خاطرات من و ناز

سلام خدمت تمامی دوستان عزیز
من مهدی هستم از مازندران آمل
داستانی که میخوام برای شما تعریف کنم خاطرات سکس بین من و دوست دخترم ناز هستش
داستانی که میخوام تعریف کنم داستان کاملا واقعی هستش و سعی میکنم خیلی کوتاه و خلاصه وار تعریف کنم و اگر خوشتون اومد داستانهای دیگه از سکس هامون رو هم می نویسم
بریم سر اصل مطلب
همانطور که گفتم من مهدی هستم ۳۸ سالمه از و امل زندگی میکنم از تیپ و قیافه خودم بگم قدم ۱۸۲ و با وزنی حدود ۹۰ کیلو که یکم هم اضافه وزن دارم تیپ ظاهریم خدا رو شکر بد نیست نه زیاد خوشتیپ هستم نه بد قیافه قیافه معمولی رو به خوب دارم اما خدا رو شکر یه چیز خوب بهم ارث رسیده که اونم میشه گفت جز بهترین دارایی های منه
خوب بریم؟ سراغ ناز که جریان آشنایی من و ناز بر میگرده به حدود ۵ یا شش سال قبل که تو یه گروه تلگرامی با هم آشنا شدیم و کم کم به هم علاقه مند شدیم و طبق معمول از چت کردن رسید به کردن و انصافا هم سکسهای خوبی هم داشتیم
خوب این داستان از اولین سکس مون رو مینویسم برای شما
همانطور که گفتم تو گروه تلگرام با ناز اشنا شدم یه خانم خوشگل با قدی تقریبا ۱۷۵ با یه بدن تو پر اما نه چاق دو تا نکته خیلی با ارزش داره که اولش به دوتا ممه هاش که مثل یه توپ گرد که یه نوک تقریبا صورتی قهوه ای وسط اون باشه واما دومش که میشه یه کون خوش فرم یه چیزی شبی به خاله الکسیس که منو دیوونه میکنه اون لرزشهای موقع گاییدنش که هیچ وقت عکس از خودش تو پروفایلش نمیزاره به هر حال باهاش آشنا شدم و یواش یواش چون من مدیر اون گپ بودم چت کردن باهاش رو شروع کردم و تا اینکه برای اولین بار باهاش بیرون قرار گذاشتم خوب منم رفتم سر محل قرارمون و اونو سوارش کردم و راه افتادم سمت بابلسر یه سوییت اجاره کرده بودم از قبل و تو اولین دیدارمون اونو به اونجا بردم همراه خودم یکم تنقلات خریده بودم وبا یه بطری شراب که خودم گذاشته بودم و واقعا اون سال شرابم فوقالعاده عالی شده بود خوب از داستان دور نشیم آقا من ناز رو بردم داخل سوئیت و به محظ ورود به داخل سوئیت که یه وییوی قشنگ رو به دریا داشت اولین لبو از هم گرفتیم و داستان شروع شد که بعد ها بهم گفت که قبلا منو از نزدیک دیده بود و خیلی وقتها خودشو تو بغلم تصور میکرد من بعد از بوسیدنش شراب و تنقلات رو گذاشتم روی میزی که وسط پزیرایی اون سوئیت بود و شروع کردم به در آوردن لباسهام و با یه شورت و یه رکابی نشستم که دیدم انگار خجالت میکشه بهش گفتم تو هم راحت باش من که بلند شدم برم سمتش که کمکش کنم مانتو رو از تنش در بیارم دیدم که نگاهش قشنگ زوم شده به جلوی شرتم یه نگاه بهش کردم زد زیر خنده گفتم چیشده چته گفت ماشالا تو شورتت چی قائم کردی همش مال خودمه که منم سریع گفتم از امروز که میخوام بردمش به تو اگه دوست داشته باشی و زدم زیر خنده که دیدم اونم داره میخنده خلاصه مانتوش و از تنش در آورد و من یه لحظه چشم خورد به ممه های خوشگلش که فقط یه سوتین بود تنش که قشنگ مشخص بود که اونم تو فکرش بود که امروز باید زیر من بخوابه و این کارم و راحت تر کرده بود دیدم دگمه شلوار جینش رو هم باز کرده و اوف جونم یه شورت ست سوتینش که کاملا توری بودم و کون بزرگش به زور جا شده بود توش پاش کرده بود و منم سریع رفتم و از پشت بغلش کردم و یه سرش رو چرخاندم سمت خودم و یه لب اساسی ازش گرفتم و گفتم بشین رو صندلی و نشست و لیوان رو پر شراب کردم چون قبلا تو چت ها گفته بود که شراب رو پایه هست و فقط اگه از خود بیخود شدم هوای منو داشته باش منم گفته بودم که شراب که اینجور نمیکنه آدمو که گفت من قبلا که با دوستام خورده بودم حالم یه جوری شد که کارام دست خودم نبود منم بهش قول دادم که هواش رو دارم و شروع کردیم خوردن شراب اولین لیوان شراب رو زدیم به سلامتی با هم بودنمون و بعد خوردن کمی پسته و چیبس و خلاصه تنقلات لیوان دوم رو پر کردم که گفت مهدی جان من همین یه لیوان هم زیادمه که بهش گفتم من اینجام نترس خلاصه لیوان دوم رو هم خوردیم و مشغول خوردن تنقلات شدیم که شروع کرد به صحبت کردن که من شوهرم اینجوری بود و اونجوری بود و فلان بود که حتی یک بار هم نتونست منو ارضا کنه و به خاطر اخلاق بدش مجبور شده ازش جدا بشه و الان ۲ ساله که اثلا سکس نداشته و منو که دیده یه جور شیفته من شده و منم یه لیوان دیگه رو پر کردم و واسه اونم ریختم که گفت مهدی جان من واقعا نمیتونم و این شد اومد مستم و لباش رو گذاشت رو لبام و یه جور لبام رو میخورد که داشت لبام رو میکند منم شروع کردم به لمس کردن کون قشنگ و بزرگش از روی شورت و لب تو لب بودیم که بلند شدم و بغلش کردم و بردمش توی اطاقی که یه تخت دو نفره داشت و انداختمش روی تخت و خودم هم نشستم روی رون پاش و دراز کشیدم روش و شروع کردم به خوردن لباش و بعدم گردنش که دیدم میگه مهدی جان بزار من بیام روت و منم باهاش زیر و رو شدیم و اون اومد روم و قشنگ نشست روی کیرم که میشه گفت تنها دارایی با ارزشیه که بهم ارث رسیده و از سالار واسه شما بگم حدودا ۲۱ یا ۲۲ سانتی میشه که واقعا خیلی کلفته که بعضی وقتها خودم وقتی بلند میشه نگاهش میکنم خندم میگیره که کلش به اندازه مشت گره شده خودمه خوب از داستان دور نشیم نشت روی سالار و شروع کرده به خوردن لبم و یواش یواش اومد رو سینه های پر موی من و نوک سینه هام رو زبون زد چند بار و رفت پایین و شورتم رو پایین کشید تا چشمش خورد به سالارم یه اخ بلندی گفت که من ترسیدم گفتم چیشد گفت جونم مهدی جان این چیه تو داری یهو خودش گفت که قشنگ سه تا کیر اون اندازه کیر تو نمیشه منطورش شوهر سابقش بود بعد هم هی سر کیرم رو تا تخمام هی بوسش میکرد که بهش گفتم حالا این همیشه اگه خودت بخوای مال خودته که یه چیزی گفت که تعجب کردم گفت مهدی جان من واسه این حتی جونم هم میدم واسم دیگه هیچی فرق نمیکنه فقط اینو بده بهم من هر چی بگی قبول میکنم گفتم قول گفت قول میدم و سرش رو به زور کرد تو دهنش که واقعا هم به زور جا شده بود دیدم خودش داره فشار میده که بیشتر بره تو دهنش اما نمیتونست من بهش گفتم بزار من بلند شم بهتر بتونم که فشار بدم که گفت تو فقط جون بخواه مهدی جونم تا حالا کجا بودی منو از این نعمت بزرگ محروم کرده بودی که خندم گرفت و نشستم سرش رو گرفتم و خودش هم اومد سمت کیرم و کردش تو دهنش و منم فشار دادم و نصف کیرمو کردم تو دهنش که دیدم اشک از چشمانش در اومد و کل دور چشمش سیاه شده بود از اون اشکهاش و دیدم داره کبود میشه سرش رو ول کردم کیرم از دهنش اومد بیرون دیدم هی پشت هم داره سرفه میکنه گفتم چیشد تو که گفتی جون میدم واسش چیشد انقدر رو هم نتونستی تحمل کنی که گفت مهدی جان حتی اگه مردم هم سرم رو ول نکن بزار تو حلقم حسش کنم منم از خدا خاسته یه کم خودم توف زدم سر کیرم و یه توف هم کردم تو دهنش و کیرم رو کردم تو دهنش و با دستام سرش رو فشار دادم سمت کیرم و با کمرم فشار اوردم سمتش که از بالا میدیدم انگار تو گلوش مثل یه بادکنک باد کرد و دیدم واقعا داره دست و پا میزنه بعد چند ثانیه دلم سوخت و سرش رو ول کردم دیدم چنان اشکی از چشمهای قشنگش میاد که کل صورتش به خاطر رسانش خط سیاه کشیده شد تا زیر گلوش و منم گفتم ولش کن دیگه بیشتر اذیتش نکنم و بهش گفتم داگی بشه من از خوردن کوس بدم میاد واسه همین با همون وضعیت که کیرم تا تخمام به خاطر اب دهانش کلا خیس بود سر کیرم رو گذاشتم رو سوراخ کوس تنگش که خیلی هم قشنگ بود واقعا یه کوس تپل و گوشتی و یکم بالا و پایین کردمش که دیدم خودش گفت عزیزم تو رو خدا زود بکنش تو که دارم میمیرم براش منم یه فشار محکم دادم به کمرم و سرش رو که واقعا به زور جا شد چند بار عقب جلو کردم دیدم واقعا نمیره تو و اونم داشت هی بالشت رو گاز می گرفت درش اوردم دوباره یکم تف زدم سر کیرم باز فشار دادم که دیدم با خیسی کوسش ایندفعه تا نصفش جا شده بود و اون هم هی داشت بالشت رو گاز میزد دیدن این وضعیت منو حشری تر کرد و باز کیرم رو در آوردم یه تف انداختم روش و به اونم گفتم با توفش کوسش رو بیشتر خیسش کنه که اونم همین کار رو کرد و منم ایندفعه با تمام قدرت فشار اوردم و تا ته کردم تو کوسش که دیدم چنان جیغی کشید که من خودم ترسیدم و منم که حشری تر شده بودم شروع کردم به تلمبه زدن و اون هم چنان اشکی می ریخت که واقعا دیدن اون صحنه منو دیوانه تر میکرد بعد حدود دو دقیقه که سرعتم رو رفته رفته بیشتر کرده بودم دیدم کل بدنش داره می لرزه که یک آن یه حس قشنگی بهم دست داد که واقعا عالی بود دیدم کل کیرم خیس و لزج شد و دیگه راحتر عقب جلو میشد تو همون وضعیت که اون می لرزید منم سرعتم رو بیشتر کردم و تا اینکه دیدم اثلا ازش صدایی نمیاد حول شدم کشیدم بیرون صداش زدم چیشد ناز که اصلا جواب نمی داد یکم صبر کردم دوباره صداش کردم که دیدم با صدای لرزون بهم گفت جووووووونننننممم منم گفتم چت شده حالت خوبه گفت اره ولی ترو خدا بازم میخوام تا نمردم ولم نکن مهدی جان من قربون اون کیر کلفتت برم بکن دوباره میخوام منم واقعا دیگه حشرم بالا رفت و یه لب ازش گرفتم و برش گردوندم و پاهاش رو بالا دادم و یه ضرب کردمش تو کوصش که بازم دیدم یه جیغ بلند کشید و دوباره با همون اولین فشار کل بدنش شروع کرد به لرزیدن و ایندفعه کیرم رو با همون سرعت کشیدم بیرون که وای چنان ابش با فشار پاشید رو صورت و سینم که کل صورتم وسینم خیس شد من حشری تر شدم و بازم با تمام قدرت کردم توش صحنه ی جالبی بود هربار که میکرم توش میکشیدم بیرون کلی اب ازش میومد بیرون ابش کاملا سفید مثل آب معمولی ولی خیلی خلیزتر که قشنگ کیرم لیز لیز کرده بود منم داشتم با تمام قدرتم تلمبه میزدم تو کوصش که با تنگی کوصش و اون حالت های جلوی چشمم دیگه نتونستم خودم و نگه دارم و کشیدم بیرون و رفتم گذاشتمش لایه ممه های گرد و درشت وسفتش که کلاهک کیرم میرفت تو دهنش و چند تا عقب جلو کردم و کل آبم رو به زور ریختم تو خلقش و دهنش پر شد از آب کیرم و بهش گفتم قورتش بده که اونم اطاعت کرد و همش رو خورد و یه نگاهی بهم کرد و گفت مهدی جونم من از امروز به بعد تا لحظه مرگم فقط مال تو ام و بلند شدیم دیدم از زمانی که اومدیم تا الان حدود ۳ ساعت گذشته که من فکر کردم یه ساعت هم نشده سریع جمع و جور کردیم و یه دوش گرفتیم و سریع برگشتیم امل که من یه قراری داشتم که بایستی میرفتم و الان ۱ ساعت از اون گذشته بود به هر حال الان بعد گذشت چند سال ناز هنوز عاشقانه دوسم داره و همیشه هر وقت من بخوام میاد و من میکنمش و امیدوارم که خوشتون اومده باشه داستان کاملا واقعی هستش حتی اسمها که اصلا هم مهم نیست برای جفت مون چون هم من و هم اون میدونه که بعد من کسی نمیتونه اون لذت رو بهش بده داستان سکسمون زیاده اگه دوست داشته باشید از کون کردنش و گروپ زدنمون هم میگم براتون
با تشکر از تحملی که کردین #M G از آمل

نوشته: M G

دکمه بازگشت به بالا