خواب یا واقعیت سکس با خاله (۱)

سلاااااام،سلااااام

خوب خوب یه داستان دارم تابو شکن…خوشتون میاد
اول اینکه خاطره داره بازگو میشه از یه شخص دیگ پس امیدوارم بتونم خیلی صریح و مهیج بنویسم براتون…
داستان برمیگرده به چند سال پیش یعنی یه چیزی حدود سال ۹۶_۹۷

+میدونی خاله ات داره جدا میشه!؟
_کدوم خاله!؟
+خاله لیلات دیگه
(خوشحالی تو چشام موج میزد یه جوری که اگه یه موج سوار چشای منو میدید ها سریع تخته شو میاورد و یکم موج سواری میکرد )
+چیه خوشحال شدی!؟
_جان نه مامان اتفاقا خیلی ناراحت شدم
+برق چشات مشخصه چقدر ناراحتی
_به چشام دقت نکن مامانی از درون ناراحتم براش،از طرفی ام آره خوشحالم خیلی اذیتش میکرد یارو
+بالاخره هرچی که بوده و هست داره جدا میشه دیگ انشالله که خیره…
_آره شک ندارم که خیره

عه عه همین دیشب تو خوابم بود ها تاصبح داشتیم تو خواب باهاش عشق و حال میکردیم هاااا تنها خاله ای که باهاش راحتم و دوستش دارم و همه جیک و پوک منو میدونه ولی برام خوب شد میتونم بالاخره بهش نزدیک بشم ولی باید با نقشه باشه و مرحله به مرحله…
+فرزاد به چی فکر میکنی
_جان هیچی مامان
+پاشو صبحونه بخور مادر
_شما برین بلند میشم
دست بردم تو شرتم وای خداااااااا،زدم به جدوووووول تو خواب زده بودمش زمین چی میشه تو واقعیت هم بزنمش زمین
حموم لازم بودم رفتم دوش گرفتم

بعد چند وقت اومدن خونمون،جدا شده بود
اومدم خونه،به به ببین کی اینجااااااست عشقم
یکم توصیفش کنم براتون!؟
یه زن جا افتاده با یه بدن تو پر بایه صورت گرد و تپل و خوشگل و لبای نازک که جون میداد بخوریشون و ممه های ۸۵ و بزرگ که از رو لباسم مشخص بود و یه پاهای توپر که آب از لب و لوچه هر آدمی کش میاورد…
اومد بغلم کرد،
آخ دنیا داشت دور سرم میچرخید چی میشه همینجوری لخت بغلم کنه آخ کی میشه این اتفاق بیفته…
+خوبی خاله قربونت بره
_مرسی عزیزم…
ماچم کرد یه عادتی داشت همیشه زیر گردنم و ماچ میکرد
لباش که چسبید به زیر گردنم شل شدم اصلا…
زیر گوشش گفتم خاله نکن هوایی مون نکن،جوونیم و عذب خوب نیست برامون
+پرو نشو دیگ بچه پرو
یه چشمک زدم بهش و رفتم سمت مادربزرگ
یکم که گذشت نشسته بودیم و داشتم بهش نگاه میکردم سنگینی نگاه منو رو خودش احساس میکرد فکر کنم

بلند شد از جلوم رفت سمت آشپزخونه دور که زد پرده لای پنجره گیر کرده بود واااااای خداااااا چی دارم میبینم.قبلا تو خیالاتم بود ها ولی الان دارم از نزدیک میبینم،قبلا اینجوری نبودم،بودم ها ولی کمتر بود نمیدونم اصلا یه جوری شده بودم که احساس میکردم بهش نزدیک ترم و میتونم داشته باشمش واسه همین بهش حس نزدیکی داشتم…

+سلام،جانم خااله
_فرزاد،
+جان فرزاد
_حوصله ام سر رفته،یه کاری بکن خاله،
+تلگرام داری خاله!؟
_آره دارم
+تو یه گروه دعوتت میکنم بیا اونجا ولی نگو خاله منی خوب
دعوتت میکنم
_خوب اگه نگم خاله توام که مزاحمم میشن
+خوب نگو خاله منی،نمیدونم اگه میخوای کسی مزاحمت نشه بگو دوست دختر منی…یه چیزی بگو دیگ خاله
_بچه پرووووو،باشه یه کاریش میکنم

دعوتش کردم تو گروه…
+سلاااااام به همه امروز یه عضو جدید داریم که خیلی برام مهم و عزیزه ها بچه ها حواستون باشه
_کیه که اینقدر روش حساسیت داری
+حالا خودش میاد میگه دیگ
اومد تو گروه
+سلام به همه
_به به سلام عزیز دلم خوش اومدی
بعد از احوال پرسی ها معمول و معرفی کردن بقیه
یکی از دوستام کلیک کرد روش که شما چکاره فرزاد میشین که اینقدر فرزاد روتون کلیک داشته که حواسمون بهتون باشه
+من!؟من…من دوست دخترشم
_ناااااموسااااا
پشمام ریخته بود،واااای خدا،همه چی داره خوب پیش میره هاااااا

رفتم تو پی ویش،
+خاله
_جان
+ناموسا گفتی دوست دختر منی!؟
_مگه خودت نگفتی اینوو بگم
+چرا گفتم ولی باورم نمیشه اینو گفته باشی ها
_تو هوا برت نداره ها اینجوری گفتم که کسی مزاحمم نشه
+نه خاله هوا چیه فقط پشمام ریخت اینجوری گفتی
بهترین موقعیت بود که بتونم سر بحث و باهاش باز کنم گفتم یه چیزی بگم به درک یا میشه یا نمیشه دیگ
+خاله یه چیزی بگم
_جان بگو
+جدا از شوخی اگه دوست دختری مثل تو میداشتم ها دیگ هیچی از خدا نمیخواستمااااا
_یعنی چی فرزاااااااد!؟چی میگییییی!؟ به مامانت میگمااااا
+خاله دارم میگم اگه می داشتم الان که ندارم دیگ تو چرا الکی شلوغش میکنی،اصلا شوخی کردم یه چیزی گفتم که یه چیزی گفته باشم
_بچه پررویی،بچه پرو،جایی نری فردا میخوام بیام خونتون باهام باشی که باهم بریم یه جایی
+ای به چشم
صبح روز بعد
فرزاد یه چیزی میپرسم بچه بازی در نیار و راستشو بهم بگو
_جان فرزاد
+چرا میام خونتون یه جوری بهم زل میزنی؟
_من؟زل میزنم؟به خاله ام نگاه میکنم مشکلیه؟
+گفتم بچه بازی در نیااار فرزاد
_روم نمیشه،نمیدونم چجوری بگم
+باهام رو راست باش بگو
_واقعیتش خاله جون،عه چیزه…بیخیال یه نگاه ساده اس چیزی نیست
(داری چیکار میکنی کسخل داره بهت پا میده نخ میده چرا خرابش میکنی دلتو بزن به دریا دیگ بگو)
+نه این نگاها یه نگاه ساده نیست سنگینی نگاه تو روی تک تک سلولای بدنم حس میکنم،راستشو بگی کارت ندارم
_خب واقعیتش خاله جون من یه مدتیه خیلی به فکرتم
+یعنی چی که به فکرمی
_یعنی زیاد دارم بهت فکر میکنم
(هر سوالی که جواب میدادم یه سوال دیگه میپرسید،داشت منو با سوالاش میبرد به سمتی که حسمو بهش بگم،منم مونده بودم چیکار کنم تو برزخ بدی بودم)
+چه کارهایی میکنی
_خاله چرا این سوالارو میپرسی
+چون میخوام قصدتو بدونم و دیگه نگاهات برام سنگین نباشن
(با این حرفش یکم ترسم ریخت احساس راحت تری داشتم…داشتم عرق میکردم،دستام خیس عرق بود،پیشونیم عرق کرده بود، عرق روی پیشونیم و با دستمال پاک کرد)
+بگو باهام راحت باش
_خاله واقعیتش من…من…نمیدونم چجوری بگم آخه
یهو دستامو گرفت و
+گفت تو به من نظر بدی داری؟؟
_نه خاله نظر بد چیه
+چرا احساس میکنم چشات دارن دروغ میگن اون چیزی که تو ذهنته یه چیز دیگه اس ها من اونو میخوام بشنوم
_خودت خواستی هاااااا،باز ناراحت نشی ازم
زد زیر خنده
+نه دیوونه ناراحت چی،خودم دعوتت کردم بیایی اینجا باهم حرف بزنیم که ببینم چه مرگته تو این صحبت های بین مون هم همینجا بین مون میمونه راحت باش بگو
_عه اینجوریه!؟
+ای بمیری بگو دیگ
_باشه خودت خواستی میگم
(جوش آورده بودم،نمیدونم اون لحظه اصلا من نبودم که داشتم صحبت میکردم یه نفس عمیق کشیدم و چشامو بستم یه لحظه همه اون خیالاتم از جلو چشمم گذشت نفسمو دادم بیرون و گفتم
_پس گوش کن…آره بهت نظر دارم،بهت فکر میکنم،چرا؟نمیدونم…میدونم خاله منی ولی نمیدونم چرا این افکار میاد سراغم،وقتی میبینمت قلبم رو هزار میزنه وقتی راه میری،میخندی،بغلم میکنی،زیر گردنم و میبوسی میایی خونمون کنارمن میخوابی،با من راحت تری تا بقیه تو بودی چه برداشتی میکردی؟؟
(هاج و واج مونده بود چی بگه،باورش نمیشد من این حرفا بهش گفتم آب دهنشو به زور قورت دااااد تو چشام زل زد،گفتم الان میخوابونه زیر گوشم انتظار هر واکنشی از سمتش داشتم…دیدم دستامو گرفت و گفت:
+دیوونه تو پسر خواهر منی من باتو راحت نباشم با کی راحت باشم میدونم چی میگی ولی این برخوردهای من بابت این نیست که من حتما یه چیزی تو ذهنمه من باهات راحت ترم چون تو فرق داری،این چیزایی که داری میگی اولا که اصلا دیگه بهشون فکر نکن،دوما خیلی گناه داره
_من که جلوی فکرمو نمیتونم بگیرم،بار اولی نیست که این اتفاق میفته خیلی وقته بهت فکر میکنم
دوما تو با من از گناه حرف نزن. هرکی ندونه من که میدونم چرا جدا شدی،من که این حرفارو الان زدم به اصرار خودت بوده و پی همه چی و به تن خودم مالوندم
+خب الان چی میگی حرفت چیه؟
_حرفم اینه که بیا باهم باشیم یه رابطه همین
+خوب ته این رابطه چیه!؟
_نمیدونم ولی خوب خودت خوب میدونی هم تو نیاز داری هم من
+فرزاد بفهمن شر میشه ها من یه زنی ام که طلاق گرفته و اختلاف سنیش از تو خیلی بیشتره ثانیا من خاله توام اینو اگه همه بفهمن دیگه نمیتونم سرمو بگیرم بالا
_آخ گل گفتی خاله جون،اتفاقا هیچ کس هیچ شکی نمیکنه چرا؟چون من خواهرزاده توام و هیچکس با این عقاید خشک اینجا یه درصدم شک نمیکنه به این موضوع بعدشم ادامه میدیم تا هر وقت خودت بخوای افسار رابطه هم دست خودته هرچی تو بگی
+بچه پررویی هستی ها باید فکر کنم
_کی از عروس خانوم جواب بگیرم!؟؛)
+ببندددهن تو بلند شو بریم خونه الان ننه جونت زنگ میزنه سرویسم میکنه،هیچی نمیگی تا خودم بگم
_ای به چشم خاله خوشگلم…پاشو بریم

شب بود گوشیمو برداشتم دیدم تو تلگرام آنلاینه بهش پی ام دادم
_عروس خانوم خوبن
+کوفت
_ای جونم،فکراتو کردی!؟
+اتفاقا به فکرت بودم الان
_عه پس خاله جون من به من فکر میکنه,جان نتیجه اش
+فرزاد میترسم
_نترس چیزی نمیشه،کسی نمیفهمه
+چند تا شرط دارم
_جان بگو
+۱ اصلا بهم نمیگی خاله،۲ اینکه ضایع بازی در نمیاری ۳اینکه همه چیزش با خودمه
_دوتای دومی اوکیه ولی مورد اولی چی صدات کنم
+اسم مو صدا بزن بگو لیلا
_ای جونم باشه لیلا جون،میخوای بهت بگم عشقم طبیعی تر جلوه کنه
+ببند دهنتو بچه پرو،ما آخر هفته میاییم خونتون مامان بزرگت دکتر داره
_به به چه خبر خوبی بیا قدمت روی چشم
+کار خودتو کردی دیگ
_نه که توام دلت نمیخواست؟؟

آخر هفته
ناگفته نماند تو این مدت کم کلی رومون باهم باز شده بود گیف و استیکر لب بازی براهم میفرستادیم و یکم فانتزی های خودمون و داشتیم دیگه چیزی به اسم حرمت بین مون نبود
گوشیم زنگ خورد خاله بود…چیز ببخشید لیلا جون بود.
+جانم لیلای من
_کوفت کجایی
+خونه
_ما داریم میاییم
+ای جونم بیا عشقم که منتظرتم
_لعنت بهت،بمون خونه
+مادر جونم هست
_آره میاد ولی بعد از ظهر وقت دکتر داره
+خوبه عزیزم

خونمون ویلاییه در خونه رو زدن رفتم در و باز کردم وااااااای خدااااااا چی میدیدم لیلاااااا با یه آراااااایش خیلی تودل برو و غلیظ در و باز کردم خشکم زد مادر بزرگم بهم گفت برو اونور قلچماق بذار رد بشم،خیلی گوشت تلخه اه حالمو گرفت رفت داخل من و لیلا موندیم در حیاط
+اوووووف چه چیزی شدیاااا
_مرض ببند دهنتو(با خنده)خوشگل شدم!؟
+آره خیلی اصلا قند تو دلم آب شد دیدمت
نمیخوای تعارفم کنی بیام داخل
+چرا اما شرط داره،بغلم کنی یه ماچ از اون ماچ خوشگلات بذاری رو گردنم که بیام کنار بذارم بری
_توله سگ رژ زدم ماچت کنم ردش میمونه رو گردنت حالا خر بیار باقالی بار کن
+تو ماچ کن من حلش میکنم
_بچه پررویی دیگه بیا…
اومد جلو…وای خدا اومد جلو لباش رفت رو گردنم،نفسش خورد به گردنم،نفسی مملو از شهوت و داغ،ایقدر داغ که همون نفس اول که بهم خورد درجا راست کردم لباش و گذاشت رو گردنم زبونشو درآورد کشید رو گردنم بعد مااااچ کرد یه جوری بوسید دنیا واستاده بود اون لحظه شلوارک پام بود در جا هم خیس کرده بودم هم سیخ
چشمش افتاد به پایین
+ای خدا خوبه گفتم بی جنبه نباااااش
_اینجوری که تو بوسیدی همین که قبض روح نشدم خیلیه
+الان اینجوری بیایی که خیلی ضایعه ها رژمم رو گردنت مونده این دسته بیلتم بلند شده
_یه چشمک بهش زدم گفتم غمت نباشه تو برو منم میام
رفتم سمت دستشویی گوشه حیاط واااای خدا لیلا یه جوری گردنمو بوسید که دلم داشت از جا درمیومد هرکاری کردم دسته بیل نخوابید جاتون خالی با لذت همون بوسه یه جقی زدیم که بخوابه هم همون لحظه یه لذتی برده باشم ازش چشامو بستم و دِ الان نزن کی بزن

رفتم داخل لیلا بهم نگاه کرد دید خوابیده با حرکت دستش یه خاک تو سرت ریزی بهم گفت و رفت تو آشپزخونه…
منم خنده ام گرفته بود

گوشیو برداشتم بهش تکست دادم
+حقم داری
_گفتم بی جنبه ای
+آخ که دلم میخواد لباتو گاز بگیرم
_چخه وحشی،میخوای لبامو بخوری؟
+آره کیه که نخواد نیکی و پرسش
_یه نقشه دارم
+نقشه!!چه نقشه ای!؟
_من نمیرم دکتر،مامان تو و مامان بزرگ و میفرستم توام قبلش بگو میخوام با دوستام برم بیرون قبلشون از خونه بزن بیرون،منم میگم پریودم حوصله ندارم میمونم خونه اونا که رفتن تو برگرد
+خاله توام شیطون شیر برنج میدیااااااا،اوکیه پایه ااااااام

بعد از ظهر
+مامان من با دوستام میرم بیرون یه دوری بزنم چیزی لازم نداری
_نه مادر مراقب خودت باش منم با مادربزرگ و خاله ات میریم دکتر کلید بردار براخودت پشت در نمونی وقتی برمیگردی
+باشه.

رفتم بیرون بعد از یه ساعت پیام اومد برام
+توله سگ
_جان
+بیا که خونتون و خالی کردم
_جوووووون الان میااااااام

یجوری برگشتم خونه خودمم نفهمیدم,واسه همین نمیتونم توضیح بدم فقط یادمه بعد از ۱۰دقیقه جلو در خونه بودم کلید انداختم رفتم داخل
هیچکس خونه نبود هرچی صدا زدم کسی جواب نداد فکر کردم دستم انداخته همه جارو گشتم نبود،گفتم نگا چه کیری بهمون زد هااااا

پیام اومد برام
_یه دستمال روی اپنه برو بردار چشاتو ببندباهاش
+کجایی تو
_مگه نمیخوای لبای منو بخوری!؟
+چرا
_پس سوال نپرس کاری ک میگم و بکن،در ضمن بهتم گفته باشم اصلا چشاتو باز نمیکنی بچه پرو بازی ام در نمیاری قبلا هم بهت گفتم همه چیزش دست خودمه توام قبول کردی غیر این باشه قید رابطه رو باید بزنی پس مثل یه پسر خوب چشاتو ببند
+چششششششم خانوم دیکتاتور
چشاااااامو بستم منتظر بودم
یهو یه دستی از پشت اومد روی شونه ام
_به به چه پسر خوبی
با دستش داشت با گوشم و گردنم ور میرفت،
_که تو به من فکر میکنی ها
+آره
_به چی فکر میکنی نگفتی تا حالا،چیه که برات جذاب بوده
+لبات،ممه هات،رونات،کونت،همه چیت بغل نرمت
_الان منتظر چی هستی؟
+هرکاری که تو بگی
_آفرین پسر خوب همینو میخواستم بشنوم،میخواستی لبای منو بخوری!؟
+جونم در میره برااااااشون
_لباتو غنچه کن
لبامو غنچه کردم چشام بسته بود هیچی و نمیدیدم،یهو دیدم لبای داغش اومد روی لبام تا خواستم بگیرمشون کشید عقب
_آ آ نداشتیم گفتم همه چیزش با من
+باشه بابا جون به لبم کردی دیگ
میخوام انقدر تشنه نگهت دارم که از خداتم باشه
+بابا بخدا من همین الانم از خدامه اذیت نکن دیگه لیلا
_پس ببند دهنتو پسر خوب و منتظر باش و هیچ کار نکن
بوی عطر نفسش دیوونه ام کرده بود گرمی لباشو حس میکردم دستش رو شونه ام بود مشخص بود رو به روم واستاااده تو عالم خودم داشتم سیر و سیاحت میکردم یهو دیدم دستاااش حلقه شد دور سرم لباااشو چسبوند روی لباااام مثل وحشی ها شروع کرد به خوردن لباااااام وووووواااااای خدااااا این لبای لیلاست من همش اینارو تو خیالاتم داشتم باورم نمیشد
شروع کرد به لب گرفتن،هیچی نمی دیدم فقط داشتم باهاش همراهی میکردم زبونشون میکرد تو دهنم و لب میگرفت ازم،وای داشتم دیوونه میشدم
+میشه باز کنم !؟
_نه
دوباره چسبوند عین این آدمای تشنه میخورد لبامو دستمو حلقه کردم دور کمرش لباس تنش بود بردم بالاتر دور سرش،سرشو گرفتم بین دستام و شروع کردم لباشو خوردن دستم و آرم آروم بردم سمت سینه هاش ک خودشو کشید عقب
_نه دیگه پسر خوب امروز فقط لب بازی داریم به اونا دست نزن
+چرا اینقدر ضد حالی تو
_ دیگه دیگه همه چی به وقتش بچه جون فعلا فقط از لب لذت ببر تا بعد ببینم چی میشه…
یه چند دقیقه لب بازی کردیم
+خوب پسر خوب بسه
_همین!؟
+آره دیگ خودت گفتی لباتو بخورم منم بهت لب دادم پرو نشو دیگ
الان مادرتم سر میرسه خونه نباشی بهتره
_جواب اینو چی بدم؟
+صبح چجوری جواب دادی الانم همین جوری جوابشو بده
_یزییییییییییییید
دستمو گرفت منو برد بیرون از خونه متوجه شدم زیر گوشم بهم گفت الان جلوی دری چشاتو که باز کردم پشت سر تو نگا نکن فقط برو بیرون باشه
_باشه دیکتاتور

رفتم بیرون،من بودم و طعم لبش و یه دسته بیل راست اصلا نذاشت برم دستشویی یه تابی خوردم بیرون برگشتم خونه دیدم نیست
مامانم بود مادر بزرگمم نبود

+مامان کو خاله لیلا و مامان بزرگ
_بیمارستانن پسرم بستری کردن مادربزرگ تو منم اومدم خونه وسایل بردارم برم بیمارستان شام درست کردم برای تو و بابات،ولی احتمالا بابات امشب نیاد خونه روستا بمونه
(بابام کشاورزه و معمولا روستاس هفته ای دو سه روز اگه بهمون سر بزنه)
+خاله هم میمونه؟
_نه من برم اون میاد

ااااااای جاااااانم،نه چک زدیم نه چونه خونه داره میشه جنده خونه خودمو بی حال گرفتم
+پ من میخوابم،
_باشه منم دارم میرم
واقعا خوابم میومد،رفتم بخوابم گوشیمو گذاشتم سایلنت گفتم یکم استراحت کنم بعد بیدار بشم رو پروژه دانشگاهم کار کنم تا اون موقع هم بابام مشخص میشه میاد یا نه
تو عالم خواب و بیداری بودم
+فرزاد
_هوم
+خرس گنده
_هووووووم
+مررررررض. و هووووووم پاشو شام بخوری
صدایه لیلا بود میخکوب شدم پریدم و نشستم
وای خدا یه شب تا صبح من و لیلا تنها تویه خونه،خدا کنه بابام نیاد
گوشی رو برداشتم پیام از سمت بابام بود
+فرزاد بابا من امشب نمیام فردا کلی کار دارم و الان کلی خسته ام مامانت گفته شام پخته اگه خونه ای شام بخوری حتما
_چشام قلبی شد
بلند شدم رفتم تو پذیراییی اوه ماااااااای گااااااااااااااااااد چی دارم میبینم .
چه لباسی پووووووووشیده شلوارک،نیم تنه،موهاش لخت،آرایش کرده میز شام چیده
_بیا توله شام تو بخور
+برا من حاضرش کردی؟
_آره دیگ غیر من و تو کی میخواد شام بخوره
+شام و نمیگم خودتو میگم
لپااش سرخ شد
_اوهوم واسه توئه
+به به پس چه شوووووود شام و میکشی من یه آبی به دست و صورتم بزنم چشام قشنگ وابشه بیام حوری بهشتی که امشب تو خونمون دارم و ببینم
_هوا برت نداره هاااااا از این خبرا نیست
+چرا دوست داری بزنی تو ذوقم؟
_چون دوست دارم بزنم تو ذوقت،حالا برو صورت تو بشور بیا شام از دهن افتاد
+باشه بابا بی ذوق دیکتاتور
عین یه لشکر شکست خورده رفتم صورتمو شستم برگشتم سر میز مثل یه برج زهر مار نشستم و شروع کردم شام خوردن
+فرزاد
_هوم
+فرزاااااااد
_هوووووووم
+مرگ هووووووووم فرزاااااد
_جان فرزاد
+صدات میزنم سرتو بگیر بالا
سرمو گرفتم بالا،چشام افتاد به گردن سفیدش و اون لبای سکسیش و صورت آرایش شده اش
_جانم
+بعد از ظهر بهت چسبید!؟
_اره خیلی خوب بود چه فایده که هیچی ندیدم فقط لمس کردم ولی آره خیلی خوب بود
+چون پسر خوبی بودی برات سوپرایز دارم
_جان من چه سوپرایزی
+بتمرگ بتمرگ پرو نشو هر موقع صلاح ببینم بهت میگم
(با ناز و عشوه گفت چنگال و بین دندوناش نگه داشته بود و حرف میزد داشتم دیوونه میشدم نمیتونستم کاری بکنم شرط گذاشته بود و اگه میزدم زیر شرطمون هرچی تا الان رشته بودم پنبه میشد)
_خوب باشه هرموقع دوست داشتی بگو
+شام تو بخور یه فیلم خوب میگم دانلود کن باهم ببینیم
_باشه لیلا جونم هرچی شما بگی
بعد شام کمکش کردم ظرف مرفارو جم کنه تو آشپزخونه داشت ظرف میشست منم هعی ظرفارو میبردم و به بهونه ظرفا خودمو از پشت بهش میچسبوندم اونم همراهی میکرد خودشو میمالوند بهم،
(امشب چه شبی ست شب زفاف است امشب،خاله ی جنده ما زیر ماس امشب)
فیلمو دانلود کردم اومد کنارم نشست تو غرق فیلم بودم کاری نمیکردم نمیتونستم بکنم دیکتاتور خط و نشون هاشو کشیده بود دیدم بلند شد رفت دوباره دستمال و آورد گذاشت روی چشام
+داری چیکار میکنی
_هییییییییس صدای تلویزیون و زیاد کن
+نمیبینم خوب
_باشه خودم زیاد میکنم از جات تکون نمیخوری فهمیدی
+باشه
یه چند دقیقه دنیا تاریک بووووووود…حس کردم اومد کنارم نشست دوباره سرمو گرفت بین دستاش لبای سکسیش و اورد جلو چسبوند روی لبام وای خدا که چقدر خوشمززززززه بودن،منم دستامو بردم بالا انداختم دور گردنش یکم که لب بازی کردیم حس میکردم یجوریه که بدنش ازم فاصله داره لباشو دور کرد ازم دستامو گرفت کشید رو گردنش یه ناله ریزی کرد یهو دیدم دو تا چیز گنده بین دستامه لخت شده بود سینه های ۸۵ش تو دستم بود با دستام روی سینه هاش فشار میداد و ناله میکرد
خدایاااااا خوابم یا بیدااااااار
یکم که خودش با دست های من با سینه هاش بازی کرد دستامو ول کرد گفت دستاتو بگیر بالا
گرفتم بالا تیشرت مو در آورد و بعدش منو دراز کشوند روی مبل
با اون لبای سکسیش اومد زیر گوشم و گفت آماده سوپرایز هستی عشقم
با علامت سر تایید کردم حرفشو
زبونشو کشید روی نرمی گوشم و گرفت تو دهنش داغ کرده بودم دنیام سیاه بود سیاه تر شد
داشت با لاله گوشم بازی میکرد همینجوری اومد سمت گردنم،گردنم رو میخورد دروغ چرا آه و ناله منم سر به آسمون برده بود
زبونش رو میکشید روی بدنم داشت میرفت پایین وااااای خداااا داره میره پایین،داره میره سمتش
رسیدم به شلوارکم،
+خوب میخوام ببینم چقدر بزرگ شده این دسته بیلت بچه که بودی خیلی بزرگ نبود ببینم الان چه شکلیه!؟
_صاحاب اختیاری لیلا جون مال خودته
+عه!؟پس اینجوریه ها!؟خودت خواستی
شلوارمو کشید پایین…از روی شرت یه دستی کشید بهش
(اضافه کنم که کیرم نه خیلی بزرگه نه خیلی کوچیک اغراق نمیکنم ولی خوبه سایزش خدایی،هرکی ام میخواد ببینه و من در خدمتشم ولی به شرطی که بعدش از خجالتش در بیاین )
_نه بابا بزرگ شده قد کشیده بزار ببینمش
شورتمو کشید پاااایین با دستش حلقه کرد دور کیرم یهو داااااغ شد یه ناله بلند کردم وااااای خدا داشتم آتیش میگرفتم زبونشو کشید دور کلاهک کیرم،
_نه خوشمزه اس
دوباره لباشو گذاشتم دور کیرم زبونشو کشید دورش و شروع کرد به خوردن
یه جوری کیرمو میخورد انگار داره جونمو از تو سوراخ کیرم میکشه بیرون
صدای ملچ ملوچ کیر خوردنش تو خونه پیچیده بود با ضمیمه صدای آه و ناله من که تو کونم عروسی بود و کیرم خودش صاحاب مجلس
انقدر حرفه ای و کار بلد بود که داشت آبمو میاورد
+لیلا من دارم میام
یه لحظه توقف کرد گفت باشه
دوباره همون کیر و همون لب و همون داغی و همون زبون سرعت شو بیشتر کرد هرباری که سریعتر میرفت پایین یه آهی از اعماق وجودم میومد و با صدای خوردنش و ملچ ملوچ کردن کیرم با هم ترکیب میشدن و تو خونه میپیچدن…داشتم میومدم گفتم الان ول میکنه
با ناله گفتم
+لیلااااا_لیلااااا دارم میام لیلااااا دارم میااااام. لیللاااااااااااااا
سرشو برد پایین تا ته کیرمو کرد تو حلقش نگهش داشت آبم با فشار فشار خالی شد تو دهنش موک میزد کیرمووووووو تا قطره آخر آب کیرمو خووووووردش کیرم تو دهنش خوابید اصلا
صداش ا‌ومد
+آخیییییییییش،سیرآب نشدم هنوز میخوووووااااام این همه فلان میکنم بیسار میکنم همین بود!؟تلنگت در رفت که
_یجوری خوردی که انگار صد ساله کیر ندیدی جونم و داشتی درمیاوردی خوب مجال نفس کشیدن دادی بهش
+همین خوبه
_لیلا
+جان
_باز کنم چشامو!؟
+پرو نمیشی
_بیخیال دیگه
+شوخی کردم توله سگ سوپرایزت از این به بعده تازه صبر کن برم دوباره آرایش کنم برگردم تا برمیگردم وقت داری دوبااره بلندش کننی
_باشه
من موندم و کیری که تشنه سکس اما خسته از مکش دهن لیلا با اون شدتی که آبم اومد فکر نکنم تا ۱هفته دیگ بلند بشه شروع کردم باهاش بازی کردن و اصرار کردن(بلند شو مرد تو میدون نبرد که نباید جاااا بزنی،بلندشو نشون بدی که چی هستی دهن سرویس هرموقع جق میزنم ۵دقیقه بعدش بلند میشی الان که یه کس تپل و خوشگل برات اوکی کردم نامروتی نکن پهلون بلند شو،بلند شو لذتشو ببر،بلندشو مرد بلندشو همت کن که امشب شب توئه)
نیم خیز شد اما بلند نشد
+فرزاد
_جان
+کسخلی چیزی هستی
_چرا
+داری با کیرت حرف میزنی
_نه لیلا جان اینو واسه کمدی داستان اضافه کردم بهش وگرنه این همیشه سیخه برات

+فرزاد
_جان
+صحبت هات افاقه کرد
_آره فکر کنم بلند شد،میتونم باز کنم؟
+آره باز کن
دستمال و باز کردم از رو چشمم دیدم لخت جلوم واستااااده اما تار میدیدم ولی میدیدم دهن سرویس هم تا چشمش به بدن لخت لیلا افتاد عین زامبی بلند شد(این همه باهاش حرف زوم تخمشم نبود ها تا ممه های لیلا رو دید نشست سر جاش)
_لیلا
+هوم
عجب بدنی دااااری هااااا(عجب ممه های_عجب بدن سفیدی_عجب کس تپلللللی)
+هیز بازی در بیاری باید ببندی ها
_گوه خوردم
+دیدی بازم خودم بلندش کردم برات
_آره تو رو میبینه سیخ میشه
+حالا نوبت منه که بیام ها
اینو که گفت
اومد جلوتر لخت لخت اومد روی پاهام نشست سرشو آورد نزدیک لبم چشاشو بست شروع کردن لب گرفتن ازم چقدر لباش خوبه تو بغلم داشت بالا و پایین میشد و لب میگرفتیم از هم سرم بین دستاش بود و داشت باموهام بازی میکرد منم دستم دور کمرش بود
درازش کشوندم روزمین
گفتم نه اینبار نوبت منه که بیارمت
سرمو بردم زیر گوشش و گفتم فقط چشاتو ببند لذت ببر
شروع کردم به لب گرفتن ازش دستام تکیه گاه بود کنار سرش و داشتم لب میگرفتم ازش چه عشق باززززی کردیم باهم رفتم پایین تر سمت گردنش شروع کردم به خوردن گردنش
_کبود نکنی
+سعی میکنم
با زبونم رو گردنش حرکت میکردم میخواستم سانت به سانت گلو و گردنش رو بدنش رو بازبونم وجب کنم و هیچ جای حسرتی نذارم
رفتم پایین تر سمت سینه هاش خودش داشت عین مارمیپیچید و ناله میکرد(جاااااااان ناله کن)
نوک ممه اش زده بود بیرووووون گذاشتم تو دهنم شروع کرد میک زدن و خوردنش دااااشت لذتشو میبرد دروغ چرا منم خر کیف بودم داشتم ۸۵ میخوردم(خداقسمت همه بکنه) لعنتی اصلا یه صفای دیگه داشت یکم ک ممه هاشو خوردم خودش سرمو به سمت پایین هول میداد
فهمیدم چی میخواد رفتم پایین بالای کسش بودم جهنم بین پاهاش بود اما بهشت برین من بود شدت داغی کسش رو حس میکردم اما مثل یه نسیم شهوت انگیز بود
رفتم پایین تر پاهاشو گرفتم بالا یه کس تپل(انقدر کس داشت)
بین پاهاش بود که کلی آب ازش اومده بود و خیس خیس بود چهار گوشه ضریح مقدس کوس شو بوسیدم و برای حاجی شدن زبونم سر زبونمو وارد حجرالاسود کسش کردم داشت نااااله میکرد و سرمو فشار میداد بین پاهاش(پرتغال و چجوری فشار میدین تا آبش میاد آبشو بگیرین همونجوری کله مو داشت رو کسش فشااار میداد)با ولع میخوردم جوری که دیگه طاقت نیاووووورد
+بلند شو فرزاد_بلندشو_کیرتو میخواااااام
_آ آ نه دیگه نوبت منه زوده برات لیلا جونم ناسلامتی نوبت منه ها
انگشتمو وارد کسش کردم صداش درآومد با زبونم داشتم با چوچولش ور میرفتم انگشتمم مثل مته دریل داشت میرفت تو کسش و میومد حس میکردم داره میاد خودشو کشید بالا فرزاد ول نکن برو ادامه بده ادااااامه بده توله سگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
آاااااااااااااخ اآااااااااااه اااااااااااااااااای ااااااااااااوف اومدم فرزاااااااااد بکن انگشتتو بکن تو کوووووووووسم ااااااااااااه
صداش بیشتر شد بدنش شروع کرد لرزیدن،ارضا شد آروم گرفت
بلند شدم رفتم بین پاهاش کیرمو بهش نشون دادم گفتم اومدی
_آره اومدم
+نوبت اینه
سر کیرمو کشیدم روی کسش چشاشو بست گفت:(آخ بکن تووووش بکن توووووش که کیرتو میخواد بکن که منتظر این لحظه بودم) آقا ماهم نامردی نکردیم پهلون و تا دسته جا کردیم داد کشید و گفت آخ همینو میخوام بکن فرزاد بکن کوسمو جر بده خااااااله تو جررررربده
تو کسش دااااغ بود حس میکردم داغیشو دیووونه ام کرده بود،داغی کسش حیوونم کرده بود فقط داشتم تلمبه میزدم
+آااااااااه بکن فرزاااااد بکن کس خاااااله تو بکن
_تو جنده کیییییی
+جنده توووووااااااام،
_چیه داری چیکار میکنی؟؟
+دارم به پسر خواهرم کس میییییییییدم،خواهر زاده ام داره کوسمو صفااااا میده
_دوست داری چجوری بکنمت
+رحم نکن بههههههههم ااااااااه رحححححم نکن بزن کیرتو که بخوره به ته کوسم یه جوری بزن که ردش بمونه تو کوسسسسم ااااااااههههعع
با حرفاش حشریم میکرد شدت تلمبه هام بیشتر میییییشد
دستشو خیس کرد برد سمت چوچولش
+بکن عشقم،بکن مرد من اااااه کیرتو بکن توووو کوسم محکم بزنن ااااههههه بکن که دوباره دارم میااااااام بکن محکم بزن
من داشتم تلمبه میزدم عرق کرده بودم بدنم داغ کرد بود لخت تو بغلش بودم دستام روی ممه هاش بود و داشتم فشارشون میدادم یه دستمو گذاشتم روی گلوش یه دستم روی ممه هاش بلند شدم رو بدنش و داشتم تلمبه میزدم
+فرزاااااددد فرزاااااد فرزاااااد بزن،بزن دارم میام بزن دارم میام
_چیه جنده من
+بزن کیر تو بزن تو کوسم دارم میام ااااااه دارم میام
_چی تو کوسته
+کیرعشقم،کیر فرزادم ااااااههههه میدونستم همچین کیری قراره منو بکنه ایقد لفتش نمیدادم ،بکن کس خاله تو جر بده کویر خاله تو آب بده ااااااهههههه
بدنش لرررررزید صدای ناله هاش بیشتر شد
ااااااااااه اااااااااااای ااااااااااووووووف آخخخخخخخخ
+آبت اومد جنده من!؟
_آره_آره اومد_ارضا شدم نوبت توئه که ارضا بشی
بلندش کردم گفتم آره داگی استایل واستا که کلی کار دارم با این کس داغت
داگی شد کمرش قوس داده بود سوراخ کوسش دقیقا جلوی کیرم بود کوسش و خیس کرد کیرمو گرفت گذاشت در کوسش
+بکن توش فرزاد
_ای به چشممممم جنده خانوم
کیرمو فشار دادم تو کوس دااااغش آاااااااااه که چقدر داغ بود دور سرم داشت بلبل و ستاره دور میزد
کیرم تا ته تو کوسش بود داشت زمین و چنگ میزد و میگفت بکن فرزاد
دستمو گذاشتم رو گودی کمرش شروع کردم تلمبه زدن صدای خوردن بدنم به بدنش و خوردن کیرم توی کس پرآبش تو خونه پیچیده بود یه چند دقیقه تو همین استایل داشتم میکردمش که داشت آبم میومد
_لیلا
+جان لیلا آه
_دارم میام
+بیار خاله قربونت،آبتو بیار
_کجا بریزمش
+بریز رو کمرم ااااهههههه
سرعتمو بیشتر کردم. اینقدر سریع اتفاق افتاد
اااااااااه لیلااااااااااااا کیرمو درآوردم آبمو خاااااالی کردم رو کمرش
بی حال افتادم روش اونم رفت پایین همونجوری خوابم برده بود هیچی نفهمیدم از شدت سرخوشی توی خواب عمیقی بودم
+فرزاد
_هووووووم
+فرزااااااد
صدای مامانم بود
دست و پام شل شده بود داشتم میلرزیدم به خودم چشمامو باز کردم دیدم توی تخت خودمم و همه چی خیلی طبیعی سرجایه خودشه حتی خودم خیلی طبیعی توی تختم بودم و خبری از لیلا نبود
یه نفس کشیدم
_جاااان مامان
+میدونی چیشده!؟
_نه چیشده؟؟
+خاله لیلا داره طلاق میگیره؟؟
_کی خاله لیلاااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+پاشو صبحونه بخوری

عه عه همین دیشب تو خوابم بوده هاا داشتم تا صبح باهاش عشق بازی میکردم
دستمو بردم سمت شلوارم،زده بودم به جدول
+به چی فکر میکنی فرزاد میگم بلند شو دارن میان اینجا
_باشه شما برین من دوش بگیرم میام

(این داستان ادامه دارد…)

(بریم برای قسمت دومش یا نه؟)

نوشته: Fickle

دکمه بازگشت به بالا