خاطره شمال

سلام به همگی این داستان گی هستش اونایی که علاقه دادن بخونن لطفا ازخودم بگم زمان داستان من بیست وپنج سالم بود ازتهران رفتیم شمال داداشم یه زمین خریده بود که من باید برای ساختش میموندم اونجا تویکی از روستای نزدیک چالوس داداش بزرگم اونجا یه باغ منزل داشت که من اونجا بودم وصبح میرفتم سرزمین با کارگراغروب برمیگشتم کلید باغ منزل دست دوست داداشم بودکه اون زودتر از ما شاید چند ماهی بود اونجا بود اسمش رضا بود خلاصه شبها دور آتیش میشستیم ومشروب می‌خوردیم رضا سیگاری هم می‌کشید حموم باغ خراب شده بود رضا کلید حموم روستا دستش بود آخر شبا هرکی میخواست کلید و می‌گرفت ازش ومیرفت آها یادم رفت یکی از همکلاسی های دوران دانشجویی م هم باما بود منو سیاوش که دوستم بود یه شب رفتیم حموم منو سیا باهم خیلی صمیمی بودم و خودمونی تو حموم لخت لخت بودیم همو لیف میزدیم ومیشستیم درو از پشت بسته بودیم یه هو دیدیم رضا با یه ساک حموم اومد داخل مارو همونطور لخت دید اون شب گذشت شب بعد منو داداشم وسیا تویه اتاق میخوابیدیم نصفهای شب احساس کردم یکی از پشت چسبیده بهم یه تکونی خوردم دیدم رفت بیرون از اتاق متوجه شدم رضا بود صبح سیا و داداشم اومدن تهران من موندم واسه کار ساختمون بارضا تو باغ تنها شدیم درضمن یکی از دوستای رضا که چند سال خارج بود واومده بود شمال همونجا تو باغ گل بچه محل مون بود همه مال یه محل تهرانیم شمرون اسمش فرهاد بود بدنساز هیکلی بور غروب ‌که کارگرا تعطیل کردن چون نزدیک باغ گل بود ساختمون فرهاد رو دیدم گفت امیر کجا بودی یه آمپول داشتم برام بزنی نبودی خودم زدم سر سوزن فکر کنم شکست رفتیم تو اتاقش شلوار و شورت رو کشید پایین چه هیکلی نگم براتون بیست خلاصه جاشو نشون داد منم لمس کردم وگفتم نمیبینم چیزی اونم خم شده بود جوری که هم سوراخ کون سفیدش جلوی صورتم بود میگفت دقت کن منم دست میز دم میگفتم چیزی نیست یهو چشمم به کیرو خایه ش افتاد که آویزون بود کیر کلفت وراستش چشم به کیرش بود که کونشو عقب داد دقیقا سوراخ کونش جلو دهنم بود سرم فشار داد که زبون بزن منم شروع کردم به لیس زدن حشری شده بود لباسو کند به من م گفت لخت شو کیر کلفت ۱۸سانی سفیدش گذاشت دهنم من م ساکیدم براش منوبغل کرد برد روتخت پاهامو داد بالا وازلین و روان کننده هم زد گذاشت درم گفتم آقا فرهاد جر میخورم گفت هواتو دارم اروم میکنم خلاصه منم بدم نمیومد بعد مدتها به خوش تیپ خوش هیکل بدنساز بدم آروم آروم کیرش کرد توم درد داشتم آه ناله میکردم اما تا ته نکرد یه ۱۰دقیقه ای که فرقونی کرد پوزیشن رو عوض کرد نشست لبه تخت گفت بیا بشین روش منم به پشت نشستم آروم آروم تا ته داد توم همینجوری که می‌کرد ازم تعریف می‌کرد که عجب چیزی بودی و ما خبر نداشتیم رضا راست می‌گفت گفتم مگه رضا چی میگفت گفت خیلی تو کفته!خلاصه اونشب منو نگه داشت و تا صبح دوسه بار دیگه قشنگ منو کرد دفعه دوم که دیگه باز باز شده بودم تا دسته می‌کرد تو با پوزیشن های مختلف منو کرد صبح که رفتم باغ منزل متوجه نگاه های سنگین رضا شدم اون روز گذشت شب که میخواستم بخوابم رضا اومد کنارم خوابید نصف شب متوجه شدم چسبیده بهم جفتمون با شورت بودیم شورتم رو درآورد و بعدش مال خودشو یه کیر کلفت ۲۰سانتی که کله ش قارچی بود و خیلی بزرگ کله کیرش اندازه یه لامپ ۱۰۰وات فکر کنم بود و شروع کرد به مالیدن منو بلند شد گذاشت دهنم باور کنید قارچش تو دهنم جا نمیشد یه کم که زبون زدم داگی کرد منو و سرش رو گذاشت درم هرکاری کرد نرفت کرم وازلین آورد وبا انگشت کرد که جا باز کرد و گذاشت درم با فشار جا کرد توم خلاصه اون شب هم رضا تا صبح سه دست منو گاید که صبح راه نمیتونستم برم صبح از شبش که می رفتم دستشویی یه کم خون ازم رد میشد تا اینجا داشته باشید که جریان حموم رفتن با رضا و فرهادم بنویسم براتون فعلا بای

نوشته: داداجان

دکمه بازگشت به بالا