خواهرزنم رو شهوتی کردم
سلام من بهنام هستم از پاکدشت ۲۷ ساله هستم حدود ۳ سال ازدواج کردم یه خواهر خانم دارم اسمش ویدا است که حدود ۶ ماه از همسرش جدا شده معمولا ۲۰ روز در ماه خونه ما میاد چون با خواهرش خیلی راحته دوستش داره جلوی منم خیلی راحته تو خونه با تاب و شلوار تنگ همیشه میگرده ولی اخلاق خاص و یک دنده داره ولی با من راحته ولی من نگاه بد زیاد نداشتم اوایل خودش لباس های جذب میپوشید من دیونش شدم دوست داشتم یه روز از کس و کون بکنم حسابی ولی نمیشد یه روز بابام زنگ زد گفت برم عمل کنم کلیه رو گفتم اگه تونستم میام مرخصی بدن اگه نشد مینو زنم رو میفرستم گفت باشه سرکار گفتم جریانه که مرخصی ندادن مینو مجبور شد بره تنها من موندم تنها ویدا هم یه شب در میون میومد چون ابجیش رفت شهرمون گفت میرم خونه دوستم مزاحمت نمیشم گفتم این حرفو نزن هر موقع دوست داشتی بیا چند روزی گذشت گوشیم زنگ خورد ویدا بود گفت شرمنده امشب میخوام بیام خونتون رفیقم رفت مسافرت گفتم این چه حرفیه خونه خودته من یه فکری به سرم زد گفتم بهترین موقیعت است امشب یه قطره شهوت کننده خریده بودم قبلا شب فرا رسید زنگ خونه به صدا آمد دیدم ویدا جون است اومد داخل با یه تیپ خفن آرایش غلیظ گفت حالا که اومدی یه شامم درست کن گفت چشم داماد گلم با خودم گفتم گفت گام معلومه یه چیزش است یه چایی بعد شام رو خوردیم ویدا گفت میرم اتاق دراز بکشم گفتم موقعشه یه شربت آلبالو درست کردم ۴ قطره شهوتم ریختم رفتم دادم به ویدا اومدم بیرون بعد از ۴۰ دقیقه رفتم اتاق به بهانه هند زفری دیدم تحصیرشو گذاشته یه جوری بود گفتم حالت خوش نیست گفت آره نمیدونم بدنم یهویی یه حالتی شد داغ بدنم عضلات گرفته تا اینو گفت گفتم میتونم ماساژ بدم گفت نه بابا خوب میشه گفتم تعارف نکن ماساژام حرفنداره زود خوب میشی چون مینو از ماساژام تعریف کرده بود برای ویدا گفت تو ام خسته ای نه برو بخواب گفتم این چه حرفیه قبول کد گفت بین خودمون باشه مینو نفهمه گفتم چشم آروم با همون لباس شروع به ماساژ کردم دیدم اینجوری خوب نمیشی گفتم لباستو باید در بیاری گفت نه گفتم کسی نیست رو باسنت حوله بزار من میرم بیرون بعد صدام کن صدام زد وایی چی دیدم یه رون سفید صاف روغن بچه رو آوردم شروع به ماساژ کردم کم کم به کونش رسیدم آروم یواش مالش میدادم یه تکون هایی میداد خودشو که خوشش میومد رفته سراع درز پاهاش ماساژ می دادم دستم از پاهاش میکشیدم تا کونش که میزدم عمدا دستمو به کسش کونش میداد بالا کیرم داشت میترکید هی داشت کونش میداد بالا که گفت وقتشه رفتم سوراخ کونش بخورم گفت چه کار میکنی گفتم عزیزم مگه نمیخوای خوب بشی بزار خوبت کنم گفتم کسی نیست خودمون هستیم چیزی نگفت شروع به خوردن سوراخ کونش کردم آه ناله میکرد یهویی بلند شد کیرمو گرفت به خوردن گفتم حالت خوب میشه میگفت وای واقعا بهتر دارم میشم چه کیری داری خواهر مو خوب میکنی میخوام امشب جرم بدی تا مینو بیاد هر شب جرم بدی از کس کون برگشت گفت کارتو بکن تو کونم تحمل ندارم کیرمو تا آخر جا کردم تلمبه میزدم فقط ناله میکرد جرم بده این کون واسه خودته امشب زنت منم خوب بکن منو کسشم میمالید خودش برگردوندم شروع کرد م از کس اول یه کم خوردم دیوونه شده بود از شهوت واقعا چه قطره ای بود تا لحظهای که مینو از شهرمون آمد هر شب کردم ویدا رو به شما پیشنهاد میکنم از قطره شهوت استفاده کنید واقعا تاثیر داره ممنون داستاننو خوندین
نوشته: Benham bnb