حال خانم های بالای سی سال یه جور دیگه است
نمیدونم باید از کجا شروع کنم و چطور شروع کنم و یا حتی چی بگم اما دوست داشتم بگم توی سینه همه دخترها بلا استثنا رازهای زیادی هست که شاید تا آخر عمرشون نتونن یا نخوان که درباره اون رازها حرفی بزنن اما اگر بخوان بگن از داستان های تخیلی پسرها خیلی بهتره.تا اونجایی که یادمه عمو کوچیکم رضا با ما زندگی میکرد از زمانی که سینه هام شروع به برجسته شدن کرد عموم گهگاه می گرفتشون و نوکشو فشار میداد میگفت باید اینکارو کنم تا بزرگ بشن مثله ماله مامانت کم کم از گرفتن و فشار دادن نوکشون رسیدیم به خوردن شون خیلی خوب برام می خورد و از این کارش خوشم میومد دیگه خیلی با هم صمیمی شده بودیم یه بار ازش خواستم کیرشو نشونم بده گفت بشرطی که برام بخوریش اولین بار که کیرشو دیدم گفتم وای این سوسیس آلمانیه که، کلی خندید ذوق داشتم توی دست بگیرمش چیز جالبی بود نرمی و سفتی رو با هم داشت و با اینکه دوست نداشتم اما به زور براش خوردم از اون روز تا تنها میشدیم بهم میگفت عسل سوسیس آلمانی نمی خوری؟ دفعات بعد برای اینکه کیرشو براش بخورم کوسمو می خورد تا شهوتی بشم و کیرشو براش بخورم تا اینکه یه شب اتفاقی شاهد سکس عمو رضا و مامان سیما بودم اون شب بابام ماموریت بود و نیومده بود خونه و منم حالم خوب نبود و خوابم نمی برد که نصفه شب بود رفتم آشپزخونه آب بخورم شنیدم مامانم میگفت رضا بکن بکن تا ته بکن توش بذار جر بخوره پارش کن و بعدش صدای آه و ناله میومد که یهو صدای یه آه بلند از عمو رضا اومد سکوت کردن منم اترسیدم و بی سر و صدا رفتم توی اتاقم یه بار موقعی که عموم داشت برام میخورد ادای مامانم رو دراوردم که خندید گفت چیو بکنم توش؟ گفتم چیتو توی مامانم کردی؟ رنگش مثله گچ سفید شد گفت مامانت؟ منم گفتم که کی و چی شنیدم یکم نگاهم کرد و گفت مامانت نیاز داره و من دارم بهش کمک می کنم الان برای تو نمی خورم؟ گفتم چرا گفت حالا مامانت یه زنه داستانش یکم با تو متفاوته من هم دوست پسر توام هم شوهر مامانت گفتم پس بابام چی؟ گفت اون مرد خونه است فعلا باید پول دربیاره و اون روز کوسمو بهتر و بیشتر خورد و نخواست که کیرشو براش بخورم منم این لذتو دوست داشتم و نمی خواستم از دستش بدم واسه همین به هیچ کس حرفی نزدم و مامانم و عموم سکس شون بیشتر شده بود و تقریبا گاهی یه روز درمیون با هم سکس میکردن بابام که بود من صدای سکس شونو با مامانم می شنیدم بابام 5 صبح میرفت سر کار اما یه روز 7 صبح که بیدار میشدم برم مدرسه دیدم عمو رضا هم بیداره و با هم سه تایی صبحانه خوردیم و منم رفتم مدرسه وسط راه یادم اومد کیف پولمو نیاوردم برگشتم آروم رفتم داخل مامانم می گفت رضا من کیر می خوام رضا کیرتو بکن توش هیچ وقت درش نیار رضا با کیرت کوسمو پر کن کوسمو پر کن عمو رضا بهش میگفت جنده هرزه بیا این کیر بیا این کیر بکنش توی کوست بکنش توی کوست آخ جووووون دوستش داری جنده؟ دوستش داری؟ میگفت خیلی من کیرتو می پرستم اون زمان از کارهای مامانم خیلی تعجب میکردم آخه دیشب با بابا سکس کردی الان چته؟ چرا من تا عمو رضا کوسمو می خوره ارضا میشم ازش بدم میاد و دیگه دوست ندارم اما مامانم همین دیشب داشت با بابام سکس میکرد اما صبح برای کیر عمو رضا التماس می کرد.
سال بعدش عمو رضا زن گرفت و اومدن آپارتمان طبقه بالا ما زندگی می کردن زنش پرستار بود و اکثر اوقات شیفت بود و عمو رضا همچنان رابطه اش رو با مامانم حفظ کرده بود و هم مامانمو داشت هم زنشو می گفت تازه فهمیدم زندگی جز لذت سکس نیست نه کارش دکوراسیون داخلی بود اکثرا وقتش دست خودش بود و برای دفترش یه منشی داشت که اون همه کارها رو انجام میداد. وقتی سیاوش اومد خواستگاریم چون پسر سفیدی بود و خوشتیپ قبول کردم فکر کردم از اون بکناست که بتونه سیرم کنه و من نخوام مثله مامانم باشم همه چیز خیلی خوب بود گهگاه عمو رضا میگفت سوسیس آلمانی شوهرت چطوره؟ گفتم سیاوش محشره لذت خالصه گفت خدا رو شکر سنم رسیده بود به 31،32و یه دختر و پسر داشتم که حس های عجیبی داشتم دیگه با هفته ای یه بار سیر نمیشدم دو بارش کردیم اما بازم می خواستم به خودم که اومدم دیدم برای میثم پسر خواهر شوهرم توی باشگاه بیلیاردش لخت شدم و دارم کیرشو می خورم میگفت چه خوب می خوری من همیشه عاشق زنای متاهل سن بالام چیه این دختر بچه ها هیچی بلد نیستن کیرشو از توی دهنم بی هیچ مقدمه ای کرد توی کوسم و گفت من خشن دوست دارم اهل خوردن کوس کثیفتم نیستم فقط کیرمو بهت میدم و هر جا دلم بخواد فروش می کنم و آروم آروم شروع کرد تلنبه زدن کیرش خیلی کلفت تر از سیاوش بود و خیلی هم بی رحم و بی شخصیت بود موقع تلنبه زدن توی کوسم آب دهنشو جمع میکرد و توف میکرد توی چشمم کل صورتمو با توف هاش پر کرده بود و کیرشو درمیاورد میمالید به همون توف ها و دوباره می کرد توی کوسم آه و ناله که می کردم میزد توی صورتم و میگفت خفه شو جنده هرجایی خفه شو مادر جنده الان همسایه ها میریزن اینجا کیر دوست داری؟ سیاوش جاکش کیر نداره؟ این کوس حیفه باید گروهی بکنیمش و شروع کرد تند تند تلنبه زدن و آبش اومد و ریخت توی کوسم گفت خیلی حال میدی و دوباره کیرشو کرد توی دهنم تا شق بشه و داگیم کرد کیرشو چند باری مالید دم سوراخ کونم و فروش کرد داخل کونم و شروع کرد تلنبه زدن بی ناموس هم تلنبه میزد هم با دست به کونم میزد گفتم میثم دردم میاد گفت به موهای کیرم که دردت میاد گفتم جاش میمونه سیاوش می بینه گفت به کیرم که می بینه کلی گریه کردم تا آبش اومد و ولم کرد کل کونم قرمز شده بود از جای ضربه هایی که زده بود گفت پاشو گمشو برو پاشو جنده مادر قهوه خارکصده با هزارتا کلک و اینکه خودمو به مریضی زدم نذاشتم سیاوش باهام سکس کنه و کونمو ببینه خیلی روزای بدی بود اصلا نفهمیدم چرا میثم؟ چرا این عوضی؟!
به مامانم حسودیم میشد چه خوش شانس بود با داشتن عمو رضا چه عشق و حالی میکرد اما من کم مونده بود بی آبرو بشم دیگه دور سکس با یه مرد دیگه اونم از افراد خانواده شوهرم رو خط کشیده بودم که توی یه مهمونی خانوادگی متوجه نگاه های آرش پسر عمو بزرگم شدم یه پسر سبزه با یه قیافه معمولی نه ازش خوشم میومد نه ازش بدم میومد خیلی خونگرم و شوخ بود و همیشه می خندوندم میگفت قیافت با خنده قشنگ تره عسل جان! بدجور تابلو می کرد از من خوشش اومده مهندسی کامپیوتر خونده بود و چند باریم به بهانه تعویض ویندوز و تعمیر کامپیوتر اومده بود خونم باهاش احساس آرامش می کردم اما بازم میترسیدم دلمو زدم به دریا و براش لخت شدم توی اتاق مات و مبهوت نگام میکرد و گفت چه قدر قشنگی عسلم گفتم دوست داری؟ مات و مبهوت نگاه میکرد زبونش بند اومده بود گفتم فردا ساعت 8 توی خونه تنهام می تونی بیای؟ گفت حتما میام لباسامو پوشیدم و رفتم بیرون پیش بچه ها بعد از چند دقیقه آرش اومد بیرون و خداحافظی کرد و رفت شب بهم پیام داد فردا که اومدم میشه مثله امروز برام لخت بشی؟ گفتم چرا؟ خب تو باید لختم کنی گفت نه دوست دارم همین جوری لخت ببینمت گفتم باشه و فردا 7و نیم بچهدها رفتن و آرش 8 اومد و منم براش لخت شدم گفتم بیا اینم اونی که خواستی اونم لخت شد و کلی دوتایی لخت همدیگه رو بغل کردیم و کیرش با مالیدن به کوس و کونم شق شد گفتم کوسمو می خوری؟ بغلم کرد و رفتیم توی اتاق روی تخت دراز کشیدم و پاهامو باز کردم گفت وای خدا چه خوشگله این کوس چه صحنه قشنگیه و اولش کوسمو بوسید و بعدش شروع کرد خوردنش و انگشت کردن داخلش گفتم آرش کیرتو بکن توش گفت توی کجا؟ گفتم توی کوسم کیرشو آورد دم دهنم گفت ببوسش و بوسیدمش و گفت بکنش هر جا دوست داری و گرفتمش و سرشو گذاشتم دم کوسم که اونم فروش کرد داخل کوسم گفت واااااااای من دارم کوس عسلو میگام جووووونم و تلنبه میزد گفتم کوس عسلو بگا جر بخوره گفت این کوس از الان ماله منه مگه نه؟ مگه نه؟ گفتم آره ماله خودته ماله خودته عزیزم فقط تندتر تندتر تلنبه بزن از تلنبه زدناش خوشم میومد کیرشو می کوبید به کوسم که تا ته بره داخل و علاقه زیادی داشت تا ته بکنه منم خیلی بهم حال میداد گفت داره ابم میاد گفتم تو رو خدا نیاد نیاد بذار حال کنم گفت داره میاد و ریختش داخل کوسم گفت عسل میشه این کوس تا ابد ماله من باشه؟ گفتم باشه تا ابد ماله تو بشرطی که تو برام سنگ تموم بذاری گفت باشه چشم اون روز دو بار با هم سکس داشتیم و چندین بار ارضا شدم از اون روز آرش تنها کسی بود که به جز سیاوش بهش کوس میدادم من نمی خواستم مثله مامانم بشم اما نمیدونم چرا کوسم عطش کیر داشت در هفته دو بار با سیاوش و دو بار با آرش سکس داشتم یعنی بیشترم اگر می خواستن من برای دادن مشکلی نداشتم که آرش فهمید و یه روز درمیون میومد و سیاوشم همون هفته ای دو بار واقعا تازه به گفته عموم رسیدم هیچ لذتی در دنیا به اندازه لذت سکس نیست و حالا فهمیدم که مادرم چه حس و احساسی داشته نوش جون هردومون تمام اون لذتهای بی انتها.
نوشته: عسل