام قبول کرد و این شد شروع سکس چتهای من با علی دیگه کلاً بیخیال اون گروهها شده بودم و فقط با علی سکس چت میکردم و اونم خوب بلد بود منو چه جوری ارضا کنه کم کم تو حرفاش از مادر و خواهرم تعریف میکرد و اینکه چطوری تو آسانسور و یا تو راه پله بدنشون رو دید میزده حس خیلی لذت بخشی بود هر شب با شدیدترین حالت و با بیشترین مقدار آب ارضا میشدم و اونم کارشو خوب بلد بود و هر شب بیشتر جسارت نشون میداد دیگه کم کم از لباسهای مادرم و خواهرم براش عکس میفرستادم ویدیو چت میکردیم و اون برام کیرشو میمالید و خودشو ارضا میکرد و برام فیلم میفرستاد کیرش تقریباً دو برابر من بود و کلاً سیاه بود دیگه یه جورایی معتادش شده بودم و باید هر شب باهاش خودمو ارضا میکردم اونم تا میتونست از مادرم و خواهرم تعریف میکرد و اونا رو زیر بار فحش میکشید از اینکه یه آشنا داره این کارو باهام میکنه و هیچ ترسی از بیآبرویی ندارم و میتونم بهش اعتماد کنم حس خوبی داشتم و دوباره روزها طبق روال و با موفقیت تو امتحانا و کنکورهای آزمایشی پیش میرفت علی کارگر یه شرکت بود و معمولاً آخر شبها میومد و تقریباً از اون روز اول که تو پارکینگ دیدمش دیگه ما برخوردی با همدیگه نداشتیم.
تا اینکه یه شب مجبور بودم کلاس جبرانی برم و برای همین دیرتر از موقع رسیدم خونه رفتم پای آسانسور و منتظر شدم تا آسانسور برسه پایین همین حین حس کردم یکی پشت پشت سرمه و برگشتم دیدم علی داره با لبخند بهم نگاه میکنه سلام کرد و جوابش رو دادم ولی خیلی خجالت میکشیدم و سرمو انداختم پایین آسانسور رسید و رفتیم داخل نمیتونستم سرمو بالا بیارم و تو صورتش نگاه کنم اونم بهم میخندید و میگفت تو که اینقدر خجالتی نبودی حین رسیدن دست برد و کیر من را گرفت و گفت خیلی کوچیکه و مال خودش رو نشون داد و گفت به این میگن کیر من قبلاً زیاد کیرشو دیده بودم ولی از نزدیک واقعاً کیر وحشتناکی بود دوباره سرم انداختم پایین قبل از اینکه بتونیم حرفی بزنیم اون از آسانسور پیاده شد و من مجبور بودم از طبقه ۵ دوباره با آسانسور بیام طبقه ۳ به محضی که رسیدم خونه رفتم تو اتاقم قلبم داشت ۱۰۰ برابر از قبل میزد و خیلی داغ شده بودم حس کردم که واقعاً خیلی لذت بخشه که تو بغلش باشم بلافاصله رفتم با گوشی براش پیام قلب فرستادم و چند دقیقه بعد سکس چت کردیم. چند روز دوباره خبری ازش نبود و نمیتونستم ببینمش برای همین تایم رو تنظیم کردم که تو اون وقتی که علی برمیگرده خونه من به یه بهونه از خونه برم بیرون و پای آسانسور ببینمش . رفتم جلوی آسانسور و وانمود کردم که میخوام سوار آسانسور بشم علی رسید پای آسانسور و با خنده گفت دوباره تویی که امیر برگشتم و این بار با یه لبخند بهش سلام کردم اینم بگم که یه شلوار کتون جذب پوشیده بودم و با یه تیشرت زرد که سفیدی و برجستگی باسنمو کاملاً نشون میداد .میتونستم متوجه بشم که از پشت داره بدنمو برانداز میکنه خیلی آروم در گوشم گفت از نزدیک خیلی بهتری و قبل اینکه دوباره سوار آسانسور بشیم کیر من را با دستش لمس کرد رفتیم داخل آسانسور و این بار دست من رو گرفت و خیلی سریع گذاشت روی کیرش خیلی بزرگ بود یه مقدار دستم رو روی کیرش گذاشتم و کشیدم دوباره بهم خندید و گفت خیلی خجالتی شدی فردا شب دوباره به همین صورت رفتم و قبل از اینکه بیاد به آسانسور برسه خودمو رسوندم جلو آسانسور این بار دیگه حرفی نزد قبل از اینکه آسانسور برسه پایین خودشو به من چسبوند و از جلو من رو به در آسانسور هول داد برجستگی کیرشو روی خط باسنم حس میکردم خیلی برام لذت بخش بود وقتی آسانسور رسید در رو باز کرد و با یه تکون که با کیرش بهم داد من رو داخل آسانسور هول داد. این بار من دیگه برنگشتم و اون داخل آسانسور کاملاً بهم چسبیده بود و داشت باسنمو نوازش میکرد خیلی حس خوبی بود کیرم کاملاً بلند شده بود و به محض اینکه رسیدم خونه رفتم داخل سرویس و خودمو ارضا کردم تا حالا انقدر آب ازم نیومده بود چند شب پشت سر هم علی رو نمیدیدم رفته بود ماموریت و از سکس چت هم خبری نبود ظاهراً اونجا اینترنت نداشت.خیلی کلافه بودم و اصلاً توی روز نمیتونستم روی درسم تمرکز کنم فکرم کلاً به هم ریخته بود و حالم خوب نبود تا اینکه بهم پیام داد که فردا شب میرسه خونه و پس فرداش میتونم دوباره ببینمش منم حسابی خودمو آماده کرده بودم حسابی به خودم رسیدم لباس خیلی جذب و یه ادکلن کاملاً سکسی زنونه به خودم زدم مثل همیشه قبل از موقعی که بیاد خودم جلو آسانسور آماده کرده بودم این بار رسید و وقتی برگشتم لبشو روی لبم گذاشت حسابی همدیگرو میخوردیم بدون اینکه بترسیم کسی اونجا باشه و بتونه ما رو ببینه وقتی رفتیم داخل آسانسور بیمعطلی کیرشو درآوردم و با دو دستم میمالیدمش میخواستم همونجا بخورمش ولی جلوم رو گرفت و گفت اینجا نمیشه منم حالم گرفته بود برای اینکه نمیتونستم تو اون تایم کم ازش لذت ببرم از آسانسور پیاده شد ولی قبل از اینکه بخوام برم طبقه ۳ جلوی در رو گرفت و گفت چند لحظه صبر کن از آسانسور اومدم بیرون و تو راه پله پشت بوم به دور از اینکه کسی بتونه منو ببینه وایسادم دیدم با یه پیراهن راحتی و یه شلوار راحتی و کلید قفل در پشت بوم اومد سمت بالا و بهم اشاره کرد که بریم پشت بوم انگار قند تو دلم آب کرده بودن و میدونستم که خیلی راحت میتونم اونجا هر کاری دلم بخواد بکنم قفل در پشت بوم رو باز کرد و با هم رفتیم بالا و از بیرون قفل را انداخت که کسی نتونه بیاد هوا گرم بود و کولرها روشن بود رفتیم بغل یه کولر که سر و صداش خیلی زیاد بود یه سمت دیگهمونم دیوار پشت بوم بود به قدری تاریک بود که عملاً اگر کسی هم اونجا بود ما رو نمیدید علی خیلی سریع شلوار شورتمو با هم کشید پایین یک نگاه بهم انداخت و گفت مادر جنده چه سفیدی تو جون میدی برای سیخ زدن وای چقدر داغ کرده بودم تمام سلولهای بدنم داشت آتیش میگرفت همونجا شروع کرد به چک زدن به باسنم و دو طرف کونمو حسابی قرمز کرد از درد داشتم به خودم میپیچیدم ولی خیلی لذت داشت علی پشت هم فحشهای آبدار بهم میداد جوری که گوشام قرمز شده بود چیزایی که تا به حال حتی نشنیده بودم آب از سر کیرم آویزون شده بود منو خم کرد و با فلش دوربین سوراخ کونمو وارسی کرد و گفت خیلی خوشگله بیناموس منم بهش گفتم که مال مادر و آبجیم از این خوشگلتره یه خنده بهم کرد و خیلی محکم در کونم زد جوری که از درد نتونستم وایسم گفت خوشم میاد از همین الان کسکشی رو شروع کردی همونجوری که نشسته بودم برگشتم و دست بردم و کیر علی رو از تو شورتش درآوردم با اینکه تو تاریکی هیچی نمیدیدم ولی میتونستم خیسی سر کیرشو حس کنم کلاهک کیرشو با همون پیشابی که روی کیرش بود روی لبم مالیدم و کیرشو تا جایی که میتونستم تو دهنم جا دادم تقریباً نصف کیر علی تو دهنم جا شده بود و داشت تلمبه میزد و همزمان روی کیرش و صورتم تف میکرد دیگر از دهنم آب آویزون شده بود بلندم کرد و رو به دیوار خم شدم کیرشو گذاشت لای پاهام بزرگی کیرش طوری بود که کاملاً تا زیر تخمهام اومده بود همزمان شروع کرد به تلمبه زدن و خم شده بود روی گردنم و لیسم میزد. میخواستم همونجا کیرشو فرو کنم توی کونم ولی نمیذاشت همزمان دو تا دستم رو هم گرفته بود و نمیذاشت که برای خودم جق بزنم هرچی التماسش میکردم گوشش بدهکار نبود تو اوج شهوت بودم و اونم داشت نهایت لذت را میبرد کیرش کاملاً لای پاهام لیز شده بود تلمبههاش خیلی سنگین و محکم شده بود پشت هم به شادی و مادرم فحشهای رکیک میداد و من داشتم نهایت لذت را میبردم قبل از اینکه بتونم دستم رو به کیرم برسونم و برای خودم جق بزنم اون لای پاهام ارضا شد و کلی آب رو با فشار به سوراخ کونم و تخمهام پاشید به قدری آب کیرش داغ بود که فکر کردم آب جوش روم ریختند وقتی کارش تموم شد گفت حق نداری اینجا جق بزنی شورت و شلوارمو کشید بالا و حسابی کونمو مالید و باعث شد آب کیرش کل لای پاهام رو پر کنه بهم گفت میری خونتون و با این آب کیرت رو میمالی و جق میزنی تا ارضا بشی مثل یه بچه قبول کردم و همونجوری راه افتادیم و اومدیم تو ساختمون قبل از اینکه اون بره تو خونه دست بردم کیرش رو گرفتم و اونم یه چنگی به کونم زد و از هم لب گرفتیم رفتم تو خونه و مستقیماً رفتم سرویس و شورتمو پایین کشیدم و دیدم که آبکیر علی از لباس و لای پاهام و خایههام آویزون شده همونجا آبکیرو روی کیرم مالیدم و شروع کردم به جق زدن به قدری شهوتم بالا بود که بعد از دو سه بار بالا پایین کردن کیرم آبم با فشار پاشید طوری که تا حالا اینجوری ارضا نشده بودم لباسم رو تمیز کردم رفتم حموم و یه دوش گرفتم و شب با علی چت کردیم و ازش کلی تشکر کردم و براش توضیح دادم برای اینکه توی کنکور نتیجه بهتری بگیرم باید یه مدت هوام رو داشته باشه و اونم قبول کرد.
ادامه دارد…
نوشته: میم