خانم مهندس قسمت هشتادم

کاوه کاوه جون نمی دونی چقدر دارم کیف می کنم -روشنک دیگه از کون دادن احساس درد نمی کنی -نه واسه چی -معلومه خیلی خوشحالی که یک بار دیگه تونستی عشقتو به دست بیاری و بهش برسی -کاوه تو یکی دیگه واسه ما فیلم بازی نکن . تو به کی میگی . سپیده جون خودت رو به دست آوردی نگو که خوشحال نیستی .  حالا داری با آرامش و لذت  باهام حال می کنی . نگو که حال نمی کنی .. کیارش : چیه شما دو تا همش دارین سر به سر هم میذارین و رضایت نمیدین . هر دو تا تون به یک اندازه خوشحالین . حالا خیالتون جمع شد . بذارین ما یکی کسمونو خوب بکنیم و حالشو ببریم -کیارش هر کی ندونه فکر می کنه تا حالا کس ما رو نکردی . این چه بر نامه ایه . که راه انداختی عین ندید بدید ها رفتار می کنی . مثل این که به بهاره جون باید بگم که ردیفت کنه . هر کی به هر کی چسبیده بود ولی بهروز و سپیده یه گوشه ای داشتند حال می کردند و شوهر آینده من همچنان داشت ناز سپیده رو می کشید . احساس آرامش خاصی می کردم از این که یه کیر رفته بود توی کونم و یکی دیگه داشت به کسم حال می داد . خوشحالی رو می شد به خوبی در حرکات کیر کاوه هم حس کرد . اون عاشق سپیده بود ولی سپیده از سرش زیادی بود . یه لحظه از این که دیدم کیر بهروز عین موشک کس سپیده رو می شکافه و میره اون داخل و بر می گرده خیلی حرصم گرفت و حس حسادتم تحریک شد ولی از اونجایی که گفتم دیگه دوران حسادتها به سر رسیده و از این لحظه ها بعدا باید خیلی داشته باشیم دیگه سعی کردم با این وضعیت کنار بیام . دو تا مردا با هم گفتند که ما می خوایم آبمونو خالی کنیم -ببینم چه تونه امروز . شما تا آخرش بهم حال ندادین ولتون نمی کنم . -ببینم ما باید حریف عروس خانومای حودمون هم بشیم دیگه . -غصه اونا رو نخورین . اونا خودشون دارن حال می کنن . یه جورایی سرشون گرمه . خیلی هوس انگیز شده بود این فضا . فضا فضای آرامش بود و دیگه از کینه و حسرت و خود خواهی خبری نبود فقط تا حدودی این سپیده خانوم ما پکر به نظر می رسید . در هر حال اول به کاوه گفتم که آبشو می تونه توی کونم بریزه ولی از اونجایی که می خواستم آب کیر کیارش رو جذب کنم ازش خواستم که دست  نگه داشته باشه بعد از این که کاوه کارش تموم شد من طاقباز می کنم که اون بیاد روم و این جوری هم بیشتر بهم حال بده و هم بتونم آب کیرش رو  بهتر جذب کنم . -جوووووووون بکن کاوه . بکن کونمو . بفرست کیرت رو بره تا ته . جووووووون کونم چه حالی می کنه . ببینم زیاد که گشادش نکردین . می خوام برای شوهر جونی خودم محفوظ وتنگ نگهش داشته باشم .. کیارش : از تنگی که دیگه چه عرض کنیم . الان اگه من کیرمو از توی کست بکشم بیرون خیلی راحت می تونم کنار کیر کاوه فرو کنم توی کونت . -بد جنس نشو کیا یعنی  من این قدر کون گشاد شدم ;/; -شوخی کردم روشنک این قدر به دل نگیر . کاوه داری چیکار می کنی زود باش  توی کون این خانوم مهندس خالی کن که کسش منتظر آب کیر منه -بذار یه خورده داغ تر شم . از بس  جلو گیری کردم این آب کیر ما رفته عقب . . دو تایی دیگه منو تو چنگ خودشون اسیر کرده بودند . حس می کردم داغی کیر کاوه رو توی سوراخ کونم . کیارش هم حسابی داشت بهم حال می داد . حتی تماشای کس سپیده هم که در اون لحظه زیر کیر شوهر آینده ام دست و پا می زد هوس منو زیاد می کرد و به من نیرو می داد . -روشنک بگیر که الان داره می ریزه خالی میشه توی کونت بگیر که الان توی چشام نور میفته -زود باش کاوه کیر من این تو خفه شده -خیلی دلت بخواد کیا . کس من هم زیادی عرق زده .. چه با حال , حال می کردیم . حتی سپیده رو می دیدم که چه جوری داره لبخند می زنه . ظاهرا کیر بهروز اونو سر حال آورده بود . بهرام و بیتا و بهاره هم که سه تایی افتاده بودند به جون هم . تک کیره داشت چهار تا سوراخو می گایید . دیگه بهداشت رو فراموش کرده بود . چون پی در پی از کس می کشید و فرو می کرد توی کون و یا بالعکس-کاوه کاوه جون بیشتر بیشتر بازم بریز . کونم بیشتر آب می خواد . همین جور داشت توی کونم خالی می کرد و آب کیر این پسره تمومی نداشت . . کیا امون نمی داد حریصانه دوست داشت زود تر توی کسم خالی کنه .راستش منم تشنه و طالب این بودم که بریزه توی کسم .. کسم یه تشنگی خاصی رو احساس می کرد که حتما باید با آب کیر سیراب می شد . حالا من طاقباز کرده روبروی کیارش قرار داشتم . اون پاهامو انداخت رو شونه هاش . بهروز و سپیده که ظاهرا از اوج هم گذشته بودند و دو تایی شون ارضا شده اومدن به نزدیکی من ومی خواستن ببینن که کار من و کیارش به کجا می کشه …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

دکمه بازگشت به بالا