خانوما ساکت 32
–
یه کمی که حس کردم اوضاع آروم تره و میشه از جا بلند شد این کارو کرده به سخنرانی ادامه دادم . این اکی هم بد جوری میخ کارای من شده بود و هر جوری شده می خواست کاری کنه که من کمتر با این زنا بر بخورم ولی مگه می شد از این زیبا رویان دل کند . خیلی حواسم بود که دیگه دسته گل به آب ندم و بتونم کیرمو همین جور خوابیده نگه داشته باشم . حالا علاوه بر این خانوما ملاحظه اکی جونمو هم باید می کردم . با اون چشای پر هوسش داشت منو می خورد . خیلی عجله داشت واسه این که زود تر این بر نامه بعد از ظهری ما تموم شه . وقتی زنا با صحبتای الکی خودشون می خواستند که سرمونو گرم تر کرده منو به حرف بگیرن تا یه خورده زمینه حال کردن بیشتر فراهم شه اون همش با دخالت کردنای خودش کاری می کرد که موضوع بحث عوض شده یا زود تر تموم شه . در هر حال کار به اونجا رسیده بود که یکی دیگه از خانوما از این پرسید که در صورتی که شرایط رو طوری دید که دخترش نوعی گرایش جنسی به غیر هم جنس خودش داشته باشه باید چیکار کنه .. اینم از اون سوالات بود . می خواستم در جواب بگم که خب بیاد من مشکلشو حل می کنم .. هیچم بعید نبود که همچین حرفی از زبونم بپره بیرون ولی دیگه خیلی ضایع می شد اگه این حرفو می زدم . رفتم پشت تریبون و با کمال پررویی و بدون ملاحظه به کل جمعیت که می دونم همه شون خواستار شنیدن چنین حرفایی بودند شروع کردم به حرف زدن . البته می دونستم که اکی از این حرفا خوشش نمیومد چون یه جوری به کار گیرنده مخ خانوما و حرفای دل اونا بود -همه خانومای عزیز به خوبی آگاهند که غرایز و تمایلات جنسی چه در مرد و چه در زن پس از دوران بلوغ یکی از عوامل ایجاد تحرک یا باز دارنده تحرک در انسانه و اگه به خوبی کنترل نشه ممکنه عواقب بدی هم داشته باشه . حتی جسارت نشه بعد از از دواج هم بین زنان و مردان گرایش به افرادی غیر از همسر وجود داره . آیا میشه این احساسات رو محکوم کرد ;/; در نگاه اول با توجه به تابوهای اجتماعی و اخلاقی شاید . هر چند در بسیاری از جوامع جهانی این امر به عنوان یک تابوی اجتماعی تلقی نمیشه ولی در میان دختران یا پسران جوانی که همسر و شریک جنسی ندارند نباید اجتماع رو یک باز دارنده اساسی به حساب آورد .. یه جوری موضوع رو پیچونده بودم که دیگه هیشکی به موضوع اصلی بحث توجهی نداشت . خانوما حالا ازم سوال می کردند که اگه یه زن بخواد با مردی غیر از شوهرش ار تباط بر قرار کنه چه مشکلاتی به وجود میاد .. خیلی این بحث و مناظرات داغ شده بود . بیشترا با این امر موافق بودند . یکی دو نفر هم که فقط می خواستند به عنوان ادعای فضل و خودی نشون دادن با بقیه مخالفت کنند فقط خودشونو وارد بحث می کردند و می خواستند ریخت و قیافه و حالت لبهاشونو نشون بدن . ولی عجب مجلس و مشاوره ای شده بود . این مادران به تنها چیزی که اهمیت نمی دادند دختراشون بود . دسته جمعی رو می شد همونجا خوابوند و تر تیبشونو داد . البته هر کاری راهی داشت و به این سادگیها هم نبود . اصلا نفهمیدم زنا با اون همه سر و صدا و هیاهو کی اونجا رو ترک کردند . من موندم و این خد متگزار خوشگل و تو دل برو که دیگه حسابی نیاز داشتم به این که یه دستی به سر و گوشم بکشه . ولی طوری اخم کرده و عصبی نشون می داد که من یکی ترس برم داشته بود که نکنه از کس دادن به من پشیمون شده باشه -اکی جان مشکلی پیش اومده ;/; مثل این که خیلی خسته این . دست شما درد نکنه . به خاطر پذیرایی و سنگ تمومی که گذاشتین ممنونم .. طوری بهم نگاه می کرد که انگاری یه زنی مچ شوهرشو به وقت خیانت و رابطه جنسی با یه زن دیگه گرفته . -هوتن خان میگم همچین بد هم نمی شد اگه با یکی از این خانوما تشریف می بردید خونه شون و همونجا مشاوره رو ادامه می دادید . من که دوزاریم افتاده بود و مرضشو قهمیده بودم گفتم ولی اکی جان نمی شد چون من قبلا به یکی دیگه وقت داده بودم . -اگه اون مریض نتونه سر وقتش حاضر شه و عذر بخواد چی -حالا دیگه دیر شده اگه می خواست عذر بخواد باید زود تر اعلام می کرد تا من یه فکری بکنم . اکی جان اگه فکرت عوض شده من اصراری ندارم . -ببخشید شما آقایون همه تون همین هستین . تا چشمتون به چند تا زن میفته می خواین یه جوری جلب توجه همه شونو بکنین که برای یه وقت تنگی به دردتون بخوره -اکی اگه در مورد من این جور قضاوت می کنی باشه من حرفی ندارم . پاشو خودتو مرتب کن و یه سر و سامونی به این جا بده تا برسونمت خونه . منم فراموش می کنم بین ما چه اتفاقی افتاده .. اومد پیش من و با یه زار و التماسی که اشک توی چشاش حلقه زده بود نگام کرد و گفت پس اشتباه فکر نکردم منو برسونی و از اون طرف بری خونه یکی از این خانوما ;/; -آره میگی چیکار کنم وقتی که تو نمی خوای مجبورم دیگه . تو الان میری خونه و خودتو میندازی بغل شوهرت . من باید چیکار کنم که زن ندارم . اینو که گفتم قهر و ناز و عشوه رو فراموشش کرد و خودشو انداخت تو بغلم . منم معطل نکرده و این بار درجا دستمو گذاشتم در مسیر شورت و شلوارش تا بهش بگم که برای یه سره کردن کار آماده ام …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی