خارتو , گل دیگران 91
–
ماندانا با فرو کردن انگشت توی کون ویدا بالاخره تونست سرعت ارگاسم اونو زیاد کنه … و دیگه خودش رفت جای اون قرار گرفت . از اون طرف هم ولی و متین , مینا رو وسط خودشون قرار داده بودند و در یه حالت یه پهلو قرار داشتند . طوری که متین پشت مینا قرار گرفته بود و ولی هم روبروش قرار داشت . ولی با عشق و علاقه خاصی دختر خاله شو بغل زده بود . و بیشتر هم دوست داشت که جلوی شوهرش میثم مانور بیاد . نشونش بده که زنش داره لذت می بره از این که با اون سکس می کنه . متین هم دستشو کمی پایین تر از شونه های مینا قرار داده و کمرخودشو مرتب حرکت می داد تا کیرشو توی کون اون حرکت بده . مینا دردش گرفته بود ولی از سمت جلو طوری احساس لذت می کرد که نه تنها درد کونشو از یاد برده بود بلکه از همون ناحیه هم احساس لذت می کرد . ولی دستشو کمی پایین تر از گردن و تقریبا دور شونه های مینا حلقه زده و اونا طوری رفته بودن توی هم که گویی عاشق و معشوق های چند ساله باشن . این درست در لحظاتی بود که میثم ویدا رو ار گاسمش کرده بود و این صحنه ها به شدت روی اعصاب اون اثر گذاشته بود . شاید انتظار اینو نداشت که که زنش تا به این حد از هماغوشی با مرد دیگه ای لذت ببره و تا این حد زود تسلیم شه . اون اصلا به کار خودش توجه نداشت و این که تا چه حد ممکنه رو همسرش اثر داشته باشه . طوری رفتار می کرد که خودش باید حق داشته باشه که ناراحت شه هر چند نمی تونست چیزی بگه چون با همه خود خواه بودنش می دونست که حق با اون نیست و هر دو تاشون در این مسئله مشترک هستند . مینا حرص نمی خورد . اون از لحظه هاش لذت می برد و از هماغوشی با پسر خاله اش . واسه یک زن شکستن یک تابو اونم در کنار شوهر بی شباهت به یک معجزه نیست . برای همین سعی داشت که از این معجزه نهایت لذت رو ببره و استفاده کنه . میثم که کیرشو از کس ویدا بیرون کشیده بود . گفت
-ویدا جون من که خیلی کیرم سنگین شده ..
ویدا : اوخ من بمیرم . یه وقتی نگفته باشی که این زن چقدر خود خواهه و همش به فکر خودشه . من خودمم تشنه مه … کسم وقتی که داغ می کنه و آبشو خالی می کنه یه آبی هم می خواد که رفع تشنگی کنه ..
مینا تمام این حرفا رو می شنید ولی از اون جایی که زیر دو تا کیر قرار داشت عین خیالش نبود و با خودش می گفت میثم کور خوندی هر کاری کنی من بازم ازت جلو هستم . تو که یه نخو نمی تونی وارد دو تا سوراخ دو تا سوزن کنی ..ولی در عوض دو تا نخ وارد دو تا سوراخ سوزن من میشه و خیلی هم حال میده . حلقه ای که دستای متین دور کمر مینا ایجاد کرده بود کمی پایین تر از حلقه ولی قرار داشت ..
ولی : هوای دختر خاله ما رو داشته باش . به کونش فشار نیار که مینا پیش من خیلی عزیزه نمی تونم درد کشیدن اونو ببینم ..
مینا : آخخخخخخخخ من فدات بشم پسر خاله که این قدر هوای ما رو داری . شوهر ما رو باش همین که چشش افتاد به یک زن غریبه پاک ما رو از یادش برد اصلا یه حالی ازمون نمی پرسه . من همش باید به حالش دل بسوزونم . عزیزم حواست هست که زیاد انزال نشی ; ببینم با خودت شیر موز و عسل آوردی که تقویت شی .. ; میثم که به خاطر حشری بودن زیاد مینا کمی عصبی نشون می داد گفت بی خود منو پیش بقیه ضعیف نشون نده . یادت رفت یه شب تا صبح سه یا چهار بار خودمو خالی کردم ;
مینا می خواست بگه آره با کلی تقویت کردن خودت و بعدشم سر درد گرفتی .. ولی نخواست اونو پیش خانوما خیط کنه . میثم برای ارضا شدن از روبرو کیرشو فرو کرد توی کس ویدا . و به همون سبکی که ولی در حال بوسیدن زنش بود شروع کرد به بوسیدن ویدا …وقتی به نقطه اوج داغی رسید کیرشو ول کرد .. ولش کرد که تا اون جایی که می تونه کس ویدارو آبش بده .. زن حس می کرد که هر چی بهش می رسه کمه و میثم هم حس می کرد که ای کاش بیشتر از اینا می تونست آبشو خالی کنه و با هر پرش کیر لذت بیشتری رو ببره . مینا با این که کیر ولی رو توی کسش داشت و متین هم از پشت داشت کونشو می کرد به دوران نوجوونی و دبیرستانش فکر می کرد که با ولی رابطه جنسی داشت و آنال سکس های زیادی رو با اون داشت . روزایی که براش یه خاطره شده بود . چی شد که به هم نرسیدن رو نمی دونست . شاید هر دو شون مقصر بودن .. البته اون حس می کرد که پسر خاله اش اون جورا هم علاقه خاص و عاطفی عاشقانه ای نسبت به اون نداره . اون قصد ازدواج نداشت . فقط دوست داشت که اونو متعلق به خودش بدونه . چقدر از سکس با دومرد اونم در حضور شوهرش لذت می برد .. … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی