خانواده خوش خیال 134

عرفان به طرز عجیبی مامان فیروزه اش رو غرق بوسه کرده بود . شونه ها شو پشت گردنشو , لباشو , سینه هاش همه رو می بوسید . دوست داشت با مامانش تنها شه و به اون نشون بده که چقدر دوستش داره و فیروزه بیشتر از هر کس دیگه ای می تونه روی اون حساب کنه … فیروزه هم به این فکر می کرد که عرفان نباید این قدر به زنان دیگه توجه کنه و ازمادرش نباید گله مند باشه که چرا این قدر راحت خودشو در اختیار مردان دیگه قرار میده . چون همین شرایط برای خود عرفان هم وجود داشت . که اون با دیگر زنا باشه .. رواین حساب خودشو بر گردوند . و تا عرفان به خودش بیاد  ته کیرشو گرفت توی دستش و گفت ..
 -هر وقت باشه من باید اینو داشته باشم . اینه که پشتیبان منه .تا این به من ااجازه نده  من با مردای دیگه با کیرای دیگه حال نمی کنم .
 عرفان تعجب می کرد از این که مادرش به ناگهان این قدر پر شور و حال شده …
– مامان آفتاب از کدوم طرف در اومده ; ..
 فیروزه : وای طوری حرف می زنی که اگه بقیه بشنون فکر می کنن که من تا حالا بهت نمی رسیدم یا این که به تو سختی می دادم ..
 عرفان سست شده بود وقتی که لبای فیروزه رو کیرش قرار گرفت و دستشو هم رسونده بود به بیضه های اون . به یاد خاطرا ت  چند روز پیشش افتاده بود و این که زمان چه زود می گذره . که اون و مادرش چطور تا بو شکنی کرده بودن . گویی که همه همون هیجان رو داشت .
امیر هم خودشو انداخته بود رو سحر .. سحری که حالا خیلی زود با مردا بر می خورد و برای اون فرقی نمی کرد که  با یک مرد تا به چه اندازه آشنایی داشته باشه تا خودشو تقدیم اون کنه . سحر هم به اندازه کافی سهیل رو متوجه این نکته کرده بود که باید با فرخ لقایی که به تازگی پا شو به این مجلس  گذاشته مدارا کنه . ولی فرخ لقا خیلی بیشتر از اونی که انتظارش می رفت تونسته بود خودشو با این شرایط وفق بده .. عرفان حس کرد که مامان فیروزه اش طوری کیرشو ساک زده که دیگه هیچ حسی براش نمونده جز فرو کردن اون کیر توی کون مادرش ..
 -مامان من حالا آماده ام  ..
 در حالی که کیرش همچنان در دهان فیروزه قرار داشت خودشو از همون بالا در جهت عکس رو کمر مادرش قرار داد و دستشو به کونش رسوند و انگشتشو فرو کرد توی کون فیروزه . .. فیروزه از حرکت انگشت عرفان توی کونش لذت می برد . با این که مثل هر زن دیگه ای دوست داشت که بیشتر با کس اون حال کنند و اون هم از این قسمت بدنش بیشتر لذت ببره ولی واسه این که عرفان خوشش بیاد و لذت ببره و دیگه این قدر نگه که مامانش به بقیه توجه داره و به اون بی توجهه پذیرفت که  عرفان بکنه توی کونش … امیر هم کرده بود توی کون سحر ….
عرفان : داداش چه طوره خوبه ; !
امیر : عالی ! عالیه ..
 امیر با این که با خیلی از زنای خونواده خوش خیال  سکس کرده بود و آمیزش با سحر واسه اون تازگی نداشت ولی از این که می دید مادرش در کنار اونه و می تونه درکش کنه و دیگه نگرانی از این بابت نداره که در خونه لو بره با لذت بیشتری با سحر عشقبازی می کرد و با دونستن این که وقتی مادرش همه چی رو بدونه دیگه با با ارسلانش بی خیال میشه و حرفای فرخ لقا روقبول می کنه . تازه بیشتر وقتا این مادرش بود که نگران کار هاش بوده و همش می خواست بدونه که امیر چیکار می کنه . مادری که حالا زیر کیر و بدن سهیل داشت دست و پا می زد . سه پسر و سه مادر . فرخ لقا با این که در این دو سه ساعت چند بار ار گاسم شده بود اما با  ورود هر کیر تازه به بدنش طراوت و تازگی دیگه ای رو در خود حس کرده احساس جوانی می کرد .  عرفان پنجه ها شو تا اون جایی که می شد بازش کرد و با فشار کون گنده مامانشو به دو سمت بازش کرد . با لذت یه نگاهی به سوراخ کون فیروزه انداخت و دیگه خواست که عملیاتو شروع کنه .  ولی یادش اومد که باید اون سوراخ رو چربش کنه  تا بتونه کیرشو راحت بکنه توش . فیروزه وقتی انگشت عرفانو روی کونش حس می کرد که چه جوری داره اونو می مالونه حسابی لذت می برد .. لحظاتی بعد عرفان سر کیرشو به سوراخ کون مامانش فشار داد .. یه نگاهی هم به امیر انداخت تا ببینه اون و مادر سهیل در چه شرایطی قرار دارند . صحنه هوس انگیزی به نظرش اومد .  طوری که کیر امیر داشت سوراخ کون سحر رو می تر کوند  . فرخ لقا که طاقباز خوابیده بود و از سهیل می خواست که با اون یه سکس خشن داشته باشه .  عرفان قسمتی از کیرشو کرده بود توی کون مامان فیروزه اش … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا