خوش مرام (۲)

…قسمت قبل

دوستان سلام
داستان قبلیمو خوندید و ممنونم از نظرات و لطفی که نسبت به بنده داشتید
خب تا اینجا گفتم ک اون شب رو با علیرضا گذروندم و فرداش اصلا ب روی همم نیاوردیم که چیکار کردیم فقط علیرضا خیلی باهام مهربون تر شده بود.
تا برگشتم خونه شبی ک قرار شد بریم سر خدمتمون قرار گذاشتیم بیایم ی جا تا با اتوبوس های بین راهی ک جا خالی دارن سوار شیم و بریم (آخه شهر ما واسه محل خدمتمون اتوبوس نداشت و باید ساعت ۱۱ شب میومدیم اتوبوس‌هایی ک از ی جا دیگه میومدند رو سوار میشدیم) داداشم منو رسوند وقتی اومدیم دیدم علیرضا اومده وایستاده منتظر داداشم پیاده شد و با علیرضا احوال پرسی کرد و دیدم یواش یه چیزایی هم بهش گفت ک من نشنیدم.
اتوبوس اومد ما سوار شدیم خدافظی کردیم از داداشم و رفتیم تو راه پرسیدم چی گفت گفت ک حواسم ب تو باشه خلاصه رسیدیم و رفتیم سر خدمت وقتی وارد خوابگاه شدیم دیدیم خیلی شلوغه و تخت خالی تا وقتی ک سربازای قدیمی ترخیص نشدن نیست اما یکی از همشهریامون که داشت میرفت تختشو داد ب علیرضا و گفت میتونی اینجا بخوابی و ما سربازای جدید ک تازه اومده بودیم فعلا باید رو زمین میخوابیدم.
علیرضا گفت اشکال نداره و میتونیم با هم استفاده کنیم رو ی تخت بخوابیم گفتم جای تو تنگ میشه اذیت میشی اونم گفت کسشعر نگو منو تو ک این حرفارو نداریم خلاصه قبول کردم شب ک شد و خاموشی زده شد دوس داشتم برم بغلش منو بغل کرد و خوابید سفت شدن کیرش به کونم چسبیده بود رو حس میکردم اما کاری نمی کرد چون شلوغ بود و می‌ترسید آبرومون بره تا ی مدت همینجور ادامه داشت تا اینکه من تخت گرفتمو دیگه مجبور بودم جدا بخوابم چون نمیذاشتن ک دو نفر روی تخت باشن .بعد یک ماه ک هیچ اتفاقی بین منو اون نیفتاد داداشم زنگ زد و گفت ک واست ۴ سال بسیج درست کردم یعنی ی رفیق داشته ک واسه من چهار سال عضو بسیج بودنمو تایید کرده و ب ازای هر سال یک ماه واسم کم میکنن فقط باید برم مرکز همون استان محل خدمتم تا تاییدشون کنم منم رفتم دو روز مرخصی گرفتم علیرضا وقتی فهمید گفت میخوای تنها بری؟ گفتم چ کار کنم گفت نمیخواد تو ک جایی رو بلد نیستی خودم باهات میام منم خوشحال قبول کردم گفتم باشه آخه اونجا ک میخواستم برم خیلی جای خوبی نبود اونم دو روز مرخصی گرفت و با هم رفتیم وقتی رسیدیم بعد از ظهر بود و همه اداره ها تعطیل گفتم چ کار کنیم گفت بریم مسافرخونه تا فردا گفتم باشه سوار تاکسی شدیم اونم مارو برد یه مسافر خونه پیاده کرد.
خیلی جای داغونی بود کلید ی اتاقو داد منم پول بیشتری دادم ک ی اتاق تروتمیز بهمون داد قبلشم رفتیم ی جا شام خوردیم و رفتیم همون اتاق حموم اومدیم بخوابیم که علیرضا رفت بیرون بعد یه نیم ساعتی اومد گفتم کجا بودی گفت رفتم ی کم سیگاری گرفتم یه کم حال کنیم البته میگفت که دنبال عرق بودم که پیدا نکردم به همین خاطر اینو گرفتم گفتم منکه نمیکشم تا به حال نکشیدم میترسم گفت ضد حال نزن یه شبه دیگه یکی دوتا پک بزن اولش قبول نکردم اما بعد شروع کرد به کشیدن منم یکی دوتا پک زدم که زیاد حال نکردم اما اون خیلی بهش حال داده بود اون رو تخت خودش بود منم رو تخت خودم خاموشی زدیم
بعد پنج دقیقه صدام زد گفت میخوای منو تنها بذاری من تنها بخوابم؟
گفتم چکار کنم گفت بیا پیش خودم گفتم من نمیام اگه میخوای خودت بیا خیلی هم دوس داشتم ک بیاد ک دیدم گفت ای به چشم اومد رو تخت من و زیر پتوم بدون تعارف رفت سراغ لبام شروع کرد خوردنشون خیلی داشت بهم لذت میداد آخ اخم بلند شده بود خیلی با ولع میخورد آب دهنشو میداد تو دهنم منم میخوردم گفت کیرمو بگیر دستت گرفتم دستم و مالیدم سفت سفت بود .
گفت میخوری گفتم اره بلند شد لخت لخت شد منم لخت کرد کیرشو داد دهنم حسابی براش ساک زدم محکم تو حلقم تلمبه میزد منم باسنای پشمالوش تو دستم بودو باهاشون ور میرفتم تا اینکه گفت بخواب منم دراز کشیدم ی کم باسنامو بوس شون کرد گفت امشب میخوام بکنمت گفتم پس بباید تمیز کنم خودمو گفت پس زود برو دستشویی و بیا رفتم خودمو خالی کردم و اومدم کیرشو شروع کردم ب خوردن تا لیز لیز بشه منو خوابوند باسنمو خوب باز کرد ی تف انداخت رو سوراخم انگشتشو آروم کرد تو عقب جلوش کرد داشت حال میداد گفتم بکن گفت صبر کن تا خوب بازش کنم واقعا میخواستم ک بکنه خیلی دلم میخواست ک کیرشو داخلم حس کنم بعد ک خوب بازش کرد خوابید و گفت اول خودت بشین روش ک اگه دردت اومد نگه داری نشستم رو کیرش با همه دردی ک داشت آروم آروم دادمش تو و تحمل کردم همه کیرش داخلم بود اونم در جواب آخ آخ کردنای من همش جون جون میکرد چندتا تلمبه آروم زد و منو داگی کرد شروع کرد ب تلمبه زدن سرعتش هر لحظه بیشتر می‌شد تا جایی ک من دیگه از لذت نمیتونستم داگی باشم ب شکم خوابیدم اونم خوابید رو و تا دسته تو کونم بود ی ۲۰دقیقه داشت منو میکرد ک از حرکت ایستاد و ابشو تو کونم خالی کرد و لبامو گرفت تو دهنش وقتی خوب خوردشون بهم گفت دمت گرم عزیز دلم خیلی حال داد حالا برگرد تا ابتو بیارم .
گفتم نه برو بشور بیا تا ساک بزنم و خودم جق بزنم خوردن رو دوست دارم یه بوسم کردو رفت ک کیرشو بشوره از پشت ک میرفت به بدنو باسنای بزرگ و هیریش نگاه میکردم و کیف میکردم وقتی اومد نشست رو سینم و کیره خوابیده و خیسش رو داد تو دهنم و منم مث شکلات میخوردم واسه خودم جق میزدم تا آبم اومد تو دستم کیرشو از دهنم در اوردم رفتم دستشویی خودمو خالی کردم و اومدم لخت تا صبح خوابیدم تو بغلش فردا هم بیدار شدیم رفتیم حموم اونجا هم شق کرده بود و واسش ی ساک زدم آبشو خوردم و رفتیم کارمونو انجام دادیم و رفتیم ی کم خرید کردیمو برگشتیم رفاقت و دوستی ما ادامه پیدا کرد که هنوزم که هنوزه ادامه داره علیرضا الان یه مکانیکی داره واسه خودش و یکی از مغازه های داداش منو اجاره کرده و کار میکنه و ما راحت تر میتونیم همو ببینیم.
ممنون که داستانمو خوندید دوستتون دارم.

نوشته: ارش

دکمه بازگشت به بالا