خارتو , گل دیگران 94

مینا کونشو با یه حالتی می گردوند که خود ویدا رو با این که یک زن بود وسوسه اش کرده بود که بره سمت اون و اون کونو در آغوش بگیره …
ماندانا : ووووووویییییییی ..نههههههه نهههههههه … چت شده میثم ..
 میثم : می خوام زود تر سر حالت کنم و برم به همسرم نشون بدم که شوهرش خیلی با حاله و می تونه هر وقت که اراده کنه خیلی بهتر از بقیه بهش حال بده ..
 مینا : اوووووووففففففف فدات شم . فدای اون شوهر غیرتی خودم بشم که برای راضی نگه داشتن زنش هر کاری که از دستش بر بیاد انجام میده ..  
میثم کمر ماندانا رو گرفت  و اونو یه پهلو کرد … اونو از این سمت به اون سمت می گردوند . در اون سمت متین به هیجان اومده بود . نتونست در برابر وسوسه های مینا ساکت بشینه .. سوراخ  کس مینا بهش چشمک می زد . به شدت حشریش کرده بود . اون که کیرش از کون مینا بیرون اومده بود این بار کمر زن میثمو گرفت و جلوی چشای شوهرش کیرشو از پشت و یک ضرب فرو کرد توی کس مینا …
 مینا : آخخخخخخخخ متین .. عزیز دلم … اووووووههههههه نتونستی تحمل کنی .. ; عزیزم میثم می بینی ; زنت چقدر هوادار داره . پس زود باش .. زود باش .. من منتظرتم . می خوام نشون بدی که تو هم می تونی .. که می تونی .. زود باش .. زود باش ..
 متین : به من داری میگی یا به شوهرت
 مینا : به هر دو تا تون دارم میگم  به هر دو تا تون  . کیر هر دو تا تونو می خوام . میثم با تعجب به مینا نگاه می کرد به این که چطور میشه که  یک زن در عرض چند ساعت حرکاتی از خودش نشون بده که عقیده اش نسبت به اونو دستخوش تغییرات خاصی بکنه . هنوز باورش نمی شد که مینا این قدر حشری  بوده در مقابل کیر مردای دیگه از خودش نقطه ضعف نشون بده ..  ولی اومده بود به کمک میثم .. دستاشو به سینه های ماندانا می زد .. و خلاصه کاری کرد که ماندانا زود تر ارضا شه .. لحظاتی بعد ماندانا در کنار کنار ویدا قرار گرفت . ولی هم رفت وسط اونا …  میثم هم که یک بار دیگه کمرش سنگین شده بود این بار آب کیرشو نگه داشت واسه زنش .. حالا با یه حس دیگه ای قصد گاییدن زنشو داشت . با این هیجان که کیر اون بهترین و سر حال ترین کیری باشه که زنشو سر حال می کنه و به اون انرژی میده .. مینا اینو به خوبی حس می کرد . می دونست که به رگ غیرت میثم بر خورده … سکس با ولی و متین بی اندازه سر حالش کرده بود … ولی متینو صداش زد و ماندانا و ویدا رو به اون دو نفر سپرد . میثم اومد و زیر بدن زنش قرار گرفت . ولی هم فرو کرد توی کون مینا ..  مینا تنوع رو با تمام وجودش حس می کرد . احساس خستگی نمی کرد . لذت پشت سر لذت .. حالا زن و شوهر سر و صورتشون روبروی هم قرار داشت . میثم و ولی مینا رو در یه حالت قمبلی وسط خودشون قرار داده بودند . ولی به یاد گذشته ها و دورانی که دختر خاله اش مینا مجرد بود کیرشو از پشت کرده بود توی کون اون …  میثم و مینا چش تو چش هم دوخته بودن . ولی هم به یاد زمانی افتاده بود که تا می تونست از همین مسیر کیرشو وارد همین کون می کرد ..
 میثم  : عزیزم خیلی خوش گذشت ; خیلی حال کردی ; بهت مزه داد ;
 مینا : من مثل تو نیستم که خودمو هلاک کنم . تا یکی دیگه رو دیدم دست و پامو گم کنم . اگه با صد نفر هم باشم تو برام یه ارزش دیگه ای داری .
 ولی می خواست  در همون حالی که کیرشو فرو کرده توی کون مینا باهاش درددل کنه ولی دیگه روبرو شد با گفتگوی زن و شوهر … دستشو رو کون مینا گذاشته اونو به دو طرف باز ترشون کرده و  به اون دو تا کیری که وارد سوراخاش شده و بر می گشتن نگاه می کرد که یکی کیر خودش بود و یکی هم کیر شوهر مینا .  انگشتشو گذاشته بود بین سوراخ کس و کون مینا و آروم آروم با اون قسمت بازی می کرد . مینا از این حرکت خیلی خوشش میومد …
 میثم : مینا جون اگه کیر توی کون باعث دردت میشه می تونی به ولی بگی که درش بیاره ..
ولی : اتفاقا میثم جون می خواستم به دختر خاله ام بگم که اگه کسش احساس سوزش می کنه کیرت رو بکشی بیرون بد نیست . چون کس دختر خاله امروز کار کرد زیادی داشته و خیلی هم سر حال شده و دیگه جا نداره … الان اون نیاز به تنوع و کیر خوردن از یه قسمتهای متنوع تری رو داره …
مینا : آقایون بس کنین . به حقتون خانه باشین . اگه شلوغ کنین به هیشکدومتون نمیدم . ولی خیلی ناراحت شده بود .  این که یه روزی کون دختر خاله اش خیلی راحت در اختیار اون بود و هر وقت که دوست داشت اونو می کرد و حالا شوهرش این جور میاد و واسه اون کلاس می ذاره . … ادامه دارد …. نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا