خانه ای بدون زن (۳)
…قسمت قبل
راوی: مهرداد
از اولین سکسم با پدرام یه ماهی میگذشت و تو این یک ماه تقریبا هر دو سه روز یک بار میکردمش، جدای از دوستی و رابطه برادرانه ای که جلو بقیه داشتیم تو حریم خودمون دو تا پارتنر بودیم، ولی دلیل سکس های مداوم من با پدرام این بود که بتونم خودم رو از لحاظ کیفیت سکس بالا ببرم.
یه روز که پدرام پیش من بود منصور بهش زنگ زد، گوشی رو زدم روی آیفون و گذاشتم که صحبت کنه،
_الو سلام منصور جان
سلام عزیز دلم، خوبی؟
_ممنون قربونت، کاری پیش اومده ؟
حتما باید کاری پیش بیاد که من صدات رو بشنوم، چند وقتی هست سر دماغ نیستی، هر موقع هم که بهت میگم بیا با هم باشیم بهونه میاری، بگو مشکل چیه
_مشکلی نیست فقط یکم درگیر اوضاع خونه ام، دارم جمع و جور میکنم که بخشی ازش رو تبدیل کنم به سالن ماساژ
خب اینکه خوبه
_برای خوب بودن خوبه، فقط یه مقدار فشار روم هست
درستش میکنیم عزیزم، تو فقط کج خلقی نکن با من عزیز دلم
_بعدا باهم صحبت کنیم؟ لطفا
باشه مواظب خودت باش
توله سگ خیلی خوب بلد بود فیلم بازی کنه،
نه خوشم اومد، بلدی چیکار کنی
مهرداد بخدا من دیگه نمیدونم چه بهانه های سر هم کنم، یه ماهه هر روز دارن سوال و جوابم میکنی که چی شده یه ماهه باهاشون حتی حرفم نمیزنم
هوی توله سگ نکنه دلت برای سکسشون تنگ شده، من خر رو بگو که جور هر دوشون رو تو این ماه کشیدم که کمبود کیر نداشته باشی
_بخدا بحث سکس نیست، خودت هم میدونی بابات و تیرداد آدمایی نیستن که کسی رو فقط بخاطر سکس بخوان
تو فعلا کارت رو ادامه بده یه نقشه هایی دارم که اگه عملی بشه هم منو داری هم تیرداد رو هم منصور رو
_فقط زودتر عملی کن هر نقشه ای که داری رو، من دیگه نمیتونم بیشتر از این بپیچونمشون
اون روز تمام فکرم این بود که باید یه جوری خودم رو به تیرداد نزدیک کنم، میدونم اشتباه بود ولی تیرداد برای من همه چیزه، دارایی منه و من واقعا عاشقشم، نمیتونم ازش دست بکشم، حالا که اونم این حس رو میتونه درک کنه باید یه جوری بهش ثابت کنم که منم میخوامش یا منو پس میزنه یا آغوشش رو برام باز میکنه، نمیتونم بیشتر از این تو این بلاتکلیفی زندگی کنم.
میدونم رابطه رابطهی پدرام و تیرداد فقط یه رابطه جنسی نیست بلکه خیلی بیشتر از اینهاست، پدرام و تیرداد عاشق همدیگه ان، کنجکاوم ببینم این عشق چقدر میارزه، میخوام ببینم تیرداد وقتی بفهمه که پدرام با من و منصور سکس داشته بازم میخوادش،
خودخواهی میدونم، ولی باید بفهمم این عشق چقدر دووم داره، پدرام به اسم ماساژ با همه سکس میکنه، همزمان با پدرام و منصور رابطه داره، تیرداد از این داستانا اصلا خبر داره ؟ حق داره که بودنه، منم حق دارم بفهمم ببینم حسی به من داره یا نه
از پدرام چند تا از قرص های تحریک جنسی که داشت رو قرض گرفتم، و منتظر یه موقعیت مناسب بودم که به همون روشی که پدرام تیرداد رو به دست آورد منم به دستش بیارم
دو روز بعد از گرفتن قرص ها با تیرداد برنامه ریختیم که باهم وقت بگذرونیم و فیلم ببینیم، هر از گاهی از این کارا میکنیم، وقتی از باشگاه اومد گفت میره دوش بگیره منم تو این فاصله فیلم رو انتخاب کردم، دو تا لیوان شربت که توش اون قرص ها رو انداخته بودم آماده کردم و گذاشتم تو یخچال، یکی برای تیرداد و یکی هم برای خودم، از توی کمد یه مقدار تنقلات هم آوردم که کنارش داشته باشیم، اگه منتظری که بگم مشروب هم آماده کردم باید بگم که نه، از این خبرا نیست، تیرداد شاید ماهی یکبار با دوستاش مشروب بخوره ولی من اصلا نمیخورم، بابا هم که اهلش نیست، تنها لباسی که تنم بود یه شلوارک بود، موهای بدنم هم تازه با موزر زده بودم، و این تنها امیدم بود برای جذب کردن تیرداد، نمیدونستم جواب میده یا نه، ولی امیدوار بودم که جواب بده، دوبین فیلمبرداری که داشتم رو روی کتابخونه طوری تنظیم کردم که بتونه کل تخت رو بگیره و این لحظه های عاشقانه رو برام ثبت کنه که هر موقع خواستم ببینمش، گنده بک از حموم اومد بیرون و داشت موهاش رو سشوار میکشید، بهش گفتم که وسایل رو آماده کردم تا من یه دستشویی برم تیرداد هم فیلم رو پلی کنه، خودم رو تخلیه کردم و خیلی تمیز و خوشبو رفتم که بهترین تجربه عمرم رو با کسی که از ته قلبم دوسش دارم شروع کنم، وقتی از دستشویی اومدم بیرون جا خوردم بابا اومده بود خونه، ولی چرا؟ اون که گفته بود تا غروب شاگرد داره ولی چرا الان خونهست؟
یه لیوان دقیقا شبیه لیوان هایی که توش شربت درست کرده بودم تو دستش بود، نکنه از اون شربت خورده باشه، استرس تمام وجودم رو گرفته بود، نمیدونستم چکار باید بکنم یا چی باید بگم،
مهرداد: سلام بابا خوبی، فکر کردم غروب میای
منصور: آره قرار بود غروب بیام ولی به خاطر برف شدید شاگردا دونه دونه کنسل کردن منم دیدم کاری ندارم اومدم خونه،
تیرداد: خوب کردی، منو مهرداد هم یه فیلم آماده کرده بودیم که ببینیم، حالا که اومدی سه تایی میبینیم
مهرداد: آره راست میگه خوش میگذره بهمون
تیرداد: مهرداد این شربتی که درست کردی خیلی خوشمزه شده بود، منو بابا خوردیم، تو یدونه دیگه برای خودت درست کن،
این جملهش مثل سطل آب یخی بود که یهو روم ریخته شد، سر جام خشک شده بودم، حالا باید چکار کنم، نباید این اتفاق می افتاد، الان باید چکار کنم،
منصور: باشه پس من میرم لباسام رو عوض کنم برگردم
تیرداد: زود بیا پس، مهرداد منتظر چی هستی بیا ببینیم دیگه
روی صندلی تکی مبل نشستم و با فکر مشغولی که داشتم نمیدونستم چکار کنم، همیشه موقع فیلم دیدن سرم رو میگذاشتم روی شونه تیرداد یا روی پاش دراز میکشیدم، ولی حالا با این وضع نمیدونستم چکار باید بکنم، صدای تیرداد بلند شد که میگفت چرا اونجا نشستی، گردن درد میگیری تا آخر فیلم بیا پیش خودم بشین، با اصرار مهرداد مجبور شدم که بغل دستش بشینم، و فیلم رو ببینم، حالش خوب بود و هنوز قرص تاثیر خودش رو نگذاشته بود، تا تیتراژ اول فیلم تموم بشه بابا هم خودش رو رسوند و روی ضلع کناری مبل ال نشست، فیلم که شروع شد حواسم به فیلم پرت شد و گذر زمان رو نفهمیدم. دست تیرداد روی شونه هام بود و با سر انگشتش روی پوستم دست میکشید، فکر کنم داشت تاثیرش رو میگذاشت، حرکت دستاش به سمت پشت گردنم بود، تو این وضعیت نمیدونستم باید تحریک بشم یا بترسم، دهنم قفل شده بود و چیزی برای گفتن نداشتم، پشت ناخونش رو خیلی ملایم از پشت گردنم به سمت کمرم هدایت کرد و پایین رفت، روی گودی کمرم متوقف شد و دستش رو روی پهلوم گذاشت سرم روی شونه هاش بود، ولی میترسیدم، خیلی میترسیدم از اتفاقی که میخواست بیوفته و من نمیدونستم چه بلایی قراره سرم بیاد، دست تیرداد شلوارکم رو کنار زد و راهش رو به سمت کونم پیدا کرد، انگشت هاش رو روی چاک کونم میکشید، شلوارکش رو نگاه کردم و دیدم کیرش از زیر شلوارک خیلی بزرگ شده، انگشت فاکش رو به سمت سوراخم گرفت و داشت ماساژش میداد، با اینکه میترسیدم از اتفاقی که داشت بین منو تیرداد میوفتاد ولی تحریک شدم و احساس کردم کیر منم داره راست میشه، وقتی به منصور نگاه کردم دیدم که یه کوسن گذاشته روی پاهاش و یه دستش زیر کوسنه، مطمئنم که داشت کیرش رو میمالید، خیالم راحت بود که از سمت منصوری دیدی نسبت به کارای تیرداد نداره، حالا تو این موقعیت هیچکدوممون متوجه فیلم نبودیم،
از ترس بدنم مثل یخ سرد بود، نمیدونستم باید چکار کنم، انگشت تیرداد توی کونم بود داشت عقب جلوش میکرد که راهش رو باز کنه، منصور از جاش بلند شد و گفت که میخواد بره یکم استراحت کنه، تیرداد که اینو شنید به من نگاه کرد و چشمک انداخت، چشماش داشت برق میزد، یکم از استرسم کم شده بود چون منصور دیگه قصد گاییدنم رو نداشت، ولی تیرداد حسی که بهش غالب شده بود شهوت بود فقط، و هیچ خبری از اون حس عاشقانه واقعی که من میخواستم نبود، بعد از اینکه مطمئن شدیم منصور رفته تیرداد دست منو گرفت و به سمت اتاقش داشت میبرد، که به اتاق خودم اشاره کردم و کشوندمش تو اتاقم، در اتاق رو بست و سرم رو تو دستای پهنش گرفت و لبم رو بوسید، چه حس قشنگی داشت بوسه ای که خیلی وقت بود منتظرش بودم، از همون اوایل نوجوونی تا همین الانش، بالاخره اتفاق افتاد، دستاش رو دورم حلقه کرد و محکم تو بغلم کشید، بدنمون چفت هم شده بود و از وجود هم داشتیم لذت میبردیم، سرم رو از لبش جدا کردم و روی شونهش گذاشتم، از پشت سر سرم رو نوازش کرد و تو گوشم زمزمه کرد خیلی میخوامت داداشی، همیشه میخواستمت، ولی دیگه نمیخوام بترسم از دوست داشتنت. این حرف هایی که زد برام خیلی خوشحال کننده بود ولی مطمئن نبودم که این حرف از عمق وجودش میاد یا اینکه فقط برای ارضا شدن بود. هر کاری کردم نتونستم حتی یه کلمه حرف بزنم، دستش رو از دور کمرم به سمت کونم برد زیر کونم رو با دو دستش گرفت و بالا آورد مثل بچه ای رو که روی دست گرفته باشی، بلندم کرد و دور اتاق گردوند و آروم روی تخت پهنم کرد، خودش هم روم خیمه زد و افتاد به جون سینه هام، نوک سینه هام رو تو دهنش گرفته بود و میمکید، همین حرکتش برام بس بود که شروع به آه کشیدن کنم، سرش رو بالا آورد و روی سینه سمت چپم کمی بالاتر نوک سینهم رو شروع کرد به مکیدن انقدر شدید اون قسمت خورد که دستم داشت به تخت چنگ مینداخت از دردی که داشتم میکشیدم، سرش رو آورد جلوی صورتم و تو چشمام نگاه کرد، روی قلبت یه یادگاری گذاشتم که بدونی دوستت دارم. این جمله رو که گفت لبهام رو توی دهنش گرفت و زبونش رو تو دهنم به رقص در آورد، خیلی هات بودم نمیتونستم تحمل کنم، لبم رو از روی لبش برداشتم و به چشماش نگاه کردم، یه لبخند زدم و زبونم رو از روی گونهی زبر ته ریش دارش کشیدم، چشمش رو بوسیدم هم بوسیدم همونطور که تو بغلم بود به پهلو هلش دادم و این بار من بودم که روی بدن عضلانی تیرداد خیمه زده بودم، نشستم روی شکمش و پاهام رو کنار پاهاش تو هم کشیدم، سرم رو به سمت گردنش کشیدم و بوسه هام رو از روی بدنش تا روی سینه هاش کشیدم، این دفعه نوبت من بود که سینه های تیرداد رو تو دهنم بگیرم، یکم از روی شکمش خودم رو عقب تر کشیدم که بتونم راحت تر نوک سینه هاش رو بخورم، کونم به سفتی کیرش که نیمه راست شده بود خورد، از روی شلوارک هامون هم میتونستم بفهمم که چقدر کیرش بزرگ هست، ولی سعی کردم خودم رو کنترل کنم و از اتفاقی که داشت میوفتاد لذت ببرم، دستای تیرداد مدام روی کمرم حرکت میکرد و روی مو های بدنش رو بوسیدم و از سینه به سمت نافش اومدم بین پاهاش نشستم و شورتو شلوارکش رو خیلی آروم همزمان کشیدم پایین، میتونم بگم باحال ترین صحنه سکسمون این بود که کیرش وقتی کش شلوارک رو رها کرد محکم خورد تو شکمش، حالا میتونستم برای اولین بار و از نزدیک کیر عزیزترین فردی که میخواستم رو ببینم، تو دستم گرفتمش و حرکتش میدادم، بزرگ بود حتی از مال من ولی تقریبا به کلفتی مال خودم بود، با دست من یک وجب کامل بود، که بعدا اندازه گرفتم ۲۳ سانت میشد، تو دهنم گذاشتمش، فقط سرش جا میشد، کمی سعی کردم بیشتر بخورم، ولی تا نصف بیشتر تو دهنم جا نمیشد و به همین خاطر دستم رو دور کیرش حلقه کردم و همزمان که داشتم براش ساک میزدم اون قسمت رو هم عقب جلو کردم، ساک زدن رو با کیر پدرام یاد گرفته بودم که چطور انجامش بدم که دندون نزنم ولی خب کیر پدرام کجا و کیر تیرداد کجا، پدرام پیشنهاد سکس دوطرفه رو بهم داده بود، ولی از اونجایی که من دوست داشتم اولین بار تیرداد باشه که منو میکنه هیچوقت با پدرام انجامش ندادم، یه دستم دور کیرش و دست دیگهم رو روی تخماش گذاشتم و میمالیدم، صدای آهش بلندتر شده بود، منی که خوشحال بودم از اینکه یکی از نقاط تحریک آمیز تیرداد رو پیدا کردم، کیرش رو بالا گرفتم و تخم هاش رو تو دهنم گرفتم، و میک میزدم، هر دو رو به نوبت میخوردم، طاقتش سر اومد و پاهای منو کشوند سمت خودش، شلوارکم درآورد و پرت کرد گوشه اتاق و به جون کونم افتاد، آخ که بازی زبونش روی سوراخم چه محشر بود، کون من که تا اون موقع به اندازه یه انگشت هم توش نرفته بود زبون تیرداد رو توی خودش داشت حس میکرد، و این برام خیلی تحریک برانگیز بود، کیرش رو دوباره خوردم، و اینبار بیشتر فرو بردم، تا جایی که احساس کردم به حلقم رسیده، ولی قسمتی از کیرش هنوز بیرون از دهنم بود، پاهاش رو دور گردنم حلقه کرد، نمیتونستم تکون بخورم، داشتم خفه میشدم و به تقلا کردن افتاده بودم، وقتی سرم رو ول کرد، قطره های اشک از چشمم داشت سرازیر میشد، ولی حس باحالی داشت، انگار خودم دوست داشتم این اتفاق بیوفته، داشتم نفس میگرفتم که دوباره این کار رو انجام بدم، تیرداد زبونش رو از توی کونم در آورد و روی تخم هام کشید، کیرم رو که مثل سنگ بود تو دستش گرفت و گذاشت تو دهنش، آهی که از لذت این کارش کشیدم برابری میکرد با این یک ماه سکسی که با پدرام داشتم، چند بار سرش رو عقب جلو کرد و دیگه تکون نخورد، دستاش رو روی لپ های کونم گذاشت و محکم فشارشون داد، کیرم رو تا انتها بلعید، میخواستم از روش بلند بشم ولی فشار دستاش این اجازه رو بهم نمیداد، شکمش به تکون خوردن افتاد و پایین بالا میشد ولی همچنان دستاش رو محکم گرفته بود، بعد از چند ثانیه که ول کرد یه نفس عمیق کشید، همزمان که نفس هاش داشت منظم میشد، شروع کرد به انگشت کردنم، چون با زبون راه سوراخم رو باز کرده بود انگشتش رو راحت وارد کرد ولی یکم احساس سوزش داشتم، با عقب و جلو کردن انگشتش سوزشش هم از بین رفت و جاش رو به لذت داده بود، با انگشتش رو به کناره های سوراخم فشار میداد، از روی میز لوبریکانت رو که کنار بسته کاندومم بود برداشت، و به انگشتش زد و دوباره وارد کرد و بعد از اینکه حسابی سوراخم رو لزج کرده بود انگشت دوم رو هم وارد کرد، درد داشتم ولی خیلی زیاد نبود، به حدی نبود که نتونم تحملش کنم، استفاده مداوم از روان کننده و بازی انگشهای تیرداد کار رو برام راحت تر کرده بود، احساس میکردم که دو تا انگشت به راحتی جا شده، ولی دو تا انگشت کجا و کیر کلفت تیرداد کجا، سر کیرش رو روی چشمم کشیدم و تو دهنم فرو بردم مثل سری قبل سعی کردم تا جایی که میتونم بخورمش، تیرداد دوباره پاهاش رو دور گردنم قفل کرد و اینبار هر سه انگشتش رو وارد کونم کرد، از درد دندونم رو داشتم روی کیرش میکشیدم و نمیتونستم آخ بگم، انگشت های تیرداد جلو عقب میشد و نفس من به شماره افتاده بود، سرم رو که آزاد کرد رد دندونم روی کیرش مونده بود، از خودم خجالت کشیدم که اینطوری با دندون کیرش رو گاز گرفتم، ولی وقتی انگشتش رو دوباره عقب جلو کرد دردم کمی بهتر شده بود و میشد تحملش کرد، بعد از چند دقیقه هر سه انگشتش رو راحت توی کونم فرو میبرد و میچرخوند، بهش عادت کرده بودم و داشتم لذت میبردم، کاندوم رو به سمتم گرفت و یه لبخند رضایتمندانه زد، روی پاهاش نشستم و کاندوم رو روی کیرش کشیدم، لوبریکانت رو روی کاندوم ریختم و مالش دادم که پخش بشه مقداری هم روی انگشتم ریختم و توی کونم فرو بردم، تیرداد منو سمت خودش کشوند و در گوشم گفت، ببخشید که اگه موقع ساک زدن اذیت شدی ولی مجبور بودم برای اینکه راحت تر کیرمو تحمل کنی تا سه تا انگشت رو فرو کنم، الانم اگه میخوای درد نکشی خودت باید انجامش بدی و بشینی روش، من هوات رو دارم نمیزارم اذیت بشی.
پاهام رو دو طرف پهلو هاش گذاشتم و سر کیرش رو وارد کونم کردم، ولی بیشتر از اونو اصلا نمیتونستم تحمل کنم، منو به سمت خودش کشید و توی بغلش گرفت
_هر وقع حسی کردی بیشتر میتونی تحمل کنی انجامش بده، هیچ عجله ای نداریم
باشه داداشی
_اگه هم دیدی نمیتونی بهم بگو که تمومش کنیم
نه میخوام انجامش بدم، امروز و با تو
_قربون شکل ماهت بشم من، باشه عزیز دلم
خیلی دوستت دارم
_منم دوستت دارم عزیزکم
کونم رو بیشتر به سمت کیرش فرستادم، حس میکردم تا نصفه ها رفته، خیل آروم خودم رو عقب جلو میکردم، و هر بار یکم بیشتر فرو میرفت، ولی احساس میکردم زانو هام به لرزه افتادن و نمیتونم خیلی تو این موقعیت بمونم، اینو که به تیرداد گفتم پیشنهاد به پهلو خوابیدن رو بهم داد، وقتی که از پهلو کیرش رو توی کونم گذاشت، تا هر جایی که میتونستم فرو کرد و برای بقیه کیرش هیچ فشاری وارد نکرد، و فقط خیلی آروم کیرش رو عقب و جلو میکرد، دستش زیر سرم بود و سرش کنار صورتم، هورم نفس هاش دیوونه کننده بود برام، همه چیز با تیرداد برام تحریک آمیز تر از قبل بود، هر زمان که دست نگه میداشت منو خودم رو بیشتر به سمتش هل میدادم، و اون فقط میخندید از اینکه دارم تلاشم رو میکنم، از یه جایی به بعد احساس کردم که به چیزی شبیه دیواره برخورد میکنه نمیزاره بیشتر از این واردم بشه، تیرداد که دید من تقریبا همه رو جا دادم دستش رو از زیر بغلم رد کرد و منو روی شکمم چرخوند، و خوردش روی من بود، دستش رو دور گردنم گرفته بود و لاله گوشم رو میخورد، همزمان کیرش رو هم تا جایی که میتونست تو کونم میبرد و برمیگشت، با اینکه درد داشتم ولی حجم لذتی که میبردم خیلی بیشتر بود، تلمبه از حالت آهسته خارج شده بود، سرعت معمولی به خودش گرفته بود، محکم نبود و همین هم لذت بخش ترش کرده بود، فکر کنم حدود ۱۵ دقیقه ای تو اون حالت بودیم که خودش رو انداخت روم، در گوشم گفت نمیدونم امروز چرا انقدر دیر ارضا شدم، معمولا اینطوری نیست، ولی تمومش میکنم بخاطر تو.
اینکه گفت بخاطر تو انجامش میدم خیلی برام با ارزش بود، به یاد کاندوم تاخیری افتادم که برای سکس های خودم و پدرام استفاده میکردم افتادم و تاثیر اون قرص که چقدر قوی بود که تیرداد بعد از یک ساعت و نیم از شروع اولین بوسه مون هنوز ارضا نشده بود، منو به پشت دراز کرد و پاهام رو روی شونه هاش انداخت، کیرش رو وارد کونم کرد و خودش هم به سمت لبام خیز برداشت، با جلو اومدنش کونم دقیقا همراستا با کیرش بالا اومده بود داشت تلمبه میزد، طعم شیرین زبونش وقتی تو دهنم بود و ضربه های کیرش قشنگترین لذت دنیا بود برای من، دستای من روی بازو هاش بود و رگ های دستش زیر پوست دستم داشت نبض میزد، میشد ضربان قلبش رو از روی رگ باد کرده دستش فهمید، سرعت تلمبه هاش به نسبت قبل تند تر شده بود و میشد فهمید که بعد یک ربع تلمبه زدن تو این حالت به ارگاسم نزدیک شده، دستام رو از روی بازو هاش بلند کردم و دو طرف صورتش گرفتم، لبم رو از روی لبش برداشتم، و دم گوشش بردم و خیلی آهسته زمزمه کردم: میخوام که روی بدنم ارضا بشی و به تحریک آمیز ترین حالت ممکن آبت رو به خوردم بدی، اگه از این امتحان سر بلند بیای بیرون مال من میشی.
صدای خندهش اتاق رو برداشت و گفت تو جون بخواه از من داداش کوچیکه
از روی بدنم بلند شد و در همون پوزیشن کیرش رو عمیق تر و سریع تر جلو عقب میکرد، سر کیرش مدام به همون قسمت دیواره برخورد میکرد و داشت دیوونهم میکرد، احساس میکردم که الانه که آبم بیاد، بعد از چند ثانیه که تیرداد داشت با همون سرعت ادامه میداد، با آه کشیدن بلندم ناخودآگاه ارضا شدم و آبم با پمپاژ خیلی زیاد روی صورتم ریخت و پمپاژ های بعدی روی بدنم اومد، کونم داشت به کیر تیرداد فشار میآورد و سعی میکرد همه آبی که داشتم رو خالی کنه، فوق العاده بود برام اینکه بدون دست زدن به کیرم آبم اومده، تیرداد که با دیدن این صحنه نه تنها سرعتش کم نشده بود بلکه با تنگ تر شدن سوراخم شهوتش بیشتر هم شده بود، چند ثانیه بعد خیلی سریع کیرش رو در آورد و کاندوم رو بیرون کشید، و آبش رو روی بدنم ریخت، سرم رو بالاتر آوردم که این صحنه زیبا رو بهتر ببینم، پاشش بعدی آب کیرش روی صورتم فرود اومد، گوشه لبم نشست، صورت و بدنم پر شده بود از آب خودم و تیرداد.
تیرداد که از لبخند من خندهش گرفته بود به سمتم اومد و هر جایی که اثری از آب کیر بود رو لیسید، حتی روی سینه و شکمم رو هم از آب کیر پاک کرد همه رو تو دهنش نگه داشته بود، سرش رو روی صورتم گرفت و دهنش رو جفت دهنم کرد و همه آب هایی از روی بدنم جمع کرده بود رو توی دهنم ریخت، منم که برام بهترین حس دنیا رقم خورده بود همه رو قورت دادم و دهن خالیم رو بهش نشون دادم و اونم یه لب حسابی ازم گرفت، مثل همون ارضا شدنی که تو خواب دیدم.
کنارم روی تخت دراز کشید و منو توی بغل خودش کشید، و موهام رو مرتب کرد
_مهرداد قد تموم دنیا دوست دارم داداشم
منم دوستت دارم، عشق داداش
_قشنگترینم تو دیگه مال خودمی، کسی حق نداره حتی بهت دست هم بزنه چه برسه بخواد اذیتت کنه
قربونت برم من
…
تیرداد خیلی تشنهمه
_کوچولو تو که همین الان این همه آب خوردی
هر دو زدیم زیر خنده و گفت الان میام،
از گوشه اتاق شورتش و شلوارکش رو برداشت و پوشید مال منم داد که بپوشم، خودش هم رفت که آب بیاره برام، منم بلند شدم و خودم رو جمع و جور کردم و شلوارکم رو پوشیدم، تیرداد که انگار از هر روزی خوشحال تر بود با لیوان آب اومد، آب رو که خوردم و لیوان روی میز کنار تخت کنار بسته کاندوم و لوبریکانت گذاشتم که بعدا برشون دارم
_قشنگم با اتفاقی که بینمون افتاد دلم نمیخواد که از بغلت جم بخورم ولی برای اینکه بابا شک نکنه میرم که تلویزیون رو خاموش کنم و برم تو اتاق خودم
باشه گل من، تو هر جایی که باشی تو قلب منی، اینجا که خونه خودمونه
ازش خداحافظی کردم و روی تخت دراز شدم و داشتم به اتفاقی که افتاد فکر میکردم چشمام داشت سنگین میشد خیلی سخت میتونستم چشمام رو باز نگه دارم، دیگه حتی نمیتونستم بازشون کنم، فقط صدای باز شدن در اتاق رو شنیدم و خوابم برد.
.
.
.
نوشته: Mili_vish
ادامه…