خواهرم عسل

28/2/1403
دفترچه خاطرات جدیدم، سلام!
از اونجایی که دفترچه قبلیم رو گم کردم، میخوام خودم و خانوادم رو معرفی کنم.
اسم من رادمهره. ۱۷ سالمه و دارم واسه کنکور میخونم و بدنسازی میرم و هیکلمم بد نیست. با پدر، مادر و خواهرم زندگی میکنم. . خانواده خوش و خرمی هستیم و با هم صمیمی.
خانوادم خیلی مذهبی نیستن اما مادر و خواهرم بیرون از خونه تقریبا حجاب دارن اما تو خونه اینطور نیستن و راحت لباس میپوشن.
پدر و مادرم هر دو شاغل هستن و این باعث شده منو خواهرم، عسل، خیلی بهم نزدیک باشیم.
بزار از عسل بگم برات. یه دختر ۱۹ ساله خوش چهره و زیبا. با قد ۱۷۰ و شکم تخت و … اصلا نمیتونم توصیفش کنم. لامصبم یه مدلیه واسه خودش.

میخوام اولین رازم رو بهت بگم. چند وقتیه که خیلی دارم بهش زل میزنم و بدن سکسیش رو نگاه میکنم.
مخصوصا وقتی که با نیم تنه و شورت ورزش میکنه و اون سینه ها بالا و پایین میپرن. وقتی که از پشت، کونش رو نگاه میکنم، عشق میکنم.
با اینکه اون لحظه انگار تو بهشتم اما بعدش عذاب وجدان میگیرم و از خودم بدم میاد.
موقعی که حشری میشم فیلمای خواهر برادری میبینم یا از داستانا میخونم و بعد از اینکه ارضا میشم توبه میکنم.
فکر میکنم فعلا نوشتن بسته. باید برم درس بخونم.
10/4/1403
دفترچه خاطرات عزیزم دلم واست تنگ شدم. این چند وقته اینقدر درگیر امتحانات بودم که نشد بیام بنویسم.
این مدت یه کارایی کردم که بهشون افتخار نمیکنم.
اولینش این بود که یواشکی جورابای خواهرم رو برمیداشتم و باهاش جق میزدم. این شده بود روتین جق زدنم.
بعد از مدتی شروع کردم ازش یواشکی عکس گرفتن. مخصوصا موقع ورزش.
جورابش رو برمی‌داشتم و به عکساش نگاه میکردم. جق میزدم.
و در آخر، همین چند روز پیش رفتم سراغ لباس زیراش.
وقتی که با دوستاش رفته بود بیرون، رفتم تو اتاقش و شورت و سوتینشو برداشتم و بو شون کردم و همونجا رو تختش جق زدم. بهترین جق عمرم بود. وقتی که شورت نرمش رو به کیرم میمالیدم…
15/4/1403
پریروز منو خواهرم برای یه کاری سوار مترو شدیم. تو قسمت مردونه بودیم مترو شلوغ بود. من پشت خواهرم وایستاده بودم و تو حال خودم بودم که دیدم یه مرده آروم داره با دستش کون عسل رو لمس میکنه و سریع دستش رو برمیداره. وقتی دید عسل بهش چیزی نمیگه خیلی راحت داشت کون خواهرم رو می‌مالید و خواهرمم چیزی نمی‌گفت. با این صحنه چنان کیرم شق شد که دردم گرفت.
مرده آروم آروم منو زد کنار و رفت پست عسل و کیرش رو می‌مالید به کون عسل و من فقط داشتم نگاه میکردم تا پیاده شدیم.
رفتیم کارمون رو انجام دادیم و من همچنان شق درد داشتم.
دوباره سوار مترو شدیم و خواهرمم اومد قسمت مردونه. بازم شلوغ بود.
با یادآوری اتفاقی که افتاده بود، به خودم جرات دادم که آروم کونش رو بمالم. وقتی دیدم چیزی نمیگه، مطمئن تر شدم یه دل سیر اون کون قشنگ و نرمش رو مالیدم و بعدش پیاده شدیم اومدیم خونه.
اینجا بود که فهمیدم خواهرم کونش میخاره.
17/4/1403
دیروز خواهرم حالش خوب نبود، برای همین بردمش درمانگاه نزدیک خونمون. دکتر معاینه کردش و فقط یه سرماخوردگی بود.
رفتم از داروخانه قرص خریدم و رفتیم خونه. قرصا رو خورد و گرفت خوابید. منم رفتم سر شورتاش و یکی از شورت های سکسیش رو برداشتم و شروع کردم با جق زدن بالا سر عسل تا آبم اومد.
بعد از چند دقیقه نگاهم افتاد به گوشیش. هیچوقت اجازه نمی‌داد گوشیش رو بردارم. از این موقعیت استفاده کردم گوشی رو برداشتم و رو به روی صورتش نگه داشتم و باز شد. رفتم تو اتاقم اولین کاری که کردم رفتم سراغ گالریش.
اولش عکسای خاصی نبود تا بالاخره عکسایی که باید میدیدم، پیدا کردم.
کلی عکس نود داشت. چند تا عکسم بود که داشت کیر یه پسره رو ساک میزد که احتمالا دوست پسرش بود. چند تا فیلمم پیدا کردم که در حال دادن به همون پسره بود. سریع عکسارو فرستادم واسه خودم و که بعداً یه دل سیر جق بزنم.
19/4/1403
باورم نمیشه این کارو کردم. از خودم بدم میاد. از خودم بدم میاد. دلم میخواد خودم رو بکشم.
دیروز بود. عسل هنوز مریض بود. در کنار قرصاش، بهش قرص خوابم دادم.
بعد از چند دقیقه رفتم بالا سرش و صداش زدم و تکونش دادم که ببینم بیدار میشه یا نه که عین چی خوابیده بود.
منم از موقعیت استفاده کردم و لباساش رو درآوردم و شروع کردم از بدنش عکس و فیلم گرفتم. قصدم فقط این بود که عکس بگیرم و حتی نمیخواستم بهش دست بزنم اما وقتی شورتش رو درآوردم و اون کس بی موش رو دیدم، از خود بیخود شدم شروع کردم به لیسیدن کسش. ممه هاش رو می‌مالید و میخوردم. شروع کردم ازش لب گرفتن. میدونستم کارم اشتباهه اما نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم. بعد از چند دقیقه، کیرم رو در آوردم و گذاشتم تو کسش و شروع کردم به تلمبه زدن. تو فیلمای گوشیش دیده بودن که از جلو داده و بدون نگرانی شروع کردم به کردنش.
بعد از چند دقیقه تلمبه زدن و بازی با اون ممه ها، یه دفعه ای بیدار شد. اولش داشت آه و ناله میکرد و این منو حشری تر میکرد تا کامل بیدار شد و فهمید که من دارم میکنمش. شروع کرد به داد و بیداد و فحش دادن که ولش کنم که سریع چند تا زدم تو گوشش و جلوی دهنش رو گرفتم و گفتم خفه شه تا کارم رو تموم کنم. این روی خودم رو تا حالا ندیده بودم. شروع کرد به التماس کردن که ولش کنم و این کار اشتباست. اما گوشم بدهکار نبود و کار خودم رو کردم و در آخرم آبم رو تو کسش خال کردم و افتادم رو تخت
31/4/1403
عسل خودکشی کرد. دو تا نامه گذاشته بود. یکی برای من و یکی برای مامان و بابا.
تو نامه اونا نوشته بود که بهش تجاوز کرده بودن و باردار بود و نمیتونست اینجوری ادامه بده و همه چی رو تموم کرده بود. اما اسمی از من نیاورده بود.
تو نامه منم نوشته بود که من رو نبخشیده اما برای اینکه اونا نابود نشن، از من اسمی نیاورده.

نمیدونم چجوری باید به زندگیم ادامه بدم. یه اشتباه کردم. یه اشتباه خیلی بزرگ و حالا باید تا آخر عمرم شرمنده خودم و عسل و خانوادم باشم.

(این داستان واقعی نیست)

نوشته: Artemis

دکمه بازگشت به بالا