خانواده خوش خیال 22

اون طرف فقط هیجان بود و هیجان با این که آفتاب سر زده بود ولی انگار کسی دوست نداشت  بگیره بخوابه . آخه اونا کار و کاسبی دیگه ای نداشتند . دیگه کسی نبود که کسی رو نگابیده باشه . کیری نبود که وارد کس و کونی نشده باشه . همه به هم یه نگاهی می کردند . گوشه و کنار یه یه مختصر غذایی رو می خوردند و دوباره مشغول می شدند . سلنا بیشتر از بقیه گرم افتاده بود .  داشت به شوهرش اعتراض می کرد که چرا تا حالا در مورد این جریان چیزی بهش نگفته . بهش بر خورده بود . -سمیر که  به خاطر زن امریکایی خودش بیشتر از بقیه به زبان انگلیسی تسلط داشت بهش گفت عزیزم  آی لاو یو من اگه اون موقع بهت می گفتم تو یه بر داشت بد می کردی تازه تا دیشب هم که موافق این کار نبودی . گفتیم که بهتره در یک فضای مناسب بتونیم شرایطو طوری جورش کنیم که بشه کاریش کرد و خوشحالم که تونستیم موفق شیم . سارا روی یکی از این تخت ها افتاده بود و سیامک و سپهر که دو تا پدر بزرگاش بوده در حال کردنش بودند .. -شما ها چرا این قدر شل و ول شدین . سیامک : دخترم ما اون وقتا که خیلی سفت و سخت بویم تو کجا بودی که ما رو ببینی . سپهر : حالا یواش تر پیش مامان بزرگات این قدر رو ما منت نذار . سیزده چهارده سانت قد کیر ماست . الان بیشتر کیرای این دوره زمونه آب رفته .. داداشاتو نگاه نکن که غذاخورده اون ور آبند . و در ناز و نعمت بزرگ شدند . سیامک گذاشته بود توی کس سارا و سپهر هم کرده بود توی کونش .. یواش یواش خستگی داشت بر همه غلبه می کرد  . سلنا رفت سراغ  برادر شوهرش سهیل که یه گوشه ای لمیده بود . دست شوهرشو هم گرفته بود . سهیلو انداخت زیر و رفت رو کیرش .. -زن داداش دیگه بلند نمیشه .. این از دیشب تا حالا دیگه پدرش در اومده .. ولی سلنا که گاهی چند کلمه فارسی هم قاطی حرفاش می کرد گوشش به این حرفا بدهکار نبود . سمیر که از پشت گذاشت توی کون زنش و داداش سهیلشم که اون زیر خوابیده بود نتونست از دست سلنا در ره . وقتی حرکت کس زن داداشو روی کیرش حس کرد یواش یواش کیرش راست شد و لبخندی به گوشه لبای سلنا نقش بست .-دیدی ;  دیدی شما مردا همه تون ضعف دارین ; خالی شدم چیه .. کیر سهیل رفت توی کس سلنا د و تا پسر داشتن واسه اون سنگ تموم میذاشتن که نشون بدن زورشون بیشتره و بیشتر می تونن حال بدن . .. یک ربع تمام در همون حال بودند و این زن خستگی سرش نمی شد . سهیل که دیگه تکون نمی خورد و گذاشته بود به عهده زن داداشه که هر کاری می خواد با اون بکنه .. وقتی سمیر آبشو توی کون زنش خالی کرد یه لحظه سلنا حس کرد که آب کسش داره خالی میشه .. فوری کسشو از رو کیر سهیل جدا کرد و در حالی که کسشو به سمت دهن سهیل داشت با کف دستش چند بار محکم با روی کسش بازی کرد و آب کسشو طوری روی صورت سهیل پاشوند که اون داشت با لذت آب کس زن داداشه رو می خورد .. سلنا رو زمین دراز کشید . دهنشو باز کرد و از سهیل خواست که آبشو بریزه توی دهنش .. .. -سلنا جون از بس از دیشب تا حالا آبمو خالی کردم با این که خیلی داغم ولی برای  یه بار دیگه شاید  یه خورده بیاد .. سلنا متوجه نشد چی میگه و منظورش چیه . هر چند دو تایی شون حالا  انگلیسی حرف می زدند .. سهیل توضیح داد که باید کیرمو توی دهنت فرو کنم تا آبم بیاد . سلنا دهنشو باز کرد . سهیل حس کرد که منی اون با لذت و با تمام وجودش توی دهن سلنا خالی شده . حس کرد که دیگه این تیکه آخری مکمل و متمم تمام لذتهاش بوده .. اون طرف که  سارا به هزار جون کندن خودشو به یه ارگاسم نصف و نیمه رسونده بود تا این طرفو دید که  داداش دوقلوش سهیل کار زن داداشه رو ساخته و کیر سهیل هم از دهن سلنا اومده بیرون رفت طرف سلنا و اونو در آغوش کشید و لباشو رو لبش گذاشت و در پی این بود که با باز کردن لباش  حداقل بتونه چند قطره ای از آب کیر داداش سهیلشو بخوره ولی سلنا زرنگی کرده همه رو زود تر خورده بود ..با این حال بوی منی و اثری که از طعم منی رو لب و دهن زن امریکایی با قی مونده بود به سارا آرامش می بخشید .. ساعت حدود یازده صبح شده بود که سوسن مادر بزرگ سهیل و زن سیامک فریاد زنان اومد و گفت بچه ها بیاین ببینین یه چیز جالب !.. یه تابلویی رو دیوار همسایه زده شده که روی تابلو طرف خونه ماست . هر مدل آرایش زنانه و مردانه پذیرفته می شود با آخرین متد های پیشرفته روز ….ببینم اونا از کجا می دونستن که ما دنبال آرایشگاه و آرایشگریم .. سحر خطاب به مادر شوهرش : مامان اول باید بریم تحقیق ازدم در خونه شون از اون خانومایی که میان بپرسیم که کارشون چه طوره …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

دکمه بازگشت به بالا