خاطرات دو زوج (۳)

…قسمت قبل

پاییز بود و فصل سفر به کویر . احسان تو شب نشینی ها و دورهمی ها همش میگفت بریم کویر یه شب بمونیم. خیلی حال میده و قشنگه. منم هر با میگفتم اوکی هستیم ما برنامه بچین بریم. یه روز احسان زنگ زد به من گفت یه تور هست میبره کویر پایه هستی آخر هفته. گفتم تور حال نمیده معلوم نیست کیا همسفرامون هستن . زنا میخوان راحت باشن. احسان گفت کویر رو نمیشه تنها رفت چون تجربه نداریم خطر داره .با تور مطمئن هست ولی با ماشین خودمون میریم. فقط خورد و خوراک و کمپ کردن با توره تازه دیجی هم دارن. گفتم اوکی راست میگی. دیگه کاراش رو احسان رله کرد قرار شر آخر هفته بریم. پنجشنبه ساعت ۴ بعد از ظهر قرار بود به اتوبوس تور ملحق بشیم و راه بیفتیم. غیر ما چندتا از مسافرای دیگه هم بودن که با ماشین خودشون اومدن. ما ۴ باهم یه ماشین برداشتیم . احسان پشت فرمون بود پری جلو پیشش نشست من و سعیده هم عقب بودیم. همون اول شروع کردیم مسخره بازی و شوخی های سکسی . کلا دیگه ۸۰ درصد صحبتهامون سکسی بود. ما چادر ۸ نفره داشتیم که آورده بودیم . از تو ماشین صحبت سر این بود که اگه ما خواستیم بکنیم شما مجبورید برید بیرون. احسان هم گفت ما که نمیریم. گفتم یعنی شما برنامه ندارید؟ پری خندید و گفت وضعیت قرمزه. کلی خندیدیم و منم سر به سر احسان میزاشتم. احسانم گفت من اگه گذاشتم شما کاری کنید ما از اول تو چادر هستیم قرار هم نیست بخوابیم. من گفتم ما که مشکلی نداریم . مگه نه سعیده؟ اونم که دید فضا شوخی و خنده هست گفت بله. ما مشکلی نداریم.
پری هم دید که احسان خیلی حالش گرفتس گفت عشقم ما جور دیگه حال میکنیم. اینو گفت و دستشو برد سمت کیر احسان و شروع کرد مالیدن. من پشت احسان نشسته بودم و سعیده پشت پری جوری که سعیده زاویه دیدش اوکی بود برای دیدن مالیدن پری. دیدم سعیده چسبید به پشتی صندلی پری که بهتر ببینه پری داره چکار میکنه. من گفتم مگه در آورده براش؟ سعیده گفت نه ولی خاک تو سرم راست کرده.
همچنان پری داشت ادامه می‌داد احسان هم حال می‌کرد از اینکه پری داره میماله و سعیده نگاه میکنه. فقط من زاویه دید نداشتم ولی نیم شق بودم. احسان به پری گفت درش بیار. همون لحظه ماشین جلویی ترمز بدی کرد. احسان مجبور شد بزنه رو ترمز. من گفتم جان من ول کن موقع رانندگی . حواست پرت میشه بگا میریم. پری هم گفت اره همین از رو خوبه. سعیده دیگه نشست عقب و تکیه داد . یه کوچولو اومد وسط تر تا نزدیک من بشه . معلوم بود هوایی شده. سعیده هم دستش رو گذاشت رو کیر من و شروع کرد به مالیدن . به خنده گفت تو چرا دیگه سریع راست کردی. توجه پری به عقب جلب شد. همونجور که داشت کیر احسان رو پشت فرمون می‌مالید از بین دوتا صندلی سرش رو چرخونده بود رو به عقب. منم باز نشستم جوری که قشنگ کیرم برجسته بشه. دستمو کردم تو شلوار سعیده و بزور دستمو رسوندم به کس خیسش و شروع کردم مالیدن چوچولش. یه ناله بلندی کرد . احسان گفت کثافتا اون عقب چه خبره ؟ من دارم رانندگی می‌کنم حواسم پرت میشه. گفتم به تو ربطی نداره تو کارتو بکن. سعیده خیلیییییی حشری بود از چشماش و کس خیسش معلوم بود. پری هم همچنان از بین دو تا صندلی داشت کامل عقب رو نگاه میکرد. من یکم کونمو دادم بالا به سعیده گفتم درش بیار سعیده گفت نه . زشته پری میبینه. احسان به مسخره بازی گفت من راضی ندارم . زن نگاه نکن این امیر بی‌حیاس . یکی از پشت زدم تو کلش. دست بردم سمت کمر اسلشم که بکشم پایین سعیده گفت شورتت رو نه فقط شلوارت رو در بیار . پری انگار داشت نمایش نگاه می‌کرد. خیلی از اینکه پری داره نگاه میکنه حشری میشدم. شلوارم رو تا زانو کشیدم پایین . کیرم چنان خیمه زده بود تو شرتم که قشنگ بغل کیرم پیدا بود .موقع مالیدن وقتی که سعیده دستشو به سمت سر کیرم می‌برد شرت رو جمع می‌کرد و تقریبا همه کیرمو پری میدید جز کله اش رو. پری به احسان گفت : احسان اینا چه بیشعورن من کامل دیدمش. چه درازم هست . با شنیدن این حرف من حشری تر شدم . سعیده با خنده گفت دقت کردید همه چه پرو شدین. قبلا حداقل مست بودیم یکم الان که اصلا هیچی هم نخوردیم. همه خندیدیم. من گفتم ما نخورده مستیم . راستی احسان عرق اوردی؟ گفت مگه میشه نیارم. پری دیگه برگشت سمت جلو و کیر احسان رو هم رها کرد. سعیده هم یکم دیگه برا منو مالید بعدش دیگه گفت بسه. منم شلوارم رو دادم بالا. تقریبا دو ساعت و نیم راه داشتیم که رسیدیم. نزدیک غروب بود. خیلی زود محل کمپ رو مشخص کردن و مستقر شدیم. آتیش رو روشن کردن و کم کم همه داشتن با هم آشنا میشدن و جمع میشدن. ما یکم چادرمون رو اونور تر از بقیه زدیم و یه آتیش جدا هم برای خودمون جلوی در چادر درست کردیم. ولی رفتیم تو جمع . سعیده و پری رفتن تو چادر که لباس عوض کنن. سعیده یه لباس ساحلی نخی بلند آستین حلقه پوشید. یه سویشرت کوتاه هم روش پوشید. پری هم که چون پریود بود یه لگ تنگ پوشید که همه جاش حسابی پیدا بود با یه سویشرت. دی جی وجود نداشت و دوتا اسپیکر بزرگ آورده بودن اهنگ گذاشتن . خداییش هم صداش خوب بود. احسانم رفت از تو ماشین شیشه رو آورد و ما هم کم کم مشغول خوردن و رقص شدیم. جو باحالی بود .هوا هم داشت دیگه تاریکه تاریک میشد. تور لیدر مشغول آماده کردن شام بود . تقریبا دیگه همه مست بودن و با هم دوست شده بودن. اکیپ های چند نفره تشکیل داده بودن. ما ۴ تا هم که با هم بودیم، میخوریم و میرقصیدیم. بعد شام دیگه کم کم هر کس رفت پی خلوت خودش. یه سری دور آتیش جمع شده بودن ، ساز میزدن و میخوندن. یه سری رفتن تو چادراشون. یه سری در حال گفتن عکس بودن. ما هم رفتیم آتیش خودمون رو دوباره احیا کردیم. جلوی چادر خودمون نشسته بودیم. دیگه کامل تاریکه تاریک بود جوری که نور آتیش تا یکی دو متری رو روشن می‌کرد و از اون دور تر تاریکی مطلق بود. تازه فهمیده بودیم شب کویر چه زیباست. اینقدر هوای و جو کویر عالی بود که یه لحظه کار از دستم در رفت. یهو به خودم اومدم دیدم دو سه پیک زیادی خوردم. حالم خوب نبود سعیده منو برد پشت چادر شروع کرد مالیدن شونه هام … یکم تگری زدم حس کردم سبک شدم. ولی کل ستاره های آسمون دور سرم میچرخید. سعیده منو برد توی چادر پتو کشید روم گفت یکم بخواب حالت جا بیاد. من دیگه اصلا نفهمیدم و بیهوش شدم. توی غیبت من سعیده و احسان و پری رفته بودن یکم اونور تر یه اکیپ بودن اهنگ گذاشته بودن با اونا زدن و رقصیدن. یه ساعتی که من خواب بودم احسان اومد بیدارم کرد. یکم آب خنک زدم به صورتم حالم خوب شد. ولی هنوز سرم گیج میرفت. احسان گفت آخه امشب تو باید چپ کنی؟
گفتم وقتی ساقی لاشی باشه همین میشه. خندیدیم. دوباره ۴ تایی جمع شدیم. دور آتیش نشسته بودیم و می‌گفتیم و میخندیدیم. سعیده هم تو بغل من ولو شده بود .پری هم تو بغل احسان. من گفتم من خواب بودم چکار کردید؟ احسان گفت نبودی اینقدر خوش گذشت همه کار کردیم الانم میخوایم بریم بخوابیم. گفتم برو گمشو من تازه سرحال شدم خواب چیه. احسان گفت مشکل خودته تو میتونی تنها بیدار باشی. همینجوری که صحبت شد یهو من پرسیدم بچه ها کی فانتزی سکس تو طبیعت رو داره؟ احسان گفت جرات داری یکم دور شو شتر کونت میزاره. همه خندیدیم. میدونستم سعیده اینو فانتزیو دوست داره. دست سعیده رو گرفتم رفتیم پشت چادر یکم دورتر که تقریبا نور آتیش به اونجا نمی‌رسید. کف پامون توی شن داغ کویر بود و لبامون روی هم . حسابی داشتم لباشو میخوردم و سینه هاشو می‌مالیدم و خودمو بهش می‌مالیدم. کیرم شق شده بود. سعیده هم با دست داشت کیرمو می‌مالید. مشغول لب بازی و مالیدن هم بودیم که یهو دیدیم یه نور داره میاد. احسان و پریا با فلش موبایلشون اومدن و مارو پیدا کردن. احسان گفت عوضیا من که گفتم نمی‌ذارم کاری کنید. گفتم به من چه وضعیت پری قرمزه. دست منو گرفته بود که ول کن سعیده رو . احسانم مست بود وقتی منو کشید دوتایی افتادیم رو شنا. دوتایی رو شنا دراز کشیده بودیم. دیدیم که سعیده و پری اومدن روی ما. من به شوخی گفتم اشتباهی نیایید تو تاریکی. به این بهونه که تاریکه مثلا برای اینکه ببینم این که رومه یا اینی که روی احسانه سعیده نباشه هر دوشون رو دستمالی کردم. دستای منو احسان دیگه همه جا بود. کلی خندیدیم . زنا از موقعیتی که توش بودن خوششون میومد. یکم که از شوخیا گذشت هر دو تو بغلمون ولو شدن و شروع کردم خوردن لب و گردنمون. پری زودتر از سعیده رفت سراغ شلوار احسان. شلوارش رو داد پایین و شروع کرد به ساک زدن . دقیقا نیم متری ما بودن. صدای ساک زدنش میومد. هوا اینقدر تاریک بود که فقط هاله ای از ساک زدن پری رو میشد دید.سعیده هم شلوار منو داد پایین و شروع کرد ساک زدن. حس و حال فوق العاده ای بود . دستای احسان رو گرفتم و گفتم ریلکس کن و به ستاره ها نگاه کن. یکی از بهترین شبهای عمرم بود. سعیده به من گفت پاشو وایسا. اینجوری پر شن شدیم. من ایستادم و سعیده جلوم زانو زد و همچنان مشغول ساک زدن بود. احسان هم بلند شد ایستاد. دقیقا کنار من. جوری که شونه اش رو چسبوند کنار من. پری هم نشست روی زانو و ساک میزد. صورتهای سعیده و پری کنار هم بود . الان قشنگ پیدا بود . احسان از تو جیبش گوشیش رو در آورد و نور فلشش افتاد و کامل واضح شد. اولش زنا اعتراض کردن. احسان هی نور رو می‌برد و می‌آورد تا اینکه دیگه مستقیم نور رو گرفته بود روی کیرامون . زنا همدیگه کامل کیرامون رو میدیدن و اعتراضی نمی کردن و ساک میزدن. مال من یه کیر ۱۷ سانتی سیاه کلفتیش معمولی. برا احسان یه کیر ۱۰ سانتی سفید ولی خیلی کلفت. پری ساک زدن رو قطع کرد و شروع کرد جق زدن با دست و داشت به کیر من نگاه میکرد. سعیده هم کیر منو در آورد و با دست برام جق میزد. هردو به کیرامون نگاه میکردن. پری گفت چه درازه مال امیر. توش جا میشه کامل؟ سعیده گفت اره. درازیش تا ته پر میکنه آدمو. جوری با شهوت در مورد کیرامون حرف می‌زدند که واقعا هر لحظه من فکر میکردم الان با هم جا به جا بشن. سعیده گفت ولی پری خداییش کیر تو خیلییی کلفته چجوری میره تو . پری گفت اره بدرد کون نمیخوره اصلا. همینجوری که داشت میگفت سعیده دستشو برد سمت کیر احسان جوری که کلفتیش رو اندازه بگیره دستش گرفت. من داشت قلبم وایمیستاد. سعیده قشنگ کیر احسان رو دست گرفته بود. پری هم سر کیرش رو با زبون لیس میزد. یه دست سعیده به کیر من بود اون دستش به کیر احسان. یهو احسان یه ناله بلند کرد و ارضا شد. آبش رو روی لبای پری خالی کرد. سعیده هم از بالا تا سر کیرش رو می‌کشید که آبش کامل خالی بشه. عجب صحنه ای بود. کیر احسان رو جوری رها کرد که دستش به آبش برخورد نکنه. پری هم داشت آب منی احسان رو با دست از رو لباش پاک می‌کرد. سعیده دید که من تک افتادم گفت حالا نوبت توعه. پری که از تو ماشین تو کف کیر من بود اومد و با دست لیزش برام کامل جق زد . سعیده هم صورتش رو گرفت روی کیرم . که آبم بپاشه روش . الان فقط پری داشت برام جق میزد. و سعیده منتظر ارضا شدن من بود . آب احسان از بس که غلیظ بود دست پری زود خشک شد . احسان یکم که جون گرفت دوباره اومد بالا سر و نور رو تنظیم کرد . پری نیم خیز شد سر کیرمو کرد تو دهنش یه زبون چرخوند دور سر کیرم و تفیش کرد. احسان و سعیده داشتن نگاه میکردن. کیر من داشت منفجر میشد. یه بار دیگه این کارو کرد ولی اینبار تا وسط کیرمو کرد تو حلقش. تا ناله ام در اومد سعیده پری رو زد کنار و سر کیرمو کرد تو دهنش. همه ابمو کشید. همه نفس نفس میزدیم از شدت شهوت و هیجان. یکم که خودمونو مرتب کردیم رفتیم تو چادر و خوابیدیم.
ادامه…

نوشته: امیر

ادامه…

دکمه بازگشت به بالا