خواهر زن شیرین
سلام
برای اولین بار دارم داستان مینویسم چون برام جالب بود
من نادر هستم سنم ۲۹ ساله قدم ۱۸۲ وزنم ۸۰ اندازه کیرم ۱۷ پسری سبزه با شهوت بالا هستم.
دو سالی بود که ازدواج کردم با دختری به اسم مینا.
مینا هم قد و قواره خودم بود با بدن عالی و سینه های برجسته و سفت من اولین سکس زندگیم کلا دو نفر اول دوست دخترم بعد همسرم مینا که هر دوتاشون توی یک رنج بودن مخصوصاً سینه های هر دو شون سفت بودن.
یک شب خونه بودم گوشی مینا زنگ زد خواهرش بود گفت دارم میام خونتون اسمش مونا بود مونا یک دختر قد بلند با سینه های بزرگ ۸۵ و سفید بود آمد تقریباً ساعت ۹ بود خیلی ناراحت بود و متوجه شدم با شوهرش دعواش شده مثل اینکه تو زندگی خیلی مشکل داشتند و نمیساختن من نمیدونستم مشکل چیه و هیچ وقت ازش نمیپرسیدم یا زنم سوال نمیکردم اون شب گذشت صبح من رفتم سرکار شوهر مونا علی بود زنگ زد گفت دیشب مونا آمده آنجا ؟ گفتم آره علی آقا دیگه چیزی نگفت آمد خداحافظی کنه بهش گفتم علی آقا تشریف بیاورید خونه پیش ما گفت نه کارام زیادن انشاالله سر فرصت خلاصه ظهر شد رفتم دیدم مینا خانومم نیست مونا هم داره آشپزی میکنه سراغ مینا رو گرفتم گفت تازه رفته مغازه خرید کنه بهش گفتم علی زنگ زد ازم نپرسید چرا و چیکار داشت در جا گفت بره گمشه منم ادامه ندادم.
نشستم پا گوشی آمد برام چایی آورد نشست صحبت کردن که علی رو چند بار سر مچشو گرفتم همش با این زن و اون دختره دست از این کاراش برنمیداره خسته شدم و میخوام طلاق بگیرم حالا من تعجب کردم اصلاً به علی نمیومد یک پسر حزبالله ی بهش گفتم علییییییی ؟
گفت آره مینا زنت میدونه چند بار سر مچشو گرفتم ولی دست بردار نیست.
موندم چی بگم گفت فردا میرم دادگاه دنبال طلاقم ازش مدرک هم دارم میتونی فردا قبل از اینکه بری سر کار منو در دادگاه برسونی گفتم باشه.
مینا هم از مغازه آمد نهار کشید خوردیم ظهر رفتم رو تخت مینا صدا کردم آمد پیشم جریان براش تعریف کردم گفت میتونی کمکش کنی گفتم باشه فردا صبح باهاش رفتم دادگاه افتادم دنبال کاراش تا ظهر طول کشید تو مسیر گفت نادر به نظرت چقدر طول میکشه تا طلاق بگیرم ؟ بهش گفتم نمیدونم بستگی داره تا علی بخواد طلاق بده بهش گفتم تو که نمیخوای ازدواج کنی ؟ گفت نه گفتم خب بزار طول بکشه تو مهریه رو بگیر خودش مجبور میشه تو راه در یک کافه شاپ ایستادم گفتم پیاده شو گفت کجا پیاده شد رفتیم تو کافه نشستیم گفتم اوردمت اینجا حال و هوای عوض کنی خوشحال شد لبخند زد گفت بازم به تو من خیلی تو نخش رفتم ولی نمیدونستم پا میده یا نه سعی کردم خودمو بهش نزدیک کنم بعد از کافه رفتیم خونه خیلی تو نت گشتم که داروی بتونم بهش بدم تحریکش کنم یا چیکار کنم که بتونم ترتیبشو بدم آخه خیلی سکسی بود خدایش دیدم تبلیغ داروی اسپانیس فلای خیلی تبلیغش هست هر جوری بود دوتا خریدم طریقه مصرفش پرسیدم گفتم بزار تو آب میوه و حتی آب خوردن بریزم به غیر زنم و خواهرش کسی نیست زنم بخوره بزار حشری تر بشه شب رفتم پیش دوستم یک یک لیتر شراب گرفتم حتی تو شراب ریختم نشستیم سه نفری خوردیم خیلی حواسم بود که بیشتر آب میوه بخورند چون پرش کرده بودم شراب خوردیم با کلی مزه نشستیم یک فیلم خارجی گذاشتم گاهی صحنه لب تو لب داشت و همدیگه رو میمالیدن دیدم زنم و خواهرش اصلأ خجالت نکشیدن و هیچی نگفتن وسط فیلم گفتم من برم بخوابم صبح باید بیدار بشم که فردا بریم ادامه دادگاه رفتم تو رخت خواب لباس هامو درآوردم با شرت دراز کشیدم کیرم باد کرده بود تو فکر بودم دیدم مینا زنم آمد گفت دراز کشیدی با خنده گفت این چیه تو شلوارت باد کرده گفتم نمیدونم شاید وقتش رسیده با مینا زنم داشتم لاس میزدم و لب میگرفتیم تو فکر خواهرش ومنا بودم نگو دارو روی مینا هم اثر گذاشت تو فکر بودم و در حین شروع رابطه یک لحظه تو مغزم یک چیزی جرقه زد بزارم با مینا سکس کنم صدای سکسمون مونا متوجه بشه حشری تر میشه شروع کردم با مینا رو لخت کردن ظاهراً انقدری حشری شده بود که متوجه هیچی نشد که خواهرش تو خونس کیرمو کرد تو دهنش شروع کرد برام ساک زدن سریع خوابوندمش رو تخت پاهاش دادم بالا کیرمو در کسش مالیدم کردم توش ی جیغی کشید و منم تلمبه میزدم مثل ندیده ها که انگاری بار اولم بود اونم دهنش گرفته بود که صداش در نیاد ولی فایده نداشت همینجوری تلمبه میزدم اون یک دفعه ارضا شد.
منم داشتم میکردم آبم اومد تا آخر فشار دادم آبم توش خالی کردم و بی حال افتادیم پیش همدیگه خوابم برد صبح شد گوشی زنگ خورد بیدار شدم سریع رفتم دوش گرفتم از حموم آمدم بیرون دیدم مونا صبحونه آماده کرده لباس پوشیده منتظر منه گفت عافیت باشه تشکر کردم نشستم سر میز صبحانه خوردیم گفت مینا گفتم خوابیده خستس خندید گفت کوه کنده گفتم شاید بلند شدیم رفتیم سمت دادگاه دنبالش کاراش انجام دادیم آمدیم سوار ماشین شدیم که حرکت کنیم تقریباً قبل ظهر بود مینا زنگ زد گفت نهار بگیر بیار حال ندارم درست کنم گفتم باشه.
مونا گفت چش شده گفتم میگه حال ندارم نهار از بیرون بگیر بیار گفت پس واقعا کوه کنده خخخخخخخ منم خندیدم حرکت کردیم یک تیکه انداخت گفت ظاهراً دیشب تو کوه سوراخ کردی منم با لبخند بهش گفتم کوه خواهرت بود که من زحمت تونل کشیدم.
( دیدم خودش داره راه میاد موقعیت خوبی مثل اینکه حشری شده)
خندید گفت پس کوه سوراخ کردی ؟ گفتم بله فرهاد کوه کن من بودم خواهرت هم کوه بود منم سوراخش کردم تا آب زد بیرون خندید محکم با دست زد رو سینه گفت خفشو بی ادب دوتایی خندیدم گفت الان بریم کافه دعوت من بعد بریم نهار بگیریم بریم خونه گفتم قبول رفتیم یک کافه دنج نشستیم من سفارش قهوه دادم مونا یک موهیتو گرفت نگاهمون تو همدیگه گره خورده بود یک دوتامون زدیم زیر خنده بهش گفتم بخور بخور تو هم یکی داری هم کوه تو رو سوراخ کرد هم دیگران رو گفت بره گمشه حالا خوبه کیرش ده سانت بیشتر نبود دنبال این کارا بود. گفتم واقعا گفت آره خوبه خدا یک بیست سانتی بهش نداده بود.
یخمون باز شد صحبت هامون راحت تر شد .
بهش گفتم خوش بحال خواهرت گفت چرا؟ گفتم خوبه ۱۷ سانتی تجربه میکنه خندید گفت معلوم بود دیشب چطوری جرش دادی بدبختو خندیدم بهش گفتم اشکال نداره حالا مگه علی برات کم میزاشت ؟
گفت آره وقتی یک مرد همش دنبال این کارا بود چطوری میخواست به زنش برسه.
گفتم درست میگی بلند شدیم از کافه زدیم بیرون سوار ماشین شدیم دستم گذاشتم رو پاش دیدم عکس و عملی نشون نداد با خنده بهش گفتم نترس من برات کم نمیزارم به جاش جبران میکنم خندید گفت خفشو و حرکت کردیم تو مسیر کلی باهاش شوخی کردیم رستوران غذا سفارش دادیم و رفتیم خونه نهار خوردیم استراحت شب برگشتیم بازم نقشه دیشب قطره تحریک کننده رو تو شراب و آب میوه ریختم دور هم بودیم یک لحظه دقت کردم میبینم مونا خواهر زنم سوتین نبسته نوک سینه هاش از زیر لباسش پیدا بودن من کیرم بلند شد نگاهمو دزدیدم مینا متوجه نشه بعد از دورهمی من رفتم باز سمت اتاق خواب ولی اون شب آنقدر خوردم گیج و بیهوش شدم صبح دیدم مینا بیدار کرد گفت خواهرم میخواد بره دادگاه میبریش ؟
گفتم آره بلند شدم لباس پوشیدم دیدم تو پذیرایی نشسته منتظرم رفتیم سوار ماشین شدیم حرکت کردیم گفت دیشب خسته بودی آقای فرهاد کوه کن خبری از کلنگ زدنت نبود خندیدم بهش گفتم انگاری در اتاق ما فالگوش می ایستی ببینی چه خبره ؟ گفت نه بابا تو آنقدر محکم کلنگ میزنی که صدای ناله کوه درمیاد خندیدم بهش گفتم باشه برات دارم دوباره رفتیم دادگاه و آمد گفت خسته شدم کاراشو انجام داد سوار ماشین شدیم بهش گفتم مونا ، گفت بله دیشب داغونم کردی ، گفت چطور گفتم دیگه گفت خوب بگو گفتم چیزی دیدیم گفت چی گفتم دیشب ظاهراً لباس زیر نپوشیدی نوکشون زده بود بیرون خندید گفت اشغال حواست کجا بود گفتم والا این ها که اینجوری زده بودن بیرون حواس نمیخواست میگفتن ما رو نگاه کن.
یک نگاه معنا داری بهش کردم گفتم میزاری هم خودم آروم بشم هم تو؟ گفت کجا همیشه خوب مینا خونس جایی سراغ داری ؟
گفتم جوینده یابنده هستش زنگ زدم به چندتا از دوستام برای خونه خالی همشون جا نداشتن یکشون یک شماره بهم داد گفت پونک سوئیت اجازه میده آدم کار درسته سویتش تمیزه جاش دنجه بگو منو فلانی معرفی کرده.
زنگ زدم دو بار جواب نداد بعد چند دقیقه خودش زنگ زد راجب سویت بهش گفتم معرفی کردم گفت برای کی میخوای گفتم الان گفت الان پره تا یک ساعت دیگه گفتم خوبه ما هم تا یک ساعت دیگه میایم شماره کارت فرستاد براش واریز کردم آدرس فرستاد رفتیم سمتش بهش پیام دادم هر وقت آماده بود بگو تا بیایم منو مونا دل تو دلمون نبود از یک دوست داشتم بهش دست بزنم ولی خجالت میکشیدم از طرف دیگه تو خیابون بودیم نزدیک پونک شدیم رفتیم تو کافه نشستیم تقریباً یک ساعت و نیم بعد زنگ زد گفت تشریف بیارید ما هم حرکت کردیم رفتیم یک آپارتمان دنج طبقه پنجم خیلی خلوت بود بهش گفتم اینجا امنه ؟ همسایه ها دردسر درست نکنند گفت کل این ساختمان سویته کسی کاری به کسی نداره گفتم خوبه گفت چقدر اینجا هستید ؟ گفتم یکی دو ساعت گفت باشه.
منو منا رفتیم داخل درب بستیم کل خونه رو چک کردیم یک وقت دوربین نباشه همه چیز اوکی بود.
همدیگه رو بغل کردیم تو پذیرایی رفتیم لب تو لب همدیگه بودیم دستام کونشو فشار میدادم نمیدونم چطوری لخت شدیم بدن سفید سینه های نرم با نوک قهوهای مثل ندیده ها میخوردم انگار بار اولم بود هیچ حرفی بین ما رد و بدل نمیشد جز تو حال همدیگه شرتش درآوردم کیرمو گذاشتم تو کسش فشار دادم داخش یک جیغی زد و من مثل وحشی ها تلمبه میزدم اصلا حواسم به هیچ چیزی نبود فقط و فقط نگاهش میکردم و میزدم و تکون خوردن سینه هاش لذت دیگه ای داشت و میگفت خوشبحال مینا چه کیری میخوره منم بهش گفتم مال خودته تو هم از این به بعد بخورش و میگفت حتما بکن بکن نادر این کس مال خودته و من تلمبه میزدم و صدای آحش درآمد بود بهش گفتم داگی شو بلند شد حالت داگی شد از پشت کیرمو گذاشتم تو کسش و تلمبه میزدم دستش زیر کسش بود و میزد ارضا شد لرزه شدیدی تو بدنش افتاد منم محکم گرفتمش کیرم از توش درنیاد و ادامه دادم به تلمبه زدن آبم داشت میومد کیرمو کشیدم بیرون آبم ریختم رو کمرش دوتامون بی جون افتادیم رو تخت چند دقیقه ای همینجوری بودیم بلند شدیم خودمو تمیز کردیم لباس پوشیدیم مینا زنم زنگ زد جواب ندادم به مونا هم گفتم جواب نده اگه زنگ زد دید جواب نمیدم دیدم به مونا زنگ زد اونم جواب نداد سویت تحویل دادیم آمدیم سوار ماشین شدیم زنگ زدم بهش گفت چرا جواب نمیدی گفتم تو دادگاه بودیم.
از اون روز به بعد من و مونا دائم سویت میگرفتیم و برنامه داشتیم.
واقعاً خواهر زن یک چیز دیگس.
نوشته: نادر