خانواده خوش خیال 30
–
-نترس عرفان آروم باش . آروم باش . اونا الان میرن
دهن عرفان همین جور روی کون سوسن مونده بود و حرکتی نمی کرد . سوسن با انگشت به نوه اش اشاره زد که سکوت رو رعایت کنه و فعلا دست از تلنبه زدن بر داره تا اونا برن . سپیده و سحر هم ظاهرا حدس زده بودن چیه . هر چند تا حالا شکاری به این صورت به تورشون نخورده بود و اصلا به فکر شکار نبودن ولی حس می کردن که یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست . سارا هم تا حدودی شستش بو بر دار شده بود که چی به چیه . خلاصه ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم داده و مسئله به خیر گذشت ..
سوسن : رفتن .. ظاهرا مامانت رو قانع کردن که تو داری با سهیل یه دوری این طرفا می زنی . نگران نباش لذت ببر . تازه داشت خوشم میومد . چه خوب داری کونمو لیس می زنی . صبر کن بازش کنم ; چه خوب می شد وقتی که تو داری کونمو لیس می زنی منم کیرت رو بگیرم توی دست خودم و با هاش بازی کنم . نمی دونی که بازی کردن با کیر چقدر بهم حال میده . اونو بگیرم توی دست خودم و برات حرکتش بدم . واست جق بزنم . جووووووووون . خیلی بهم حال میده . پسر چرا این قدر ترسیدی . رفتن ..
-می ترسم مامان دنبالم بگرده
– اوخ پسر .. فردا پس فردا تو باید زن بگیری مستقل شی . نکنه می ترسی که مامان جونت هم توی رختخوابت باید باشه و نگاه کنه که تو و زنت دارین چیکار می کنین . تازه اونم یک زن مجرده . همین جوری که تو از اون حساب می بری اونم ازت می ترسه . فکر کردی اون دل نداره ; من که یادمه از روزی که از دواج کردم تا حالا نشده که دوروز به خودم استراحت بدم . حالا شرایط طوری شده که سر حال تر از روزای جوونی دارم فعالیت می کنم .
سوسن گرم افتاده یکریز داشت حرف می زد . عرفان هم که دیگه داشت از حال می رفت . یه نگاهی هم به سهیل مینداخت که چه جوری داره ستاره رو از این رو به اون رو می کنه و هر چند لحظه در میون سبک گایشی خودشو تغییر میده . سوسن که حشرش زده بود بالا یهو با یه پرش اومد و روبروی عرفان قرار گرفت . طوری هم به عرفان نگاه می کرد که که پسره واسه یه لحظه ترس برش داشته بود . از این می ترسید که نکنه کیرشو گاز بزنه و مثل آدامس اونو بجوه . آخه شنیده بود وقتی پیرزنا حشری میشن دیگه بی اندازه از خود بی خود میشن و ممکنه سیستم فکری اونا از کار بیفته .ولی سوسن کیر عرفانو گرفت توی دستش و اول یکی زد به زیر بیضه هاش و گفت عجب چیزیه . خوب پرورشش دادی . میگم این جون میده واسه رفتن زیر کس مامانت . اونو می فرستی زیر کونش و مثل یک جک .. مثل یک اهرم مادرت رو یه متر می فرستی هوا .. ولی اون جوری که سحر و سپیده می گفتن اون ازاون تیپ آدمایی که بعد از شوهرت کیر خورده نیست .دستشو گذاشت دور کیر پسر هاج و واج مونده .. یه فشاری بهش آورد که عرفان به زور جلو خودشو گرفت تا دادش در نیاد . در عوض کسشو به کیر اون نزدیک کرد و کیر روبه دو تا لبه های کس می مالوند و هی از این رو به اون رو می کرد .
-اووووووفففففف … خیلی داغه .. یه جوری شدم سوسن خانم ..
-به من بگو سوسن جون .. سوسن کون .. من معشوقه توام .. زود باش یه کاری بکن . الان اخلاق سهیل رو می دونم . منو خیلی دوست داره . من مادر بزرگ پدری اون و ننه آقا شم . واسه همین دلش می خواد منو بیشتر بکنه . ببین چقدر تو رو دوست داره که با این که تازه با تو آشنا شده ولی راحت قبول کرده که مادر بزرگش با یکی دیگه سکس کنه و خودش هم شاهد قضیه باشه .
-مگه شما از هم اجازه می گیرین ;
-خب دیگه جوونه و من توی ذوقش نمی زنم . تازه چند روزه که کیرش رو انداخته توی فعالیت ..
-اون که الان پنج شش سالی باید از سن و آغاز بلوغش گذشته باشه .
-عرفان جون در امریکا خیلی مقرراتی کار می کنن ; جون ننه شون تا ساله نشدن حق سکس ندارن . هیجده که شدن این پسرا میرن آب کیرشونو می مالونن به دفتر خانه و ثبت اسناد اونجا و مجوز می گیرن ..
سهیل اون طرف داشت می خندید ..
-سوسن جون ستاره جونو ار گاسمش کردم .. اجازه داد بهم که آبمو توی کونت خالی کنم . عرفان جون تو که مادر بزرگمو کشتی یه خورده مایه بیا .
سوسن اومد رو کیر عرفان ..تا هم بهش لذت بده و هم مخصوصا این کار روکرد که اگه سهیل اومد و از پشت کرد توی کونش راحت باشه … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی