خاطرات سکسی ما(۵ و پایانی)

…قسمت قبل

از ویلا پدرام برگشتم سعید یه سکس جانانه با سمیرا داشت منم داستان رو برای سعید تعریف کردم
بیخیال اتفاقهای بدش افتادیم و به لذتش فکر کردیم تا پدرام که شماره ام رو از فهیمه گرفته بود بعد چند روز پیام داد
گفتم من شوهر دارم و نمیتونم باهات باشم
که گفت برام مهم نیست و ازت خوشم اومده به هر قیمتی که شده میخواد بازم باهام باشه
گفتم اشتباه برات جا افتاده من بیزی نیستم
گفت هرچی بخوای برات انجام میدم فقط باهات باشم
موضوع رو با سعید در میون گذاشتم
سعید گفت بگو من در جریانم و منظورش از هر کاری چیه
با پدرام حرف زدم و دیدم فقط یه چیز برای این ادم مهمه اونم سکس با منه
کفت ویلای من برنامه کنیم و دو سه تا کس تاپ هماهنگ میکنم بیاد برای سعید ولی باز باهات سکس کنم، هم من هم شایان میخوایم باهات سکس کنیم
گفتم سعید اهل کس بیزی نیست، گفت یبار باهامون برنامه کن اگه خوشت نیومد دیگه نبین مارو
با سعید صحبت کردم و به شرط اینکه دو نفر بیشتر نباشن قبول کردم

قرار شد یه ظهر تا شب باهاشون باشم
شاید باورتون نشه، ولی عین واقعیته، یه ماشین هماهنگ کرد بیاد دنبالم وقتی سوار شدم یه خانوم تو ماشین بود که راننده داشت، پرسیدم میریم ویلا؟
گفت فعلا نه، میریم لباسی رو که پدرام دوست داره بهت کادو بده پرو کنیم
رفتیم یکی از برندترین و گرانترین مزون های تهران، نمیخواهم جز به جز بگم ولی چشام رو باز کردم دیدم کلی لباس کیف و کفش خریدم که کل زندگیمون رو میدادیم نمیتونستم بخرم
نمیدونستم باید چیکار کنم، رسیدیم ویلا، پدرام و شایان نبودن، اون خانوم که یه آرایشگر حرفه ای هم بود منو ارایش کرد یه شورت سوتین برند که مشکی بود تنم کرد، باورم نمیشد داشتم می درخشیدم، نزدیک رسیدن پدرام بود که با اون خانوم که اسمش مریم بود رفتیم تو اتاق، یه خانوم حدود 40 ساله بسیار خوش اندام، اونم یه شورت سوتین ست با من پوشید دست منو گرفت رفتیم رو تخت نمیدونستم چه اتفاقی میفته ولی یکم نگران بودم، تصمیم گرفتم هر چیزی شد حالش رو ببرم، شروع کردیم به لز کردن، یه اتفاق خاص، مریم بینظیر بود داشتم سینه هاشو میخوردم که دیدم پدرام اومد تو، اومدم بلند شم سلام کنم که مریم هلم داد رو تخت، پاهام رو باز کرد و شروع کرد به خوردن کسم، داشتم دیووونه میشدم که شایانم وارد اتاق شد، دو تایی شروع کردن به درآوردن لباساشون، فهمیدم سکس سختی دارم ولی خداروشکر میکردم مریم هم هست و این فشار تقسیم میشه، مریم پا شد رفت سراغ پسرها که رو کاناپه نشسته بودن یکم باهاش ور رفتن که پدرام یه دیلدو کمری دراورد و بست به دور کمر مریم
مریم اومد سمت من، نمیدونستم میخواد چیکار کنه، لای پاهام رو باز کرد و دیلدو رو اروم کرد تو کسم
خوشحال بودم فشار با مریم تقسیم میشه که دیدم خود مریم هم حالا داره منو میکنه و پدرام و شایان هم دارن با مالوندن کیرشون اماده میشن تا منو بگان، لبه تخت حالا داگ استایل مریم داشت منو میکرد و من برای شایان و پدرام ساک میزدم، شهوت تموم وجودم رو گرفته بود و فقط میخواستم پاره ام کنن
یه چند دقیقه ای گذشت و مریم در اورد و بعد دوتا لب گرفتن از پسرها از اتاق رفت بیرون، اومدم تکون بخورم پدرام موهام رو کشید سمت کیرشو کفت بخور جنده ی من، تو همون حال براش ساک میزدم که کیر گنده شایان رو تو کسم حس کردم بعد چند دقیقه جا عوض کردن و برای شایان میخوردم پدرام هم وحشیانه میکرد منو، چندین مدل عوض کردن و حسابی کس و کونم رو جر دادن، دروغ نباشه بالای ده بار ارضام کردن، که تو اخرین حالت من رو کیر شایان نشسته بودم و پدرام از کون میکرد منو
نه کون مونده بود برام نه کس، که دیدم بلندم کردن دو نفری جلوم ایستادن و ابشون رو روی صورت و دهنم ریختن، تو عمرم همچین سکسی نداشتم، جنازه شده بود، دو ساعتی همونجا خوابیدم، پاشدم دیدم پسر ها رفتن و مریم تنهاس، گفت میرسونمت، قبول کردم و با مریم اومدیم خونه، دم خونه از کیفم میخواستم کلید رو در بیارم دیدم ده هزار دلار تا نخورده تو کیفمه، زنگ زدم پدرام بگم این چه کاریه و تشکر کنم دیدم تکست داده،
عزیزم خیلی ممنون ازت بینظیر بودی و سکس خوبی برامون ساختی، قصد بی احترامی ندارم فقط خواستم یه یادگاری ازم داشته باشی و تشکر کرده باشم، بازم میبینمت
سرم سوت کشید و باورم نمیشد.

نوشته: نگار

دکمه بازگشت به بالا